پرسش:
چرا با وجود اینکه شریح قاضی فتوا به قتل اما حسین (علیه السلام) داد. مختار پس از غلبه بر کفار دوباره از او استفاده کرد و او را عزل نکرد و چرا او را به جرم این فتوا نکشت؟
پاسخ:
فتوای شُرَیْح قاضی دربارة قتل امام حسین(علیه السلام) که شهرت یافته، سند معتبر تاریخی ندارد و تنها برخی از متأخّران یا معاصران، چنین مطلب غیرمعتبری را در کتابهایشان آوردهاند.
بنابراین شریح فتوا به قتل امام حسین(علیه السلام) نداده بود تا مختار ثقفی او را اعدام کند.
البته این به معنای شخصیت مثبت شریح قاضی نیست. چرا که او نقاط ضعف قابل توجهی در زندگی خود داشته است.
از جمله نقاط منفی در زندگی شریح قاضی میتوان به این موارد اشاره کرد:
وی جزء هفتاد نفری بود که به امام حسین (علیه السلام) نامه نوشت.(1) ولی به محض ورود عبیدالله بن زیاد، به دارالاماره رفته و به عبیدالله اظهار وفاداری کرد، و یکی از مشاورین وی شد(2) و عبیدالله نیز از وی استقبال کرد.(3)
همچنین وی پس از مجروح شدن هانی و قیام قبیله هانی علیه ابن زیاد به پیشنهاد ابن زیاد به نزد آنان رفته و به دروغ گفت هانی در سلامت کامل است و باعث پراکنده شدن قبیله هانی (مذحجیان) شد.(4)
مختار پس از تسلط بر کوفه و آرام کردن اوضاع این شهر، شریح قاضی را که به دنبال بروز فتنه در جهان اسلام، از منصب قضای کوفه استعفا کرده و خانه نشین شده بود، به کار قضاوت برگرداند. سپاهیان مختار و به خصوص شیعیان او، با این کار مخالفت نموده و از مختار خواستند که وی را عزل کند. مختار هم شریح را از کار برکنار نمود.(5)
پی نوشت ها:
1. محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده،تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران،1353ش. ج7، ص2922-2933.
2. طبری، همان، ص2918.
3. مرتضی مطهری، حماسه حسینی، چاپ سیام، تهران، انتشارات صدرا، 1377ش. ج1، ص424.
4. طبری، همان، ص2920. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، چاپ چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378ش. ج2، ص69- 70.
5. نویری، شهاب الدین احمد، نهایه الارب فی فنون الادب، ترجمه مهدوی دامغانی، چاپ اول، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1366ش. ج6، ص24.