امام موسی بن جعفر(ع)، هفتمین امام شیعیان، سالهای طولانی از عمر پربرکت خود را در زندانهای تاریک بنیعباس گذراند و سرانجام در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری قمری، به دستور هارون الرشید به شهادت رسید. ایشان با صبر و استقامت بینظیر، نماد مظلومیت و مقاومت در برابر ظلم شدند.
به گزارش افق اندیشه از خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام ابراهیم دستلان از اساتید موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) در مطلبی پیرامون «زندگی امام کاظم علیه السّلام» نوشت:
امام موسی بن جعفر علیه السّلام هفتمین امام شیعیان است که به دلیل حلم و بردباری اش در برابر معاندان و فرو نشاندن غیظ و خشم خویش در مقابل دشمنان[۱] لقب کاظم داده اند. تولّد آن حضرت به سال ۱۲۸ در اَبواء – که منطقه ای است میان مکه و مدینه – از مادری با نام حمیده[۲]، بوده است. امام صادق علیه السّلام سخت به فرزندش موسی علاقمند بود. لذا از آن حضرت سؤال شد: شما چه اندازه موسی را دوست دارید؟ حضرت فرمود: دوست داشتم جز موسی فرزندی نداشتم تا هیچ شریکی در دوستی من نسبت به او وجود نداشت.[۳] علی بن جعفر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام درباره موسی بن جعفر علیه السّلام فرمود: «فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّةُ لِلَه تَعَالَی عَلَی کَافَّةِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی؛ او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار میگیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است».[۴]
امام کاظم علیه السّلام پس از شهادت پدر بزرگوارش در سال ۱۴۸، رهبری شیعیان را به مدت ۳۵ سال بر عهده گرفت[۵] و عمر شریف خود را در مدینه و بغداد گذراند. در میان شخصیّت های علوی موجود در عصر آن حضرت، کسی را توان برابری با وی نبوده و از نظر علم و تقوا و زهد و عبادت سر آمد روزگار خویش بشمار می آمد.
مورّخان و محدّثان شیعه و سنّی، توصیفات فراوانی در شخصیت آن حضرت بیان نموده اند که به برخی از آنها اشاره می گردد:
– شیخ مفید درباره آن حضرت می گوید: «ابوالحسن موسی – علیه السّلام – فقیه ترین و سخی ترین و با شخصیّت ترین اهل زمان خود بود».[۶]
– شیخ طبرسی می نویسد:«آن حضرت حافظ ترین مردم نسبت به کتاب خدا بود… و مردم مدینه او را زینت کوشندگان در عبادت خدا می نامیدند».[۷]
– ابن ابی الحدید از بزرگان معتزلی اهل سنت درباره آن حضرت چنین می نویسد: «فقاهت، دیانت، عبادت و بردباری و شکیبائی، همه در آن حضرت جمع بود».[۸]
– یعقوبی، مورّخ شهیر اهل سنت، درباره وی می نویسد: «موسی بن جعفر – علیه السّلام – عابدترین مردم زمان خود بوده است».[۹]
آنچه از سجایای امام، بیش از همه قابل توجه بوده، کرم و سخاوت آن حضرت است که ضرب المثل بوده است. ابن عنبه در این باره می نویسد:«همواره نزد او کیسه هایی از زر بود و به هر کسی که می رسید و یا به هر کسی که به احسان آن حضرت چشم داشت از آنها می بخشید، به طوری که کیسه های زر او ضرب المثل شده بود».[۱۰]
سخاوت امام حتّی شامل کسانی می شد که به آزار و اذیّت او می پرداختند. مانند کمکی که به یکی از نوادگان عمر بن خطاب نمود با وجود آنکه آن شخص به حضرت اهانت می کرد و همین امر باعث شد از رفتار پیشین خود پشیمان گردد.[۱۱]
در این زمینه ابن خَلَّکان از قول خطیب بغدادی، چنین آورده است: «او چنان بزرگوار و سخاوتمند بود که وقتی به وی اطلاع می دادند فردی در صدد اذیت شماست، کیسة زری که حاوی هزار دینار بود برایش می فرستاد. او همیشه زرها را در کیسه های سیصد و چهارصد و دویست دیناری می گذاشت و میان اهل مدینه تقسیم می کرد و کیسه های زر وی معروف بود».[۱۲]
از جمله خصائص دیگر آن حضرت زهد و عبادت وی بود. حضرتش سالهای متمادی در زندان به سر برده و در تمام این مدت به عبادت خدا مشغول بود؛ به طوری که بسیاری از زندانبانان او تحت تأثیر قرار گرفته و از نگهداری امام در آن شرایط سخت خودداری می کردند.[۱۳]
در حوزه سیاسی، امام کاظم علیه السّلام علیرغم فشارهای شدید، سیاست «تقیه» را دنبال میکردند. این راهبرد به ایشان امکان میداد تا در شرایط خطرناک زمانه، همچنان به هدایت و راهنمایی پیروان خود ادامه داده و از تخریب جامعه شیعه جلوگیری کنند.
یکی از مشهورترین رویدادهای زندگی امام موسی کاظم علیه السّلام ، گفتگوهای عمیق و مباحثات ایشان با هارونالرشید، خلیفه عباسی، بود. این مباحثات نه تنها به تقویت جایگاه علمی و معنوی امام کمک کرد، بلکه به شناساندن چهره واقعی ظلم و ستم حکومت عباسی به مردم نیز انجامید.
یکبار هارون درباره آن حضرت به ربیع گفت: این مرد از راهبان بنی هاشم است.
ربیع می گوید: به هارون گفتم: پس چرا او را زندانی کرده ای؟
هارون پاسخ داد: چاره ای جز این نیست.[۱۴]
امام کاظم علیه السّلام، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستینبار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.[۱۵] هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامهای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.[۱۶] امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم علیه السّلام سالهای پایانی عمر خود را در زندانهای فضل بن یحیی و سِندی بن شاهک گذراند.[۱۷]
در زیارتنامه امام کاظم علیه السّلام با عبارت الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُون؛ کسی که در سیاهچالها شکنجه میشد به او سلام داده شده است.[۱۸] در زیارتنامه امام از زندان او به ظُلَمالمطامیر نیز یاد شده است. مطموره به زندانی گفته میشود که دراز کردن پا و خوابیدن در آن ممکن نباشد. همچنین زندانهای زیرزمینی بغداد به دلیل مجاورت با دجله، مرطوب و نمناک (مطموره) بوده است.[۱۹]
روزهای آخر عمر امام کاظم علیه السّلام در زندان سِنْدی بن شاهِک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون عباسی امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید.[۲۰] بنابر قول مشهور،[۲۱] شهادت وی روز جمعه، ۲۵ رجب سال ۱۸۳ق در بغداد رخ داده است.[۲۲] مناقب به نقل از اخبارالخلفا گزارش کرده است که چون امام کاظم علیه السّلام به درخواست هارون حدود فدک را مشخص کرد ولی به گونهای حدودش را تعیین کرد که تمام مرزهای جهان اسلام آن روزگار را فراگرفت و باعث خشم هارون شد تابدان حد که به امام گفت چیزی برای ما باقی نگذاشتی و از همین جا تصمیم بر کشتن امام گرفت.[۲۳]
پیکر موسی بن جعفر علیه السّلام را در مقابر قریش، دفن کردند.[۲۴] به گفته اثبات الوصیه، موسی بن جعفر خود پیش از وفاتش این مکان را خریداری کرده بود.[۲۵] امام موسی کاظم علیهالسلام با شهادت خود، فصل جدیدی از مقاومت در برابر ظلم و بیداد را در تاریخ تشیع رقم زدند و نامشان به عنوان نماد صبر و استقامت در حافظه تاریخی شیعیان جاودانه شد. میراث معنوی و فکری ایشان همچنان الهامبخش مسلمانان جهان است.
پی نوشت ها:
[۱] . المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۳۸۲؛ الارشاد، ص ۲۷۹؛ عمدة الطالب، ص ۱۹۶؛ الصواعق المحرقه، ص ۲۰۳.
[۲] . از امام باقر _ علیه السّلام _ نقل شده که فرمودند: حمیدة فی الدنیا، محمودة فی الاخرة. الکافی، ج ۱، ص ۴۷۷، حدیث ۱.
[۳] . نثر الدر، ج ۱، ص ۳۵۶.
[۴] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۲۰.
[۵] . جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، صص۳۷۹-۳۸۵.
[۶] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص ۲۳۱.
[۷] . اعلام الوَری، ص ۲۹۸.
[۸] . شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۲۷۳.
[۹] . تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۴۱۴.
[۱۰] . عمدة الطالب، ص ۱۹۶.
[۱۱] . بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۰۲.
[۱۲] . تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۲۷؛ وفیات الاعیان، ج ۵، ص ۳۰۸.
[۱۳] . مقاتل الطالبین، ص ۳۳۲.
[۱۴] . عیون الاخبار الرضا، ج ۱، ص ۳۱.
[۱۵] . ابنجوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۳.
[۱۶] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹.
[۱۷] . شیخ قمی، الانوار البَهیّه، ص۱۹۲–۱۹۶.
[۱۸] . مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۷.
[۱۹] . زندگانی امام موسی کاظم علیهالسلام، موسسه فرهنگی هدایت.
[۲۰] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲.
[۲۱] . قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۵۱۶.
[۲۲] . صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۹و۱۰۵.
[۲۳] . ابنشهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۴۳۵.
[۲۴] . صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۹و۱۰۵.
[۲۵] . مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۰۱.