چه میشد چلچراغ کوچه ما زود بر میگشت
به پایان شب تاریک و قیراندود بر میگشت
سرود آسمان را هر که میخواند بد آهنگ است
خدایا کاش یک شب در زمین داوود بر میگشت
همان مردی که دستارش به رنگ سبز دریا بود
نگاهش تازهتر از فصل گلها بود، بر میگشت
همان چشمی که در باغ غزل نقش آفرینی کرد
روی شعر من امروز در بگشود، بر میگشت
پس از این بادهای هرزه گرد فصل بیرنگی
نسیم روح بخش چشم آن موعود بر میگشت