هوایت آن زمان که از دلم عبور می‌کند
مرا شبیه آنچه از قبیل نور می‌کند
مسافری که نیمه شب، طنین گام‌های تو
سکوت کوه و دره را پر از غرور می‌کند
همیشه با خیال تو کنار رود می‌روم
و رود، با ترنمش تو را مرور می‌کند
دمی که بر کبودی تنم عمیق می‌شوم
فقط امید شانه‌ات مرا صبور می‌کند
به یادت ای تبسم سحر، سلام می‌کنم
برای هرچه که شب از افق ظهور می‌کند

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=38114

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب