به گزارش پایگاه افق اندیشه از کابل، دومین نشست علمی از سلسله نشست­های فقه واصول معاصر، بتاریخ 9/4/1401، در غرب کابل و همزمان با سالگرد شهادت امام جواد علیه السلام، از سوی مدرسه علمیه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و با همکاری شورای مدیریت حوزه علمیه کابل، و با حضور کارشناسان نشست، حجج اسلام آقایان: سید عبدالحکیم مدقق موسوی استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه کابل و شیخ احمد علی علیزاده استاد راهنمای دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه کابل، برگزار گردید.

این نشست که در جاده شهید مزاری و در مجتمع دینی و فرهنگی رسول اکرم برگزار گردیده بود، مورد استقبال شماری از اساتید، علما، فضلا و طلاب حوزه علمیه کابل قرار گرفت. و این استقبال نشانی از اهتمام محققان و اهل فضل به این دست از مباحث در حوزه فقه و اصول معاصر است.

این نشست با تمسک به ثقلین آغاز گردید، و ابتدا با تلاوت آیاتی از قرآن کریم توسط قاری محترم قرآن جناب حجت الاسلام والمسلمین محمد علی علامه، از طلاب دروس خارج مدرسه علمیه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، افتتاح گردید، و سپس مداح اهل بیت علیهم السلام جناب حجت الاسلام والمسلمین محمد نبی عادلی از طلاب دروس خارج مدرسه علمیه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، به مناسبت شهادت مظلومانه نهمین امام شیعیان حضرت امام جواد علیه السلام، به مرثیه خوانی پرداخت و به این محفل حال و هوای خاص معنوی و اهلبیتی بخشید.

در آغاز، دبیر این نشست جناب حجت الاسلام والمسلمین محمد حیدری از طلاب دروس خارج مدرسه علمیه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، پس از دعوت از کارشناسان در جایگاه؛ ابتدا به برخی از ابعاد زندگانی حضرت امام جواد علیه السلام پرداخت و از جمله بیان دفع شبهه ای در مسئله امامت ایشان، به دلیل کوچکی سن آن حضرت، و نیز اهمیت نقش آن حضرت در تبیین معارف توحیدی و الهی و دفع شبهات و پرسشهای روز به روش­های گوناگون و از جمله در قالب مناظرات علمی که ترتیب داده می شد. سپس با بیان مقدمه ای برای ورود در بحث و اشاره به اهمیت و ضرورت این بحث و بویژه جایگاه آن درنزد فقها و اصولیین اهل سنت و نقش کلیدی آن در استنباط احکام شرعی و اینکه اصولا امروزه در نزد اهل سنت مقاصد الشریعه به یک دستگاه استنباط تبدیل شده و به  فقه مقاصدی مشهور گردیده است. به طرح پرسشهای نشست پرداخت.

این پرسشها در ذیل چند محور و عنوان کلان مطرح شد، و از کارشناسان نشست خواسته شد تا به این پرسش ها به ترتیب پاسخ دهند، اکنون به گزارش این نشست و در قالب این چند محور مشخص که رئوس و امهات مطالب مربوط به مقاصد الشریعۀ را احتوا می­کند، می­پردازیم:

 

محور اول: تعریف و پیشینه تاریخی مقاصد الشریعۀ   

اولین پرسش را از استاد احمد علی علیزاده مطرح نمود و از وی خواست تا در باره تعریف و پیشینه تاریخی «مقاصدالشریعه» در تاریخ فقه و اصول، توضیحات لازم را ارائه دهد.

استاد علیزاده در بیان تعریف مقاصد الشریعه گفت: از مقاصد الشریعه تعاریف گوناگونی ارائه شده است اما به نظر می­رسد تعریف مناسب این باشد که مقاصد الشریعه عبارت است از: اهداف و مقاصد کلانی که شارع مقدس از تشریع تمامی شریعت، یا بخش عمده احکام شریعت، یا مجموعه ای از احکام مربوط به ابواب مختلف شریعت و یا مجموعه ای از یک باب از ابواب شریعت؛ در نظر گرفته و احکامی را در جهت رسیدن به این اهداف وضع و تشریع نموده است.

ایشان در ذیل این تعریف دو نکته زیر را بیان داشت:

1- قلمرو هدف در تعریف مقاصد

با توجه به این تعریف، می­توان قلمروهای مقاصد شریعت را توضیح داد به این معنی که اهدافی که شارع از وضع احکام شرعی و شریعت دارد می­تواند یکی از اهداف زیر باشد: 1) اهداف مربوط به جامعه انسانی مانند دفاع از کشور و عزت جامعه؛ 2) اهداف مربوط به افراد امت یا جامعه؛ 3) اهداف معاشی و دنیوی که مربوط به امور دنیوی و معیشت مردم می­شود؛ 4) اهداف معادی که مربوط به آخرت و امور اخلاقی و تربیتی مردم و جامعه می­شود.

2- مراتب مقاصد شریعت

 مراتب مقاصد شریعت به دو اعتبار قابل درجه بندی است یکی به اعتبار کلی و جزئی یا دایره شمول است که به این لحاظ برخی از مقاصد شریعت بر می­گردد به مجموعه شریعت یعنی کل شریعت را احتوا می­کند، و برخی به عمده احکام شریعت بر می­گردد گرچه تمامی احکام را در بر نمی­گیرد، دسته سوم به چند باب از ابواب شریعت مانند: بخش عبادات و یا معاملات بر می­گردد، و دسته چهارم به یک باب از ابواب شریعت بر می­گردد، مانند مقاصد شریعت از تشریع صلات یا زکوات یا صوم و….

درجه بندی دیگر به لحاظ ارزش و اهمیت است که از این لحاظ مقاصد شریعت، در مقایسه با یکدیگر یا در عرض هم می­باشد و یا در طول هم قرار دارند، مقاصدی که در عرض هم هستند به لحاظ اهمیت و ارزش در جایگاه برابر و موازی قرار دارند.

مقاصدی که در طول هم هستند یکی اعلا و در مرتبه بالا تر نسبت به دیگری قرار دارد، به این لحاظ مقاصد شریعت به طور کلی دارای سه مرتبه است یعنی مقاصد ابتدایی، میانی و نهائی، به این ترتیب که یک مقصد نسبت به مقصد دیگر یا در درجه پایین تر قرار دارد و یا در درجه بالا تر ازخود، تا برسد به بالا ترین مقصدی که تمامی مقاصد دیگر در واقع مقدمه رسیدن به این مقصد علیا می­باشد، بالاترین مقصد عالیه و راقیه از هر مقصد و هدف دیگر، تقرب الی الله است و سایر مقاصد با همه ارزش و اهمیتی که دارند همه در جهت وصول به این هدف قصوی است، به تعبیر دیگر این مقاصد در یک سیر و قوس صعود و نزول قرار دارند.

پیشینه تاریخی مقاصد الشریعه در اندیشه اهل سنت و تشیع

در ارتباط با پیشینه تاریخی مقاصد الشریعه، استاد علیزاده چنین توضیح داد: پیشینه تاریخی مقاصد الشریعه را از دو لحاظ می­توان مورد بررسی قرار داد، یکی از نگاه اهل سنت و دیگری از نگاه تشیع.

پیشینه تاریخی مقاصدالشریعه در نگاه اهل سنت

چنین به نظر می­رسد که شروع این بحث با تعبیر«مقاصد الشریعه» از امام الحرمین جوینی (478) باشد، ایشان در کتاب خود بنام «البرهان فی اصول الفقه» در پاسخ به یک پرسش که از ناحیه دستگاه حاکم زمان مطرح شده بود، با استفاده از مقاصد الشریعه پاسخ این پرسش را می­دهد، پرسش این بود که اگر حاکمی احساس خطر کرد در دفاع از شهر و کشور دچار کمبود بودجه شد و برای جبران کسری خزانه دولت، جدا از مالیاتی که در شرع در قالب زکات و امثال آن آمده است، از مردم بزور مالیات جدید اخذ کند آیا چنین حقی دارد؟ در پاسخ با استفاده از مقاصد الشریعه که همانا حفظ کشور و دفاع از سرزمین اسلامی باشد، فتوی به جواز اخذ و وضع چنین مالیاتی داد. همچنین برای دفع فقر از جامعه اسلامی از مقاصد الشریعه استفاد کرد.

پس از امام الحرمین جناب غزالی در قرن ششم (505) به بیان مقاصد الشریعه پرداخت و بحث را مبسوط تر مطرح کرد، ایشان تمامی مقاصد شریعت را در 5 مقصد کلان خلاصه و بیان کرد که عبارتند از: حفظ دین، حفظ نفس، حفظ عقل، حفظ نسل و حفظ مال، و تمام احکام شریعت را در جهت تحقق این اهداف کلان می­دانست. و هرچه را که حافظ این اصول باشد مصلحت و خلاف آن را مفسده می­دانست، او گفت مصلحت شارع از قرآن، سنت و اجماع به دست می­آید.

در پی غزالی کسی که بیشترین بحث را در باب مقاصد الشریعه نمود، شاطبی بود (ابراهیم بن موسی 790) که در دو قرن بعد از غزالی ظهور نمود، و این بحث را خیلی جدی تر و مبسوط تر از دیگران مطرح کرد، او برای تبیین ابعاد مقاصد الشریعه کتاب وزین و قطوری را در دو جلد با نام الموافقات نگاشت، و به طور مفصل مطالبی را در این باب مطرح ساخت. و بعد از ایشان کسانی چون ابن تیمیه و ابن قیّم جوزی این بحث را ادامه دادند.

بعد از شاطبی قرن ها فاصله یافت و بحث مقاصد الشریعه از سوی دانشمندان اصولی و فقهی اهل زیاد مورد توجه و عنایت قرار نگرفت. بعد از ایشان کسیکه بیشترین توجه و عنایت را به مسئله مقاصد، غایات و علل احکام نمود شیخ ولی الله دهلوی (1114) بود که در کتابی با نام «حجت الله البالغۀ» به شیوه وروش سلفی تحت عناوین و باب­های مشخصی حکمت­ها و علل احکام را دسته بندی کرد. تا اینکه بالاخره معاصرین اهل سنت خیلی جدی تر و مبسوط تر از گذشته به این بحث پرداختند و فقهی را مبتنی بر مقاصد الشریعه پایه گذاری کردند که به فقه مقاصدی شهره یافت. در این رویکرد جدید تفاوتهایی بارویکرد پیشینیان به این بحث مشاهده می­شود از جمله: به نظر پیشینیان علل احکام جزء مقاصدالشریعه نبود بلکه حکمت­ها و غایات از مقاصدالشریعه به حساب می­آمد، اما معاصرین حوزه مقاصدالشریعه را تعمیم داده و علل احکام را نیز در شمار مقاصدالشریعه می­دانند، شیخ محمد طاهر ابن عاشور مالکی (1296 هـ) یکی از علمای مفسر و فقیه معاصر اهل سنت است که به این بحث توجه جدی نشان داده است و کتابی را با عنوان «مقاصد الشریعه» نگاشت و به نقد و بررسی آراء شاطبی پرداخت.

پیشینه تاریخی مقاصد الشریعه در نگاه شیعه امامی

این بحث را در نگاه شیعه از دو بعد می­توان رد یابی کرد، یکی از بعد فراقهی و فرا اصولی یعنی حدیثی و روایی و دیگری بعد فقهی و اصولی، اما به لحاظ حدیثی و روایی این بحث در روایات اهل بیت علیهم السلام دیده می­شود، و در این روایات، به بیان مقصد، حکمت و غایات تشریع احکام شریعت پرداخته شده است، مرحوم صدوق این روایات را در کتابی با عنوان «علل الشرایع» جمع آوری کرده است. البته در این کتاب مراد از علل الشرایع اولا بیشتر مراد حکمت­ها و غایات شریعت است و به تعبیر دیگر فلسفه احکام، و ثانیا بیشتر به غایت یا هدف از تشریع احکام جزئی پرداخته شده است، یعنی همانگونه که در تعریف اشاره شد، از میان آن انواع چهار گانه مقاصدالشریعه به بیان مقاصدی پرداخته شده که بیانگر حکمت یا مقصد تشریع در یک باب و یا حتی حکم خاصی می­باشد و نه به اهداف کلان شریعت یعنی نوع اول و دوم و سوم در مقاصدالشریعه براساس تقسیم بندی که با توجه به تعریف ارائه شد.

اما به لحاظ فقهی بحث مقاصد الشریعه پیشینه طولانی زیادی ندارد، و فقها و اصولیین امامی به این بحث به صورت مستقل نپرداخته و بابی را تحت این عنوان نگشوده اند، ولی به مناسبت­هایی این بحث در خلال مباحث فقهی و اصولی و عناوین مرتبط با آن مطرح شده است، مانند: بحث از ملاکات احکام، بحث علت و حکمت و رابطه حکم شرعی با این دو، بحث از قیاس منصوص العله و قیاس مستنبط العله، یا بحث مصالح و مفاسد و عناوین مشابه. یکی از کسانی که به صورت مشخص متعرض این بحث شده است، مرحوم شهید اول است که در کتاب ارزشمند خود بنام: «القواعد والفوائد» همان 5 اصلی را که غزالی در باب مقاصدالشریعه بیان کرد، ذکر می­کند، همچنین مرحوم فاضل مقداد، ابی جمهور احسائی، سید علی طباطبایی صاحب ریاض و صاحب جواهر، در جای جای کتاب های شان به این مسئله اشاره دارند. در یکی دو دهه اخیر برخی از محققین شیعه به این بحث جدی تر پرداخته و در قالب مقالات و کتب بحث مقاصدالشریعه را مورد نقد و بررسی بیشتری قرار داده است، از جمله جناب استاد دکتر شیخ حیدر حب الله لبنانی دو جلد کتاب با عنوان: «الاجتهاد المقاصدی والمناطی المسارات، والاصول والعوائق، والتأثیرات.» نگاشته است. این اثر مفصل ترین و مبسوط ترین کتابی است که تا کنون از سوی محققین شیعه و در بیش از 1200صفحه، در باره مقاصدالشریعه نوشته شده است.

استاد علیزاده در پایان این بحث به یک نکته دیگر اشاره داشت و آن اینکه این بحث ضمن اینکه مهم است، اما یکی از لغزشگاهها نیز می­تواند باشد، و باید در طرح این بحث دقت­ها و احتیاطات لازم صورت گیرد، تا در دام برخی استحسانات و قیاسات نامعتبر قرار نگیریم.

 

محور دوم: اقسام مقاصدالشریعۀ و تفاوت آن با برخی عناوین مشابه

 دومین پرسش در باره اقسام مقاصد الشریعۀ و تفاوت آن با برخی عناوین دیگر بود و سوال شد که با توجه به تعریفی که از مقاصد الشریعه ارائه شد، این بحث چه فرقی می­تواند با عناوین مشابه داشته باشد، عناوینی مانند: شمّ الفقاهۀ، الغای خصوصیت، مذاق شرع، قیاس منصوص العله، یا علل احکام؟ و در ضمن اشاره ای نیز به اقسام مقاصدالشریعه داشته باشید خوب است که به چند قسم تقسیم می­شود؟

استاد مدقق در پاسخ به این پرسش پس از خیر مقدم گویی و عرض تسلیت به مناسبت شهادت حضرت امام جواد علیه السلام گفت: امیدواریم اینگونه نشست­ها و بحث ها فتح بابی بشود برای مباحث فقه معاصر و مباحث پرکاربرد اصولی در حوزه علمیه کابل. مقاصد الشریعه تعبیر دیگری نیز دارد که گاهی از آن تعبیر می­شود به روح یا اغراض شریعت، و به همان معنای که توضیح داده شد عناوین مشابهی دارد که باید مرزبندی دقیقی بین اینها انجام گیرد، تا اینکه خلط مبحث نشود و اشتباه نگردد، یکی از عناوین مشابه علل الشرایع و یا حِکم الشرایع است که برخی کتاب ها نیز به همین عنوان است، بحث علل الشرایع مربوط به آن اهداف جزئی است ولی مقاصد الشریعه همانگونه که بیان شد مربوط به اهداف کلی و کلان است است برخلاف علل الشرایع که مربوط به احکام جزئی شرع می­شود، ولی با استقرای در علل الشرایع می توان آن مقاصد کلان را نیز به دست آورد.

با همین توزیع فرق بین مقاصد الشریعه و تنقیح مناط نیز روشن می­شود چون در مقاصدالشریعه محقق دنبال بدست آوردن آن اهداف کلان است، که بطور کلی یا در بخش معظم احکام یا لااقل در یک باب اهداف کلان چیست؟ اما در تنقیح مناط دنبال آن مناطات خاص است که در مورد خاص معیار و مناط حکم شرعی چیست تا با استفاده از آن حکم را توسعه دهد.

عنوان مشابه دیگر مذاق شرع است که تفاوت جوهری با مقاصدالشریعه دارد چون مذاق شرع عبارت است از آن مشرب و خط فکری که هرشخصی دارد و از مجموع موضع گیری ها، احکام و دستورهای او بدست می­آید و نیاز به این دارد که شخصی که بخواهد از آن استفاده کند باید احاطه کامل به ابواب مختلف فقه داشته باشد تا آن مذاق را بدست بیاورد و این اصولا کاری به مقاصد شریع ندارد. اما کسیکه می­خواهد از مقاصد شرع استفاده کند نیازی به آن احاطه ندارد و ممکن است در یک باب خاص مقصد شرع را بدست آورد و از همان مقصد استفاده کند. پس مذاق شرع یعنی آن مشرب و خط فکری و مقاصد الشریعه یعنی آن اهداف کلان شریعت.

با همین توضیح می­توان فرق مقاصد الشریعه را باشم الفقاهه نیز بدست زیرا مقاصد الشریعه اهداف کلان است اما شم الفقاهه المعیت و تیزبینی است که فقیه در اثر ممارست با احکام فقهی و ادله در ابواب مختلف بدست آورده است، و می تواند از یک دلیل خاص برداشت استثنایی بکند که دیگران نمی­توانند چون آن ممارست وارتباط مستمر با احکام وابواب فقه را ندارند و به این جایگاه نرسیده اند که یک المعیت و بویایی خاص داشته باشد که بتواند از الفاظ نکاتی را استفاده کند، اما مقاصد الشریعه نیازی به این المعیت تیزبینی ندارد.

یکی دیگر از عناوین که البته در بخشی از موارد با مقاصد الشریعه شباهت دارد الغای خصوصیت است مثلا در برخی روایات عنوان مرد بکار رفته ولی ما با الغای خصوصیت می­گوییم این اختصاص به مرد ندارد و گاهی از مقاصد الشریعه هم برای توسعه حکم استفاده می­کنیم اگرچه حکم برای مورد خاصی وارده شده است. اما این دو نوع توسعه فرق جوهری دارد، زیرا توسعه براساس مقاصدالشریعه نیاز به یک سلسله مقدماتی دارد که ابتدا باید آن مقدمات ثابت شود تا برسد به توسعه اما در بحث الغای خصوصیت نیاز به مقدمات نیست اصولا خود لفظ این خصوصیت را دارد که جمله مثلا رجل شک فی کذا، مرد خصوصیتی ندارد و اینجا نیازی به اعمال مقدمات نیست. این بیان تفاوت مقاصد الشریعه با برخی عناوین مشابه.

استاد مدقق در ادامه پاسخ به این سوال در باره اقسام مقاصدالشریعه چنین بیان کرد: مقاصدالشریعه تقسیم بندیهای مختلفی دارد که برخی از آن ها از قبیل مقاصدالشریعه ای است که مربوط به فرد می شود و یا مربوط به اجتماع می­شود و یا مقاصد ابتدایی، میانی و نهائی که در ضمن تعریف بیان شد. اما یکی دو مورد که در این بحث تأثیر گزار است یاد آوری می­کنیم. جهت اول تقسیم بندی مقاصد الشریعه از نظر اهمیت و درجه بندی اعتبار و تأثیر گزاری است که می­شود مقاصدالشریعه را از این جهت به سه قسم تقسیم نمود مقاصد درجه اول آن مقاصدی است که از آن تعبیر می شود به مقاصد ضروری و آن مقاصدی است که اگر مراعات نشود اختلال نظام رخ م­دهد یا اختلال نظام دنیوی و یا خسران و زیان در آخرت، که موارد معروفش همان 5 اصل است. قسم دوم مقاصد درجه دوم است که از آن تعبیر به مقاصد حاجی و مورد حاجت می­شود و این مقاصدی است که ضروری نیست یعنی چنین نیست که اگر مراعات نشود اختلال نظام پیش می­آید ولی نوع مردم به عسر و حرج می افتند، مقاصد درجه سوم مقاصد تحسینی و کمالی است که ضرورت و حتمیت ندارد اما برای کمال فرد و جامعه خوب است که مراعات شود.

تقسیم بندی دیگر به لحاظ حالات مکلف است که ممکن است ظنی باشد و یا غیر ظنی آن قسم ظنی نیز یا معتبر یا غیر معتبر است و بعض دیگر هم تقسیم بندی به مقاصد اصلی و تبعی است، مقاصد اصلی آن است که دیگر رعایت حال مکلف در آن نمی­شود، به هرنحو باید مراعات شود مانند حفظ دین و حفظ عقل اما مقاصد تبعی و پیرو که در خدمت آن مقاصد اصلی است این است که در آن بهره مندی مکلف نیز مد نظر قرار گرفته مانند احکامی که در باب نکاح است، که بهره مندی مکلف در نظر است اما در نهایت درخدمت آن مقصد اصلی است که ادامه نسل بشر باشد، اینها تقسیمات مهم مقاصدالشریعه و تفاوت بین عناوین مشابه است.

 

محور سوم: راههای کشف مقاصدالشریعه

 پرسش سوم از استاد علیزاده بود که به این ترتیب مطرح شد: با توجه به فرقی که بین مقاصد الشریعه و عناوین مشابه در بیان استاد مدقق بیان گردید، این سوال مطرح است که راههای رسیدن به مقاصدالشریعه چیست و از چه راههای می­توان آن را کشف نمود؟

در پاسخ به این پرسش استاد علیزاده گفت: این یکی از بحث­های کلیدی در مقاصدالشریعه است. در این رابطه دو راه بسیار مهم و عمده وجود دارد که می­توان مقاصدالشریعه را بدست آورد.

راه اول

این راه عبارت است از مراجعه به ادله یعنی لسان دلیل را باید دید یعنی با مراجعه به متون و نصوص شریعت که آن ها بیانگر مقاصدالشریعه است در همان سطوح مختلف چهارگانه اش که قبلا بیان شد، یا در سطوح سه گانه ابتدایی، میانی و نهایی، پس به کلام خود شارع برای کشف مراجعه می­کنیم، و کلام شارع هم یا نص است در یک مقصد و یا ظهور روشن دارد، یا محفوف به برخی قرائن است که در حد نص و یا ظهور خیلی روشن نیست و با استفاده از این سه جهت در کلام شارع، می توانیم به مقاصد شارع دست یابیم.

برای این راه کشف مقاصد می­شود مثالهایی را بیان کرد و این مثال ها هم در متون و نصوص قرآنی نمونه و مثال دارد و هم در متون و نصوص روائی، که از خود متن مقصد شریعت را کشف کنیم، تعبیراتی که همراه با تعلیل است و یا قرائنی مانند سیاق در کلام وجود دارد که مقصد شریعت را می­رساند. از آنجایی که این راه مهمترین راه کشف مقاصد شریعت است، خوب است به مواردی از این مقاصد بپردازیم که از نصوص شریعت استفاده می­شود.

نمونه هایی از مقاصد شریعت در تشریع احکام

خداوند همانگونه که در تکوینیات اهداف و مقاصدی دارد، در تشریعیات نیز در پی تحقق اهداف و مقاصدی است، این اهداف کلان شریعت گاه از طریق عقل و فطرت قابل وصول است و گاه از طریق بیان خود شارع مقدس که اهداف و مقاصد از تشریع را در برخی موارد به صراحت بیان فرموده است، یا با لام تعلیل و یا با تعابیری مانند لعلکم و امثال آن. که به چند نمونه از این مقاصد و اهداف که در لسان شارع مقدس آمده اشاره می شود:

نمونه های از این اهداف در کتاب و قرآن کریم: این آیات کریمه قرآنی نمونه هایی از بیان مقاصد شریعت در لسان شریعت است که در هر یکی از این آیات حکم یا احکام شرعی تعلیل شده است و به فلسفه کلان حکم در آن پرداخته شده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط…» (حدید/25) «اقم الصلاۀ ان الصلاۀ تنهی عن الفحشاء والمنکر» (عنکبوت/45) « و لکم فی القصاص حیاۀ یا اولی الالباب» (بقره/179) «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون» (بقره/ ) «یا ایهالناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم والذین من قبلکم لعلکم تتقون» (بقره/21) در این آیات شریفه و مانند این­ها به مقاصد شریعت به صراحت پرداخته شده است.

نمونه های از مقاصد شریعت در روایات: نمونه هایی از این گونه بیان مقاصد شریعت، در نصوص روایی نیز وارد شده است، از باب نمونه در یک بیان جامع و زیبا از حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام در باره اهداف و مقاصد شماری از احکام شریعت چنین آمده است: « فَرَضَ‏ اللَّهُ‏ الْإِيمَانَ‏ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكَاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّيَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ [تَقْوِيَةً] تَقْرِبَةً لِلدِّينِ‏ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ وَ إِقَامَةَ الْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ وَ تَرْكَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصِيناً لِلْعَقْلِ وَ مُجَانَبَةَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ وَ تَرْكَ الزِّنَى [الزِّنَا] تَحْصِيناً لِلنَّسَبِ وَ تَرْكَ اللِّوَاطِ تَكْثِيراً لِلنَّسْلِ وَ الشَّهَادَاتِ‏ اسْتِظْهَاراً عَلَى الْمُجَاحَدَاتِ‏ وَ تَرْكَ الْكَذِبِ تَشْرِيفاً لِلصِّدْقِ وَ السَّلَامَ أَمَاناً مِنَ الْمَخَاوِفِ وَ الْأَمَانَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ وَ الطَّاعَةَ تَعْظِيماً لِلْإِمَامَة[1]»

نظیر این بیان در کلام صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیهاالسلام در خطبه معروف آن حضرت نیز آمده است: «فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكَاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ وَ نَمَاءً فِي الرِّزْقِ وَ الصِّيَامَ تَثْبِيتاً لِلْإِخْلَاصِ وَ الْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّينِ وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِيجَابِ الْأَجْرِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَامَّةِ وَ بِرَّ الْوَالِدَيْنِ وِقَايَةً مِنَ السُّخْطِ وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ مَنْسَأَةً فِي الْعُمُرِ وَ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ وَ الْوَفَاءَ بِالنَّذْرِ تَعْرِيضاً لِلْمَغْفِرَةِ وَ تَوْفِيَةَ الْمَكَايِيلِ وَ الْمَوَازِينِ تَغْيِيراً لِلْبَخْسِ وَ النَّهْيَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزِيهاً عَنِ الرِّجْسِ وَ اجْتِنَابَ الْقَذْفِ حِجَاباً عَنِ اللَّعْنَةِ وَ تَرْكَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْكَ إِخْلَاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِيَّة[2]

راه دوم

این راه عبارت است از استقرای ادله، در راه اول از یک دلیل یا چند دلیل خاص مقصد شرع را کشف می­کنیم، اما در این راه از طریق استقرا بدست می­آوریم، این استقرا گاه لفظی است و گاه معنوی است استقرای لفظی مثل اینکه یک مضمون با یک تعبیر و یک لفظ در جاهای مختلفی از متون و نصوص دینی وارد شده است، استقرای معنوی یعنی یک محتوا و مضمون مشترک با الفاظ و تعابیر مختلف بیان شده است. مثل اثبات جود حاتم طائی که گاه با یک لفظ اثبات می­گردد مثلا حاتم بخشنده بود که یک لفظ مشخص است، اما گاه همین مضمون از تعابیر مختلف استفاده می­شود، یا در حضرت علی علیه السلام تحقق شجاعت را استقرا می­کنید، یا از لفظ شجاعت به دست می آورید که این لفظ زیاد تکرار شده و یا همین محتوا و مضمون با الفاظ گوناگون بیان شده و از گزارشات تاریخی که در باره شرح جنگها و فداکاری های آن حضرت وارد شده است، شجاعت ایشان را در نتیجه استقرای معنوی بدست می­آورید، یا مراتب فضل و علم حضرت را از استقرای لفظی و معنوی به دست می­آورید.

از جمله مثالهای فقهی استقرای لفظی نهی از ورود در سوم مسلم است و همین طور نهی از ورود در خِطبه مسلم که در اولی نهی شده که در معامله برادر مسلمان مکروه است وارد شوید و در دومی نهی شده که در جریان خواستگاری از یک خانم مسلمان وارد نشوید، قبل از آن که پاسخ مثبت یا منفی کسیکه از آن زن خواستگاری نموده روشن شود، شما وارد نشوید، در نهی اول آمده که ورود در آن باعث ایجاد نفرت و کدورت بین مسلمین می­شود و از این تعلیل به این می­رسیم که حفظ اخوت و همدلی بین مسلمین یک مقصد کلان شریعت است و ورود در سوم یا خِطبه مسلمان بهم زننده اخوت بین مسلمین می­شود. مثال دیگرتوصیه شارع به آزاد ساختن برده است که با تعابیر مختلف این توصیه وارد شده و از این همه توصیه کشف می­کنیم که یکی از مقاصد شریعت حصول حریت و ترویج آن است.

در ابواب مختلف فقهی می­توان مثالهایی را مطرح کرد، مثلا در امور مالی از وضع و جعل مالیات و تکالیف مالی که شارع بر مسلمین الزام فرموده است به یک مقصد کلان شارع می­توانیم برسیم، زیرا برای رفع فقر در حد افراد فقیر جامعه فقط برخی از تکالیف مالی کافی است، مانند صدقات و زکوات، ولی شارع به این اکتفا نکرده و تکالیف مالی بیشتری را وضع کرده است که بیش از رفع نیاز فقرای جامعه است، مانند: خمس، صدقات واجب و مستحب، کفارات، انفاقات و… آن مقصد این است که این احکام و تکالیف مالی به منظور اداره جامعه در قالب حکومت و اداره کلان جامعه از ناحیه شارع وضع و جعل شده است. و اینکه جامعه بدون اداره و حکومت نمی­شود و اداره جامعه نیازمند سرمایه و قدرت اقتصادی است که از طریق احکام و تکالیف مالی باید محقق شود.

در ادامه این بحث سوال دیگری که مطرح شد این بود، که آیا غیر از این دو راه، راه یا راههای دیگری نیز وجود دارد که بتوان به مقاصد شریعت دست یافت؟ استاد علیزاده در پاسخ گفت: بلی برخی راههای دیگری نیز گفته شده است اما آنچه بیان کردیم مهمترین و بیشتر مورد قبول است. از میان این راهها به دو راه دیگر نیز اشاره می کنیم:

راه سبر و تقسیم: این راه عبارتست از بررسی گزینه های مختلف و انتخاب گزینه مورد نظر و مطلوب یعنی از میان محتملات گوناگون، یک احتمال را می پذیریم و بقیه احتمالات را مردود می­دانیم، هر گزینه را یک مقصد احتمالی فرض می­کنیم با ابطال بقیه یکی را انتخاب می­کنیم و منحصر در همان می­شود.

راه مناسبت احکام و مقاصد: این راه عبارت از این است که بین احکام و مقاصد مناسبت برقرار سازیم و بگوییم مثلا فلان حکم با کدام یکی از این مقاصد بیشترین مناسبت را دارد، بعد از سنجش نسبت­ها به این نتیجه می­رسیم که بیشترین سنخیت را این حکم با فلان مقصد دارد و از مقصد یا مقاصد دیگر فاصله دارد، و نتیجه می­گیریم که این مقصد شریعت است از این احکام یا حکم، مثلا برای یک حکم یا بابی از ابواب، مقاصد ریز و کوچکی را در نظر بگیریم بعد یک مقصد کلان و مهم را در نظر می­گیریم و بعد نتیجه می­گیریم که این مقاصد زود گذر با تشریع این احکام یا حکم سازگاری ندارد.

 

محورچهارم: دلیل نیاز به مقاصدالشریعه و ما چه نیازی به مقاصدالشریعه داریم؟

 

این پرسش از استاد مدقق شد که آیا با نبود مقاصدالشریعه، سایر ادله ما را در استنباط احکام شریعت کافی نیست و اصولا چه نیازی به مقاصدالشریعه داریم؟

استاد مدقق در پاسخ به این سوال گفت: مقاصد الشریعه در عرصه های مختلفی می­تواند کاربرد داشته باشد، و این بحث مهمی است که ما هم موارد کاربرد آن را درست تشخیص بدهیم و هم درست تطبیق کنیم. خیلی از لغزشهای که پیش می­آید در همین زمینه است؛ مهم ترین کاربردهای که مقاصدالشریعه دارد در عرصه استنباط احکام شرعی است که این خودش در چند زمینه می­تواند تطبیق شود.

زمینه اول: بدست آوردن حکم شرعی است ممکن است ما در منابع شرعی اعم از منابع عقلی و نقلی در آن مورد دلیلی نداشته باشیم اما می­توانیم از مقاصدالشریعه استفاده و حکم آن مورد را روشن کنیم. از باب روشن شدن مطلب این مثال را بیان می­کنم اگرچه ممکن است در مثال مناقشه شود، بعضی از اعلام در مورد مواد مخدر این را فرموده اند که اگر ما جمودی بر ادله لفظیه بکنیم، ممکن است دلیل روشنی در این زمینه نداشته باشیم اما با توجه به اینکه از مهم ترین مقاصدشرع حفظ سلامت جسمی و روحی فرد و جامعه اسلامی است، می­توانیم بگوییم که از نظر اسلام، تولید، توزیع، معامله و استفاده از مواد مخدر حرام است. اینجا نقش مقاصدالشریعه خیلی روشن است که شما دلیل ندارید اما با کمک از مقاصدالشریعه فتوا می­دهید و حکم شرعی را استفاده می­کنید.

زمینه دوم: که خیلی روشن است دست برداشتن از دلیل ظنی معتبر است به خاطر مقاصدالشریعه، ممکن است ما روایتی داریم که از نظر سند و دلالت تمام است طبق قاعده که می­شود براساس آن فتوا داد، اما می بینیم که این روایت با اهداف کلان شریعت مقدس سازگاری ندارد و از این دلیل دست برمیداریم. خوب است نکته ای را از دو بزرگوار یعنی مرحوم شهید صدر و آیت الله سیستانی ادام الله ظله بیان کنم که تفسیر خوبی دارد از روایاتی که در باب مخالفت با قرآن کریم وارد شده، ما روایات زیادی داریم که می­گویند شما احادیث ما را به قرآن کریم عرضه کنید و هرچه مخالف با قرآن باشد دور بیاندازید، برداشت این دو بزرگوار این است که مراد از این روایات این نیست که با دلالت لفظی آیات قرآن کریم ناسازگار باشد بلکه مقصود همین است که با خطوط، اهداف و مقاصد کلی شریعت برخورد و ناسازگاری داشت دور بیاندازید، لذا می­گویند اگر روایاتی در باب طعن یا توهین مردم و قوم خاصی وارد شده باشد، اینگونه روایات با اهداف کلان شریعت نمی­سازد که کرامت انسانی و عدالت اجتماعی باشد، لذا این گونه روایات را ترک کنید اگرچه سند آن هم درست باشد.

زمینه سوم: تقیید ادله است ممکن است دلیل شرعی بنفسه اطلاق و دامنه وسیعی داشته باشد اما باتوجه به مقاصدالشریعه مقید می­کنید آن را، مثلا «لایحل مال امرء الا بطیب نفسه» فرض کنید شخص غائب است اموال او در معرض تهدید و تلف است اگر به اطلاق این دلیل اخذ کنیم، عدم جواز تصرف در این مال است، اما با توجه به اینکه یکی از مقاصد شریعت حفظ اموال مردم و مؤمنین است، این اطلاق را مقید می­کنیم و می­گوییم مؤمنین و حاکم شرع و در فرض نبود حاکم شرع، عدول مؤمنین می­توانند در این مال تصرف کنند و یا حتی می­توانند آن مال را بفروشند به نفع شخص غائب.

زمینه و مورد دیگر: تعدی و توسعه حکم از مورد دلیل است که اشاره ای به فرق بین مقاصدالشریعه و الغای خصوصیت کردیم؛ گاه دلیل ناظر به مورد خاص است اما شما با توجه به مقاصدالشریعه می­توانید این حکم را به موارد دیگر نیز سرایت دهید، مثلا بعض محققین فرموده اند در اسلام در روابط بین زن و شوهر احکام خاصی داریم که از این احکام می­توان برداشت کرد که یکی از اغراض و اهداف کلان شرع این است که جلو تحریک شهوت را بگیرد، بر همین اساس گفته اند ما در موارد دیگر نیز می­توانیم این حکم را توسعه دهیم، مثلا پوشیدن لباسهای نا مناسب و یا دیدن فیلم های مبتذل.

در ادامه این بحث، سوال دیگری که یکی از مستمعین از استاد مدقق مطرح کرد این بود که: طبق بیان شما مهمترین نیاز به مقاصدالشریعه در عرصه استنباط است همانگونه که بیان فرمودید، اگر مواردی دیگری از کاربرد و استفاده از مقاصد الشریعه باشد توضیح دهید؟ استاد مدقق فرمود: بلی برخی موارد دیگر نیز برای استفاده از مقاصدالشریعه وجود دارد که یکی از آن ها استفاد در باب تزاحم است، چون می­دانیم که باب تزاحم بحث عرصه استنباط نیست بلکه مقام امتثال و اطاعت از دستور مولی است. در این­جا نیز گاهی ممکن است تزاحم رخ دهد می­گویند باید همیشه مهم قربانی اهم شود، در این موارد گفته می­شود که اگر تزاحم شود بین مقاصد درجه اول و دوم وسوم باید مقاصد درجه اول و ضروری را مقدم کنیم، مانند دوران امر بین حفظ جان مسلمان­ها و بین یک حکم شرعی دیگری که مربوط به جان نیست، در آن­جا باید حفظ جان را مقدم کرد. حتی خود همین مقاصد ضروری نیز خودش باز درجه بندی دارد مثلا حفظ دین مهم تر از حفظ جان است که باید آن مقدم شود.

مورد دیگری که باز از مقاصدالشریعه استفاده می­شود در کلمات شهید صدر آمده و فرموده که برای تعیین وظایف حاکم شرع در منطقه الفراغ از مقاصدالشریعه استفاده کنیم؛ چون نظر ایشان این است که محدوده اختیارات حاکم شرع منطقه الفراغ است و منطقه الفراغ یعنی آن جاهای که ما احکام الزامی نداریم. ایشان می­فرماید که حاکم شرع با استفاده از این شاخص دست باز دارد و می­تواند احکام و قوانینی را جعل کند. مثلا در مورد آیه شریفه که: «کی لادولۀ بین الاغنیاء منکم» استفاده می شود که یکی از اهداف کلان شریعت این است که سرمایه در دست عده خاصی انباشته نشود، و با استفاده از مقاصد کلان حاکم شرع می­تواند قانون مالیات را جعل کند و مثلا از آن های که سرمایه ها و درآمدهای بیشتری دارند مالیات بگیرد و آن را در راه مصالح عمومی و کمک به نیازمندان صرف کند.

در ادامه سوال دیگری که از سوی مستمعین از استاد مدقق مطرح شد این بود که: با توجه به اینکه عقل نظری نمیتواند مستقلا احکام شرعی را به دست بیارد و در اصول نیز بحث شده مناطات احکام را عقل نمی تواند بدست بیاورد، پس از یک طرف می گوییم عقل قادر به کشف مناطات نیست و از طرفی ما بتوانیم کشف کنیم مقاصد شریعت را چون مقاصد شریعت همین مناطات شریعت است، چون طبق نظر عدلیه احکام تابع مصالح و مفاسد است و باید در هرموردی مناط را بدست بیاوریم و چطور بین این دو میتوان جمع کرد؟

استاد مدقق در پاسخ فرمود: فکر کنم راههای که برای کشف مقاصد شریعت بیان شد جواب این سوال را روشن کرده است. اگر از طریق عقل مقاصد را بدست بیارویم جای این سوال هست البته باز بطور کلی این را نمی­توان پذیرفت که عقل هیچگاه نمی­تواند مقاصد را بدست بیاورد بلکه ما منکر موجبه کلیه هستیم. در بعض موارد عقل خیلی راحت می­تواند مقاصد را تشخیص دهد. مثلا در همین موردی که خمر حرام است عقل خیلی راحت می­تواند تشخیص دهد، اما کلیت آن درست است که عقل نمی­تواند به نحو موجبه کلیه همه موارد را تشخیص دهد و ما همیشه برای درک مقاصد سراغ عقل نمی­رویم بلکه بعض جاها مقاصد را خود شرع بیان کرده همان راه اول که لسان دلیل بود و بعض موارد هم از راه استقرا معنوی بدست می­آوریم برخی احکامی داریم که معلومۀ العلل است به عبارت دیگر مقاصد شرع را از خود شرع بدست می­آوریم، بلی ممکن است مواردی باشد که ما به نحو قطعی از عقل استفاده می کنیم و این هم درست است. در بحث مناطات نیز همین است که اگر مناط قطعی بدست بیاید ما ملتزم هستیم ولی مناطات ظنی اعبتار ندارد.

 

محور پنجم: حجیت و اعتبار مقاصد شریعت

سوال دیگری که مطرح شد در ارتباط با ارزش، حجیت و اعتبار مقاصدالشریعه بود که آیا مقاصدالشریعه از چه میزان اعتبار و حجیت برخوردار است؟

استاد علیزاده در پاسخ به این سوال گفت: در این باره طی دو نکته مطالبی را عرض می­کنم: اولا اگر ما از راههای معتبر احراز کردیم مقاصد الشریعه را، می­توانیم در استنباط حکم به آن استناد کنیم، طرق احراز مقاصد الشریعه که بتوان به آن اعتماد کرد سه راه است: 1) راه قطعی 2) راه اطمینانی نزدیک به قطع، 3) راه ظنی معتبر یعنی دلیل ظنی معتبری بر اعتبار آن راه داشته باشیم. پس با اثبات مقصد یا مقاصد الشریعه از یکی از این سه راه می­توان به آن اعتماد کرد و از حجیت برخوردار است.

اما اینکه بعد از احراز مقصد شرع، چرا قبول کرده و به آن استناد کنیم؟ به دوبرهان عقلی استدلال شده است؛ برهان اول عبارت است از برهان خلف، به این بیان که فرض کنیم شارع اهدافی را تعیین کرده و ما هم از یکی از این سه راه کشف کردیم و یا نتوانستیم کشف کنیم نه از راه عقل و فطرت و نه از راههای دیر، ولی ثبوتا می­دانیم که شارع مقاصدی دارد و خواسته اش نیز وصول و رسیدن عباد به این اهداف است، حالا اگر بگوییم در عین حال که شارع چنین اهدافی را تعیین کرده و خواسته اش هم رسیدن به آن است، اما همین شارع هیچ حکمی را برای رسیدن عباد به این اهداف جعل نکرده است، از این عدم جعل خلف لازم می­آید چرا که بعد از تعیین اهداف و مطلوبیت رسیدن به این اهداف باید احکامی را برای رسیدن به این اهدف وضع کند و اگر وضع نکند خلف لازم می­آید.

برهان دوم عبارت است از نقض غرض و آن در جایی است که بگوییم شارع اهدافی را اولا جعل کرده و ثانیا ما هم به آن اهداف رسیده و کشف کرده ایم، و ثانیا خواسته شارع نیز وصول به آن اهداف است. حالا اگر بیاید احکام مخالف این اهداف را جعل کند و عباد را ملزم کند به عمل به این احکامی که از آن اهداف و مقاصد کلان شارع عباد و بندگانش را دور می­کند، این نقض غرض است و هیچ عاقلی این کار را نمی­کند که از طرفی مقاصدی را معرفی کند و به عباد امر کند که به آن ها برسند اما از طرف دیگر احکام مناقض آن اهداف را جعل کند، این بر شارع حکیم، ممتنع و محال است. می­شود در قالب برخی مثال­ها مسئله را تبیین کرد ولی به دلیل محدودیت فرصت از ذکر مثال و توضیح بیشتر می­گذریم.

بحث و نکته دوم در اعتبار و حجیت مقاصد شریعت که مهم است بدانیم پایه های حجیت مقاصد شریعت است که باید قبلا آن پایه ها محرز شود و بعد از آن است که بحث می­کنیم، آیا این مقصد حجیت و اعتبار دارد یا ندارد؟

1- اولین پایه که رکن اصلی حجیت مقاصد شریعت است، احراز مقصد یا مقاصد شرع از راه معتبر و مورد قبول است که توضیح داده شد که یا راه قطعی است و یا راه اطمینانی نزدیک به قطع است و یا راه ظنی معتبر است. پس از راه ظنی غیر معتبر اگر بدست آمد یا مقصد محتمل داشتیم ارزش و اعتبار ندارد.

2- دومین پایه اعتبار و ارزش مقاصد شریعت این است که مقصد بودن آن مطلق باشد، چنین نباشد که شارع آن را در شرایط خاصی خواسته باشد بلکه در همه شرایط از بنده ها خواسته باشد و نه در فرض خاصی، مثلا یکی از اهداف شریعت توازن ثروت است ولی این توازن ثروت خواسته شرع از هرطریقی نیست بلکه از طرق خاصی است و با شرایط خاصی، پس اگر توازن ثروت از راههای غیر مشروع و آمیخته شدن حلال و حرام و بدون رعایت موازین و چارچوب شریعت ایجاد شود، این مقصد شارع نیست.

3- پایه سوم این است که احراز شود که این مقصد کلان شارع در تزاحم با یک مصلحت اهم نباشد یا در تزاحم با یک مفسده نباشد، در فرض اول اگر مقصد شارع که خود یک مصلحت مهم و کلان است اما در کنارش یک مصلحت دیگری قرار دارد که از این مصلحت این مقصد شرع اهم است و اولویت دارد، اینجا آن مقصد قابل وصول نیست و اعتبار ندارد بلکه آن مصلحت دیگر که اهم است مقدم می­شود بر این مقصد شرع. یا اینکه مصلحت ناشی از مقصد شریعت در تزاحم با یک مفسده ای باشد که رعایت این مصلحت مفسده بزرگتری را در پی دارد که نمی­شود به آن ملتزم شد، بنا براین دفع آن مفسده مقدم است بر حصول و وصول به این مصلحت ناشی از مقصد کلان شارع.

به عنوان مثال حفظ سلامت و بهداشت برای فرد و جامعه از مقاصد کلان شریعت است، در عین حال یک راهکاری برای حفظ سلامت وجود دارد مانند مسواک زدن که مصلحت ملزمه دارد برای اینکه حافظ آن مقصد کلان شرع است و باعث تحقق سلامتی فرد می­شود، شارع می­تواند این عمل را به خاطر حفظ آن مصلحت ملزمه بر بندگانش واجب کند، اما از طرف دیگر ما با یک محذور دیگری مواجه هستیم که مسئله عسر و حرج باشد، که اگر شارع در روز 5 بار مثلا مسواک زدن را واجب کند اگرچه مصلحت ملزمه وجود دارد ولی از این طرف مصلحت دیگری بنام مصلحت تسهیل وجود دارد که در تزاحم با آن قرار می­گیرد و لذا شارع آمده آن الزام را بخاطر رعایت این مصلحت تسهیل برداشته است و لذا حضرت پیامبر (ص) فرمود: «لولا ان اشقّ علی امتی لامرتهم بالسواک فی کل صلاۀ». پس پایه سوم این شد که مقصد شریعت نباید در تزاحم با یک مفسده قرار بگیرد که اگر چنین بود آن مقصد قابل استناد نیست و نمی­شود براساس آن حکم نموده و فتوا داد.

در تزاحم مصلحت با مفسده می­شود از این مثال استفاده کرد که اعطای مال برای کسیکه از آن مال در راه گناه مصرف می­کند مفسده دارد و نباید مال را به چنین شخصی اعطا کرد، اما اگر برای ادای فریضه اهم و رعایت مصلحت ملزمه مانند مصلحت حفظ نفس و عرض و ناموس یک مسلمان و مؤمن می­توان به این شخص فاسد و گنهکار، مال اعطا کرد که در راه گناه آن را مصرف کند اما در عوض نفس و عرض و ناموس یک مسلمان با این کار محفوظ بماند.

یا تزاحم مصلحت حفظ نسل بشر با مفسده ذنوب اولاد در آینده، که بخاطر رعایت حفظ مصلحت بقای نسل بشر حکم به استحباب یا جواز ازدواج می­شود. هرچند که ممکن است در نتیجه ازدواج فرزندان گنهکاری به دنیا بیاید. البته توجه به این نکته مهم است که احراز مقاصد و عدم وجود مزاحم برای آن مقاصد کار ساده ای نیست، و دقت زیادی را می­طلبد، زیرا عقل آدمی بر همه ملاکات و مصالح و مفاسد احاطه ای کامل ندارد، بخصوص که مصلحت ها گاه در نفس جعل است نه در متعلق آن، مانند اوامر و نواهی امتحانی.

سوال دیگری که در پایان این نشست از استاد مدقق مطرح شد این بود که: برای یک محقق که در پی تحقیق است بیان حکمت شریعت مهم و بهتر است یا پیدا کردن خود حکم شرع از طریق ادله و مظان حکم شرع، کدام بهتر است یا هردو باهم باشد یا یکی بردیگری اولویت دارد؟ استاد مدقق در پاسخ به این سوال فرمود: وظیفه یک محقق که در پی احکام شرعی است در درجه اول این است که به سراغ منابع و متون شرعی برود نه اینکه اولویت را بدهد به مقاصد، بلکه اول کار این است که ببیند از متون شرعی چه حکمی استفاده می­شود، منتهی در گام بعدی همان موارد کاربرد نقش دارد، اگر دید که در بیان شرع حکم بیان شده و در دایره و چاچوب حکم هست، این را عرضه کند به مقاصد الشریعه که آیا آنچه از متون شرعی بدست آورده آیا با مقاصد یا مقصد شرعی برخورد دارد یانه؟ اگر برخورد ندارد آنچه را استفاده کرده از متون با همان تحدید و سعه و ضیقش فتوا بدهد و عمل کند ولی اگر دید با مقاصد شریعت درگیر می­شود، همانگونه که بیان شد گاه اصل مستفاد از روایت با مقاصد شریعت درگیر می­شود باید از اصل دست بردارد، گاه اصل آن مشکل ندارد ولی با سعه و ضیق آن مشکل دارد در همان حد باید اکتفا کند و گاهی هم از خود متون و منابع شرعی چیزی استفاده نشد، بعد برود سراغ مقاصدالشریعه که آیا می­تواند حکم این مورد را از مقاصدالشریعه بدست بیاورد یانه، پس اولویت اول این است که باید سراغ نص و متون باید رفت. این اولویت بندی مهم است چون برخی از آن طرف به متون و نصوص شرعی خیلی اهتمام نمی­ورزند بلکه از همان اول تمام همّ شان بر این است که با مقاصد مسئله را حل کنند.

 

جمعبندی از مطالب این نشست

در پایان از استاد مدقق خواسته شد که با توجه به مباحث مطرح شده در این نشست از پیشینه تاریخی تا تعریف، اقسام، راههای کشف، نیاز به مقاصدالشریعه و حجیت و اعتبار آن، یک جمعبندی کلی از این بحث ارائه بدهید.

ایشان در پاسخ بیان داشت: خلاصه و جمعبندی مطالب این شد که آن اهداف کلان و کلی که شارع مقدس از جعل احکام شرعی در تمام ابواب یا در معظم ابواب یا لااقل در باب خاصی داشته است، که تفاوت روشنش با بحث علل الشرایع در این است که بحث علل و حِکم بیشتر در موارد جزئی و اهداف خُرد احکام شرع مطرح است، که تقسیمات مختلفی دارد و به نظر بنده مهم ترین تقسیم بحث این است که آیا این مقصد قطعی است یاظنی و اگر ظنی است باید دید ظنی معتبر است یا غیر معتبر، این تقسیم خیلی کلیدی است. و همچنین آن تقسیم درجه ارزش و اعتبار گفته شد که در بحث تزاحم و مسئله اهم و مهم نقش دارد. مقاصد درجه اول ضروری است و درجه دوم حاجی یا مورد حاجت و درجه سوم تحسینی و تکمیلی است.

در رابطه راههای کشف مهمترین راه همان راه مراجعه به خود شرع و دلیل شرعی است که مقصد کلی را بیان کرده باشد، یا بحث استقرا که از آن احکام در موارد جزئی گفته شده و علل شان هم معلوم است بتوانیم یک برداشت کلی بکنیم، و راه مناسبت حکم و موضوع هم راه خوبی است. اما برهان سبر و تقسیم خیلی نمی­شود روی آن اعتماد کرد، زیرا در این برهان ما از عقل خود استفاده می­کنیم و محتملات را مطرح می­کنیم بعد یکی یکی رد می­کنیم، و اینجا این شبهه خیلی جدی است که عقل ما نمی­تواند به مناطات جزئی دست یابد و چه رسد به مقاصد کلی و کلان شریعت.

بحث بعدی موارد نیاز و کاربرد مقاصدالشریعه بود که بیان شد، مهم ترین موارد کاربرد آن در عرصه استنباط است و آن هم در زمینه های مختلف که توضیح داده شد. اما در بحث حجیت باید گفت که متاسفانه در این مورد افراط و تفریط وجود دارد، خیلی ها به هرنحوی که شده می­خواهند از مقاصدالشریعه استفاده کنند، و تعبیر شان گاه این است که مقاصدالشریعه همچون نخ تسبیح است که کل دانه های تسبیح احکام را بهم ارتباط می­دهد و در همه دنبال این هستند و گاهی بعضی افراد متاسفانه تلاش دارند که با استفاده از این ابزار آن ساختار رائج فقه و استنباط را بهم بزنند. اما از طرف دیگر نیز برخی اصولا با نظر بد بینانه به مقاصد الشریعه نگاه می­کنند و برخی حتی این تعبیر را دارند که این یک توطئه است. بلکه انصاف این است که حد وسط باید رعایت شود با همین معیارهای خاصی که داریم مشی کنیم اولا مقاصد را از راه معتبر بدست بیاوریم و ثانیا همان پایه های که توضیح داده شد مهم است و باید آن ها را مستحکم بکنیم و براساس مقاصدالشریعه می­توان حرکت کرد. اما در عین حال لغزشگاه زیادی دارد این بحث. خیلی اوقات ممکن است این مقاصد ظنی باشد و گاهی هم ممکن است طرف توجه به آن مزاحمات نداشته باشد، مقصد خوب است اما توجه ندارد که این برخورد می­کند با یک مقصد و مصلحت مهم تر و یا با یک مفسده همراه باشد. لذا اگر مقصد شرعی یا روح شریعت از راه معتبر بدست آید و احراز شود که مزاحمی ندارد و درگیر با امر دیگری نیست با همان بیان برهان خلف یا نقض غرض، حجیت آن یک امر مسلّم خواهد بود.

در پایان جناب استاد مدقق به عنوان حسن ختام، به مناسبت شهادت حضرت امام جواد علیه السلام اشاره ای به برخی فضائل علمی و قدرت تشریعی و تکوینی آن حضرت نموده و از جریان مناظره آن حضرت با دانشمند آن زمان بنام یحیی بن اکثم یاد کرد، که زمینه آن مناظره به هدف شکست امام علیه السلام، در این مناظره توسط حاکم عباسی فراهم گردید، و نتیجه برعکس خواسته خلیفه عباسی شد و یحیی بن اکثم شکست سختی خورد و در این مناظره مفتضح و شرمنده شد. پایان بخش این نشست علمی، دعای جناب حجت الاسلام والمسلمین استاد خادم حسین فاضلی بود.

 

[1] شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح) – ص 512، قم، چاپ: اول، 1414 ق.

[2] طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) – ج 1 ص 99، مشهد، چاپ: اول، 1403 ق.

 

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=5120

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب