اوصاف شیعه از منظر امام حسن عسکری(ع)
● عباد پرهیزکار
آنچه از نظر خوانندگان عزیز می گذرد بیان گوشه ای از صفات و ویژگیهای شیعه و پیرو واقعی ائمه معصومین(ع) است که از زبان برخی از آن بزرگواران از جمله امام حسن عسکری(ع) بیان شده است.
همچنین تفاوت میان محب و شیعه اهل بیت تبیین شده است که با هم آن را از نظر می گذرانیم.
● تفاوت محب و شیعه بودن
هر اهل ایمانی می کوشد تا در زندگی چنان باشد که بتوان او را به عنوان مؤمن معرفی کرد. کسانی که پیشوایی را به اقتدا و رهبری برگزیده اند، در این مسأله می بایست بیش تر تلاش کنند؛ زیرا پیروی از پیشوا، گام نهادن در جای پای اوست.
هرکسی می تواند مدعی ایمان و محبت شود ولی اگر کسی مدعی شیعه گری و پیروی شد، می بایست حق مطلب را به جا آورد؛ زیرا دوستی می تواند با مخالفت و حتی عصیان در برخی از موارد جمع شود، ولی پیروی و اقتداگری این گونه نیست. از این رو در روایات آمده وقتی برخی ها مدعی تشیع و شیعه گری می شدند، معصوم(ع) آنان را نمی پذیرفت و می فرمود: شما محب و دوستدار مایید نه این که شیعه ما بوده باشید. شیعیان واقعی کسانی چون سلمان و مقداد و ابوذر و عمارند.
می گویند: روزی عده ای از شیعیان به دیدار امام رضا(ع) آمدند و به خادم امام گفتند: می خواهیم آقا را ببینیم آقا اجازه نداد. بعد از چندین مرتبه، امام اجازه ورود را دادند. همه آمدند به امام گفتند: ما همه شیعه شماییم، چرا اجازه نمی دادید. امام(ع) فرمود: شما محب ما هستید نه شیعه ما؛ شیعه آن کسی است که به فرمان ها و دستورهای ما گوش دهد و عمل کند. قال الامام علیه السلام:
ان شیعتنا هم الذین یتبعون آثارنا و یطیعونا فی جمیع اوامرنا و نواهینا فاولئک شیعتنا فاما من خالفنا فی کثیر مما فرضه الله علیه فلیسوا من شیعتنا
شیعه ما کسانی هستند که آثار و گامهای ما پیروی می کنند و در همه اوامر و نواهی از ما اطاعت می کنند. اینان شیعیان ما هستند و اما کسانی که در بسیاری از واجبات الهی با آن مخالفت می ورزند، ایشان از شیعیان ما نیستند. (بحارالانوار، ج ۶۵، ص۱۶۲)
در حقیقت امام(ع) می فرماید که هرکس که محبت اهل بیت(ع) را در دل دارد شیعه نیست؛ بلکه شیعه شرایط خاصی دارد که اطاعت محض و کامل از ما و فرمان های الهی یکی از آن هاست.
برای شناخت شیعه واقعی می توان به روایات بسیاری تمسک جست که بخشی از آن ها روایاتی است که از امام حسن عسکری(ع) درباره شیعیان وارد شده است.
● تشیع، سبک زندگی
این پرسش همواره مطرح است که شیعه کیست و به چه کسی شیعه گفته می شود. بی گمان شیعه نه تنها یک مذهب و راه و روش دینداری و تفسیری از حقیقت اسلام است؛ بلکه شیوه زندگی است. از این رو قرآن، زندگی حضرت ابراهیم(ع) و کسانی را که به درستی در مسیر دین حنیف گام برداشته اند می ستاید. در عصر پیامبر(ص) نیز این پیامبرگرامی اسلام است که زندگی امیر مؤمنان(ع) را می ستاید و می فرماید کسانی که این سبک زندگی را در پیش گرفته اند رستگار هستند.
امیرمؤمنان(ع) چنان می زیست که قرآن خواسته بود. از این رو آن حضرت (ع) را همان گونه که قرآن ناطق گفته اند، قرآن مجسم نیز دانسته اند. تنها شماری اندک از صحابه پیامبر(ص) به فرمان آن حضرت(ص) توانستند شیعه واقعی امیرمؤمنان(ع) و رستگار شوند که برجسته ترین ایشان سلمان، مقداد، ابوذر و عمار بودند.
آن حضرت(ع) مقتدا و پیشوا و امام واقعی این گروه بود و آنان در زندگی خویش از سبک زندگی امیرمؤمنان (ع) بهره بردند.
آن حضرت می دانست که همگی توانایی اقتدا به وی را ندارند. از این رو از مردم می خواهد که دست کم تا می توانند از سبک زندگی وی در حد توان سود برند تا در صراط مستقیم قرار گیرند؛ زیرا صراط مستقیمی که آیات قرآنی به آن توجه داده و ما هر روز ده ها بار از خداوند خواهان هدایت بدان سو هستیم، صراط علوی و سبک زندگی آن حضرت می باشد.
● شیعه گری در عصر امام صادق(ع)
آن حضرت می فرماید اگر می خواهید از من پیروی کنید و مرا مقتدای سبک زندگی خویش قرار دهید شاید ناتوان باشید و نتوانید این گونه عمل کنید و لکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد؛ اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی مرا یاری دهید.
در عصر امام صادق(ع)، بسیاری خود را به اهل بیت(ع) می چسباندند؛ زیرا عصر گریز از امویان بود و چهره زشت و کریه و ضد اسلامی آنان بر مردم آشکار شده بود و مردم می خواستند تا به سوی فرمان خداوند و عمل بدان بازگردند و در خانه اهل بیت را بزنند.
شیعه گری و اهل بیت دوستی به عنوان گفتمان غالب بر جامعه در آمده بود و هرکسی می کوشید تا خود را به اهل بیت(ع) نسبت دهد و از علاقه و محبت مردم استفاده کند؛ چنان که بنی عباس از این عشق و علاقه مردمی برای مقاصد سیاسی استفاده کرده و مردم را به سوی خویش می خواندند. در این زمان است که امام جعفر صادق(ع) می فرماید: ایاک و السفله ! فانما شیعه علی من عف بطنه و فرجه و اشتد جهاده، و عمل لخالقه، و رجا ثوابه، و خاف عقابه، فاذا رایت اولئک شیعه جعفر. امام صادق (علیه السلام) فرمود: بر تو باد پرهیز از افراد پست! همانا، شیعه علی، کسی است که شکم را از حرام پر نسازد و راه عفت و پاکدامنی در پیش گیرد و سخت کوش باشد، برای خدا کار کند و به پاداش او، امیدوار باشد و از عذاب او، بهراسد. زمانی که آنها، را [این چنین] دیدی، [بدان که] شیعه من، هستند.(کافی، کلینی ج ۲/ص ۳۳۲/حدیث ۹)
در این هیاهوی شیعه گری و هجوم برای همراهی با افکار عمومی و گفتمان غالب جامعه گروهی خود را شیعه اهل بیت(ع) می نامند تا به اهداف و مقاصد خاص خود برسند.
مردمانی پست و دون صفت، با کارهای خویش نام امامان(ع) و مقام شیعه گری را آلوده می کردند. از این رو امام صادق(ع) هشدار می دهد و می فرماید:
معاشر الشیعه ! کونوا لنا زینا، ولا تکونوا علینا شینا. قولوا للناس حسنا، و احفظوا السنتکم و کفوها عن الفضول و قبیح القول
ای گروه شیعه! شما، مایه زینت و زیبایی ما باشید، نه این که باعث سرزنش ما خاندان شوید. با مردم، به نیکی سخن بگویید و مراقب زبان خودباشید و آن را از گفتار بیهوده و سخن زشت باز دارید. (وسائل الشیعه ، حر عاملی، ج۸: ص ۵۳۵ حدیث ۸۱)
عده ای نیز برخلاف سیره عملی و سبک زندگی امامان و اهل بیت(ع) عمل می کردند و به نام دین، به ثروت اندوزی مشغول بودند واز سبک زندگی امامان(ع) دور می شدند و با این همه، مدعی شیعه گری بودند.
ابو اسماعیل می گوید: به امام باقر(ع) گفتم: فدایت شوم! شیعیان، پیش ما زیادند. امام فرمود: آیا ثروتمند به نیازمند مهربانی می کند؟ آیا نیکوکار از گنهکار می گذرد؟ و آیا به هم کمک مالی می کنند؟ (تا برابر هم شوند و عدالت برقرار باشد)؟ گفتم: خیر. فرمود: این ها شیعه (حقیقی) نیستند. شیعه، کسی است که این طور عمل کند. (کافی، ج ۲، ص ۳۷۱، حدیث ۱۱)
امام در جایی دیگر می فرماید که شیعیان ما را بیازمایید تا معلوم شود که واقعا شیعه هستند یا مدعی شیعه گری می باشند:
امتحنوا شیعتنا عندثلاث: عند مواقیت الصلاه ، کیف محافظتهم علیها، و عند اسرار هم، کیف حفظهم لها من عدونا، و الی اموالهم کیف مواساتهم لاخوانهم فیها؟؛
شیعیان ما را، در سه جا امتحان کنید: در اوقات نماز، ببینید چگونه اوقات نماز را حفظ می کنند، در بیان اسرارشان، ببینید چگونه از دشمنان ما، آن ها را حفظ می کنند و در مورد ثروت هایشان ببینید چگونه نسبت به برادران خود، تعادل را حفظ می کنند و به کمک و یاری آن ها می رسند (بحارالانوار، مجلسی، ج ۸۳، ص ۲۲، حدیث ۴۰)
این در حالی است که شیعه کسی است که در هر کار خیری نه تنها اهل شتاب و پیشقدمی است بلکه در شتاب گیری نسبت به یکدیگر چنان است که مسابقه می گذارد و می کوشد تا بر یکدیگر سبقت گیرد و پیش از دیگری آن کار نیک و خیر را انجام دهد. این سبکی است که پیامبر (ص) زندگی شیعه را بدان ترسیم و تصویر می کند.
ابن عباس می گوید: از پیامبر اکرم(ص) درباره فرموده خداوند در قرآن السابقون السابقون… پرسیدم؟ در پاسخ فرمود: جبرئیل گفت: آنان، علی(ع) و شیعیان او هستند که به سوی بهشت، پیش تاختند و به الطاف و نعمت های خداوند، نزدیک شدند. (بحار الانوار، ج ۶۸، ص ۲۰، ح ۳۳.)
● معرفی شیعه واقعی در سخنان امام حسن عسکری(ع)
یکی از روش هایی که امام حسن عسکری (ع) برای معرفی شیعیان واقعی به کار می برد، بهره مندی از روش سفارش است. وی در مجموعه ای از وصایا و سفارش های خویش، شیعی خویش را معرفی می کند که از آن جمله می توان به این سفارش اشاره کرد که حاوی بسیاری از خصوصیات مومن و شیعی واقعی می باشد.
امام حسن عسکری (ع) به شیعیان فرمودند: شما را سفارش می کنم به: رعایت تقوای الهی، پیشه کردن پارسایی در دین خود، کوشش بسیار برای خدا، راستگویی، امانت پردازی به کسی که چیزی به شما سپرده، خواه نیکوکار باشد و خواه بدکار، انجام سجده های طولانی و خوش همسایگی که محمد(ص) بدین روش آمده است.
همچنین سفارش می کنم که در میان قبیله و عشیره هایشان نماز گزارید، در تشییع جنازه هایشان حضور یابید، از بیمارانشان عیادت نمایید و حقوقشان را بپردازید، زیرا هر یک از شما که در دینش پارسا و در گفتارش راستگو باشد و امانت مردم را بپردازد و با آنان خوش اخلاقی نماید، در این صورت گویند: این یک شیعه است! من از شنیدن آن جمله شادمان می شوم.
از خدا پروا نمایید و زینت (و مایه سرافرازی ما) باشید نه مایه زشتی و (سرافکندگی)، همه دوستی را به سوی ما بکشانید و هر زشتی را از ما دور نمایید، زیرا هر خوبی که در حق ما گفته آید ما شایستگی آن را داریم و هر بدی که درباره ما بر زبان آید ما چنان نیستیم. ما را در کتاب خدا حقی است و با رسول خدا(ص) خویشاوندی است و خداوند ما را پاک شمرده و هیچ کس غیر از ما نمی تواند ادعای چنین مقامی را نماید مگر این که دروغ پرداز باشد.
بسیار یاد خدا و یاد مرگ نمایید و بسیار به تلاوت قرآن بپردازید و صلوات بر پیامبر(ص) فرستید، زیرا صلوات بر رسول خدا(ص) ده حسنه دارد.
آنچه را به شما سفارش کردم در حفظ آن بکوشید، شما را به خدا می سپارم و به شما درود می گویم. (برگرفته از کتاب تحف العقول عن آل الرسول)
امام حسن عسکری(ع) از این که شیعه به اموری دلبستگی پیدا کند که وی را خوار و ذلیل می سازد هشدار می دهد. از ایشان می خواهد که سبک زندگی خویش را به گونه ای درآورند که جز به اموری که عزت برای ایشان فراهم می آورد علاقه و دلبستگی پیدا نکنند. از این رو می فرماید: چقدر زشت است مومن به چیزی علاقه مند باشد که او را خوار کند.
از جمله اموری که آدمی را به خواری و ذلت می کشاند و عزت را از مدار زندگی وی دور می سازد شهوت پرستی و حب ریاست است. وی می فرماید: از شهوت طلبی و حب ریاست بپرهیزید که این دو صفت تو را به هلاکت می نشاند.
حضرت در تبیین سبک درست زندگی، به مسأله اعتدال به عنوان مهم ترین معیار سنجش رفتار توجه می دهد و می فرماید که هرگز از دایره اعتدال گام فراتر نبایست گذاشت که این فرمان الهی است؛ زیرا انسان حتی در کار خیر چون بخشندگی نباید به گونه ای عمل کند که از نداری خود را سرزنش و ملامت کند و یا زمینه سرزنش و ملامت دیگری را بر خود فراهم آورد و نه آن که دست بسته و بخیل باشد که هیچ کسی از وی خیر و بهره ای نبرد. خداوند خطاب به پیامبرش(ص) درباره شیوه بذل و بخشش می فرماید: نه دست خویش را از روی خست به گردن ببند و نه به سخاوت یکباره بگشای که در هر دو حال ملامت زده و حسرت خورده بنشینی (اسراء آیه ۹۲) از این رو امام(ع) می فرماید: بخشندگی اندازه ای دارد که اگر از آن فراتر رود اسراف است. اسراف نیز چنان که از آیات قرآنی معلوم است شیوه نادرستی در بهره گیری از نعمت های الهی است که موجب می شود تا شخص از محبت الهی دور شود (انعام آیه ۱۴ و نیز اعراف آیه ۱۳)
● گزارشی تاریخی از سبک زندگی امام حسن عسکری(ع)
در تفسیر امام حسن عسکری(ع) حدیثی وارد شده است که آن را ابویعقوب یوسف بن زیاد و علی بن سیار روایت کرده اند، این دو بزرگوار می گویند: شبی در خدمت امام عسکری(ع) بودیم- در آن زمان حاکم آن سامان نسبت به امام(ع) تعظیم می کرد و اطرافیان او نیز احترام می نمودند – ناگهان حاکم شهر از آنجا عبورش افتاد و مردی دست بسته همراه او بود. او امام(ع) را که در بالای خانه قرار داشت و از بیرون مشاهده می شد دید، همینکه چشمش به آن حضرت افتاد به خاطر احترام از مرکب پیاده شد.
امام عسکری(ع) فرمود: به جای خود برگرد، و او در حالی که تعظیم می کرد به جای خود یعنی روی مرکب برگشت و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا این شخص را امشب کنار یک دکان صرافی گرفته ام، به گمان اینکه می خواسته راهی به دکان باز کند و از آن سرقت کند. همین که خواستم او را تازیانه بزنم- و این روش من است متهمی را که دستگیر می کنم پنجاه تازیانه می زنم تا تنبیه او باشد و بعد از آن جرم بزرگتری مرتکب نشود- او به من گفت: از خدا بترس و کاری که باعث خشم خداوند می شود انجام نده، من به راستی از شیعیان علی بن ابی طالب و شیعه این امام بزرگوار، پدر کسی که به امر خدا قیام می کند می باشم.
من از او دست برداشتم و گفتم: تو را نزد امام(ع) می برم، اگر آن حضرت گفته ات را تصدیق کرد که از شیعیان او هستی تو را رها می کنم، و اگر دروغ گفته بودی بعد از آنکه هزار تازیانه به تو زدم دست و پایت را قطع خواهم کرد، اکنون او را به حضور شما آورده ام، آیا او همان طور که ادعا کرده از شیعیان شما است؟
امام (ع) فرمود: پناه بر خدا می برم، این کجا از شیعیان علی بن ابی طالب می باشد؟ خدا او را در دست تو گرفتار کرده است بخاطر اینکه به خیال خود اعتقاد دارد که از شیعیان حضرت علی(ع) است.
حاکم گفت: راحتم کردی، الان پانصد ضربه به آن می زنم و هیچ اعتراضی هم بر من نیست. و چون او را به فاصله زیادی از آنجا دور کرد دستور داد او را به رو بر زمین افکندند، دو جلاد را یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپ بر او گماشت و به آنها گفت: او را بزنید و بدرد آورید.
این دو نفر شلاق های خود را بطرف او پایین آوردند، ولی به او برخورد نکرد و هر چه می زدند بر زمین می خورد، حاکم ناراحت شد و گفت: وای بر شما، زمین را می زنید؟
به پشت و کمر این شخص بزنید، دوباره شروع به زدن کردند و پشت و کمر او را نشانه گرفتند ولی این بار دستهای آنها خطا رفت و آن دو به یکدیگر زدند و داد و فریاد آنها بلند شد.
حاکم به آنها گفت: وای بر شما، مگر شما دیوانه شده اید؟ چرا خودتان را می زنید؟ این مردی را که بر زمین افتاده بزنید.
گفتند: ما همین کار را می کنیم و جز او را هدف نمی گیریم و نمی زنیم ولی دست های ما بی اختیار منحرف می شود بطوری که ضربه ها بر خود ما وارد می شود.
حاکم چهار نفر دیگر از ماموران خود را صدا زد و به این دو نفر اضافه کرد و گفت: او را احاطه کنید و تا می توانید بزنید، شش نفر دور او را گرفتند و شلاق ها را بالا بردند که او را بزنند ولی این بار شلاق به حاکم اصابت کرد.
او از مرکب پیاده شد و فریاد کرد: مرا کشتید، خدا شما را بکشد، این چه کاری است که می کنید؟
گفتند: ما غیر این شخص را نمی زنیم و نمی دانیم چرا چنین می شود؟
حاکم با خود گفت: شاید اینها توطئه کرده اند، لذا چند نفر دیگر را مامور کرد که این شخص را بزنند، ولی آنها هم حاکم را زدند.
بار دیگر گفت: وای بر شما چرا مرا می زنید؟
گفتند: به خدا قسم ما جز این شخص را نمی زنیم.
حاکم گفت: سر و صورت مرا مجروح کردید، اگر مرا نمی زنید از کجا این جراحتها پیدا شد؟
گفتند: دست ما بشکند اگر تو را قصد کرده باشیم.
مرد گرفتار به حاکم گفت: ای بنده خدا، آیا به این لطفی که به من می شود و ضربات شلاق از من دفع می گردد هیچ توجه نمی کنی و عبرت نمی گیری؟
وای بر تو مرا نزد امام(ع) برگردان و هرچه در مورد من فرمان داد اجرا کن.
حاکم او را نزد امام(ع) برگرداند و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، کار این شخص عجیب است،از طرفی انکار کردید که از شیعیان شما باشد- و هر که شیعه شما نباشد ناگزیر شیعه ابلیس است و جایگاهش در آتش است – و از طرف دیگر معجزاتی از او مشاهده کردم که مخصوص پیامبران است.
امام(ع) فرمود:
بگو: یا جانشینان پیغمبران. (یعنی اظهار معجزه منحصر به پیامبران نیست بلکه جانشینان واقعی آنها هم به آوردن معجزه توانائی دارند.) حاکم هم کلام خود را با اضافه کردن جمله ای که امام(ع) فرمود تصحیح کرد.
سپس امام عسکری(ع) به حاکم فرمود: ای بنده خدا این شخص در اینکه ادعا کرده از شیعیان ما است دروغ گفته است، دروغی که اگر می فهمید و از روی عمد آن را می گفت به تمام آن عذاب تو گرفتار می شد و در زندان زیرزمینی سی سال باقی می ماند، ولی خداوند به او رحم کرد، زیرا کلمه را بر آنچه قصد کرده اطلاق نموده و از روی عمد دروغ نگفته است (یعنی او از محبان ما است ولی فکر می کرده که از شیعیان ماست. او راست نگفته اما قصد دروغ هم نداشته است) و تو ای بنده خدا بدان که خداوند او را از دست تو نجات داده است، او را رها کن، زیرا از دوستان و محبان و ارادتمندان ما است گرچه از شیعیان ما نیست.
حاکم گفت: نزد ما این تعبیرات همه مساوی است، چه فرقی بین اینها است؟ امام(ع) به او فرمود:
الفرق ان شیعتنا هم الذین یتبعون آثارنا، و یطیعونا فی جمیع او امرانا و نو اهینا، فاولئک من شیعتنا. فاما من خالفنا فی کثیر مما فرضه الله علیه فلیسوا من شیعتنا.
● سیمای شیعه از نگاه امام علی عسگری (ع)
شیعیان ما کسانی هستند که از آثار ما پیروی می کنند، دستورات ما را به کار می بندند، و از آنچه نهی کرده ایم اجتناب می نمایند، و اما کسانی که در بسیاری از آنچه خداوند بر آنها واجب کرده با ما مخالفت می کنند، از شیعیان ما نیستند.
سپس امام(ع) به حاکم فرمود: و تو دروغی گفته ای که اگر از روی عمد مرتکب شده بودی خداوند تو را به هزار تازیانه و سی سال زندان زیر زمینی گرفتار می کرد.
حاکم عرض کرد: آن دروغ چه بوده است ای فرزند رسول خدا؟
امام (ع) فرمود: معجزاتی را که دیدی به این شخص نسبت دادی در حالی که معجزه کار او نیست بلکه کار ما است که خداوند در مورد او ظاهر کرد تا حجت ما را آشکار کند و عظمت و شرافت ما را روشن سازد، و اگر گفته بودی معجزاتی در مورد او مشاهده کردم- و عمل را به او نسبت نمی دادی- آن را انکار نمی کردم، آیا حضرت عیسی که مرده را زنده کرد معجزه نیست؟ آیا معجزه، کار آن مرده بود یا عیسی؟ آیا گل را که به شکل پرنده ساخت و به اذن پروردگار پرنده گردید، این معجزه کار پرنده بود یا حضرت عیسی؟ آیا آنهائی که مسخ شدند و با خواری بوزینه گردیدند معجزه نیست؟ آیا این معجزه کار بوزینه ها بود یا پیغمبر آن زمان؟ حاکم گفت: «استغفرالله ربی و اتوب الیه» «از خدا طلب آمرزش می کنم و به سوی او بازگشت می نمایم.»
سپس امام عسکری(ع) به آن شخص که ادعا کرده بود شیعه علی بن ابی طالب (ع) است، فرمود:
یا عبدالله لست من شیعه علی(ع)، انما انت من محبیه.
ای بنده خدا تو شیعه علی بن ابی طالب(ع) نیستی بلکه از دوستان او می باشی.
همانا شیعیان آن حضرت کسانی هستند که خداوند تبارک و تعالی درباره آنان فرموده است: «والذین آمنوا و عملواالصالحات اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدون.» (بقره/۲۸)
«کسانی که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام می دهند اهل بهشت خواهند بود، و در آن جا برای همیشه خواهند ماند.»
شیعیان کسانی هستند که به خدا ایمان آورده اند و او را به صفاتی که خودش فرموده توصیف می کنند و از صفات دیگر که برخلاف آن باشد پاک و منزه می دانند، و محمد(ص) را در همه گفتارش تصدیق می کنند، و همه کارهای او را عین صواب و راستی می دانند و عقیده دارند که علی(ع) بعد از او سرور و پیشوای همگان است و بزرگواری است که هیچکس از امت محمد(ص) همتای او نیست، بلکه اگر همه آنها را در کفه ای و علی(ع) را در کفه ای دیگر قرار دهند، کفه علی(ع) بر آنها ترجیح پیدا می کند، مانند ترجیح داشتن وزن آسمان و زمین بر یک ذره بی مقدار.
و شیعیان علی(ع) کسانی هستند که در راه خدا هیچ باکی ندارند که مرگ سراغ آنها آید، یا آنها در دام مرگ قرار گیرند و شیعیان علی(ع) آنهایی هستند که برادرشان را بر خود ترجیح می دهند، گرچه در حال نیاز و حاجت باشند و آنها کسانی هستند که خداوند در جائی که نهی فرموده آنها را نمی بیند، و جائی که امر فرموده خالی از آنها نیست.
و شیعیان علی بن ابی طالب (ع) کسانی هستند که در احترام نمودن و بزرگداشت برادران مأمن، به مولای خود علی(ع) اقتدا می کنند.
و آنچه گفتم گفتار خودم نیست بلکه گفتار رسول خدا(ص) است و این فرمایش پروردگار است که فرموده است: «و عملواالصالحات» یعنی بعد از اعتراف به توحید و اعتقاد داشتن به نبوت و امامت همه فرائض و تکالیف الهی را بجا می آورند، و در رأس آنها دو فریضه است:
یکی ادا کردن حقوق برادران دینی، دوم رعایت تقیه و آشکار نکردن عقیده مذهبی برای آنکه جان و مال خود را حفظ کنند (تفسیر امام عسکری، ج ۷، ص ۶۱۳/بحار الانوار، ج ۸۶، ص ۰۶۱/ تفسیر برهان، ج ۴، ص ۳۲).