مقدمه
پاکستان کشوری است که به واسطه جغرافیای خاص و به مثابه پلی میان آسیای جنوبی و خاورمیانه و همچنین مناطق نسبتاً منزوی آسیای میانه همواره مورد توجه بوده است و در نتیجه، محل تقاطع افکار و اندیشه‌های متنوعی است که دنیای مجاور خویش را به شدت متأثر می‌سازد. بر این اساس، تفهم و تبیین رویکردهای مختلف سیاسی و اجتماعی، و در کنار آن، تدبر در دلالت‌های عینیِ تفکر جاری در این منطقه می‌تواند روزنه‌ای باشد به فهم هرچه بهترِ منطقه‌ای که امروزه با نام «جهان اسلام» نقش مؤثری را در تحولات بین‌المللی – از منظرهای گوناگون – ایفا می‌کند. در این میان، مرور مختصر برخی مؤلفه‌های ساختاری، می‌تواند تصویری روشن‌تر از شرایط و موقعیت این کشور ارائه نماید.
پاکستان در بخش غربی شبه قاره هند قرار گرفته است. از غرب با ایران و افغانستان، از شرق با هند، از شمال با چین و افغانستان و از جنوب با دریای عرب همسایه است. مساحت آن 796095 کیلومتر مربع است و حدود هشتصد کیلومتر مرز آبی با دریای عرب دارد. در بخش شمالی آن، رشته‌کوه‌هایی وجود دارد که بعضی از بلندترین قلل دنیا را در برمی‌گیرد. جمعیت این کشور بیش 225 میلیون نفر است، و میزان رشد جمعیت در این کشور مسلمان قابل توجه است. (3) از سوی دیگر، شواهد باستان‌شناختی نشان می‌دهد که احتمالاً از پنجاه هزار سال پیش، قبایل عصر حجر در سرزمین‌های حاصلخیز اطراف رود سند در این کشور سکونت داشته‌اند. اما اولین جوامع سازمان یافته در حاشیه رود سند در پاکستان حدود پنج هزار سال پیش پدید آمد و دراویدی‌ها، مردمانی که اصل‌شان در تاریخ ناپیداست، اولین تمدن واقعی دره سند را تشکیل دادند. (4)

طرح مسأله
سابقه حضور اسلام در شبه قاره هند به قرن یازدهم میلادی برمی‌‌گردد که در آن دوران سلطان محمود غزنوی را با تهاجم به این شبه قاره سرزمین پاکستان و افغانستان فعلی را تحت تسلط مسلمین درآورد. (5) این اقتدار در سال 1193 میلادی به دهلی هم کشیده شد و در پایان قرن دوازدهم سراسر شبه قاره تحت سلطه مسلمین درآمد. با این حال، این سلطه چندان هم به آسانی به دست نیامده است و در واقع، مقاومت هندوان در برابر این تهاجم به شکل‌های اجتماعی و فرهنگی همواره وجود داشته است. در نتیجه این رویارویی‌ها می‌توان مدعی شد که در طول این دوره طولانی (تا عصر حاضر) زندگی مسلمین و هندوها در کنار یکدیگر هرگز خالی از تشنج نبوده است. این اختلافات تا حدود زیادی ناشی از کینه‌های این دو قومیت مذهبی نسبت به حکومت‌هایی است که در طول تاریخ به سود یکی از آنها و به زبان دیگری دست به ظلم و تعدی می‌زند. این مسئله حتی تا درون خانه‌های مردم نیز نفوذ کرده است، چنانکه لانگ می‌گوید «کمتر دیده می‌شود که آنها (مسلمانان و هندوها) به منازل یکدیگر بروند، از ذخیره آب مشترکی استفاده کنند یا با هم غذا بخورند و اگر در پیروی از دین‌شان متعصب باشند از یکدیگر همسر نمی‌گیرند». (6)
نکته جالب توجه آن است که در دوران استعمار بریتانیا نیز این اختلافات ادامه داشت و البته تشدید شد. در این زمان، مسلمانان مورد عتاب و قهر قرار گرفتند و رهبران‌شان دستگیر شدند. این اتفاقات توأم با فشارهای اقتصادی و عدم استخدام در کارهای دولتی و همچنین برتری هندوها بر آنان باعث دامن زدن به دشمنی‌ها شد (7) و البته این منازعات خود را در روند استقلال از استعمار انگلیس به خوبی نشان داد. کنگره ملی هندوستان که پیشوایی نهضت استقلال‌طلبی را برعهده داشت، در ابتدا شامل اعضایی از هر دو دین بود که با جدیت به دنبال ایجاد هندی مستقل بودند که در آن، اقشار مختلف جامعه با تعلق به هر دینی، بتوانند با آرامش و دوستی در کنار یکدیگر زندگی کنند. با این حال، از آنجا که تعداد هندوها هم در جامعه و هم در حزب، به مراتب بیشتر از مسلمانان بود، و اغلب مسلمانان از این می‌ترسیدند که در روند استقلال هندوستان، هندوان بر کشور تسلط یابند، رهبران آنها زمزمه‌های تشکیل کشور مستقل مسلمان در شبه قاره هند را آغاز نمودند. شاید یکی از عوامل تشدید این اختلافات را بتوان در این نکته دانست که در این دوران، هندوها حتی در جاهایی هم که جمعیت مسلمانان بیشتر بود، در امور دولتی و داد و ستد غلبه داشتند. (8)
در نتیجه این تجربه‌ها، مسلمانان خواهان مشارکت بیشتر در امور سیاسی شدند و در دسامبر 1906 حزب مسلم لیگ سراسر هند در داکا اعلام موجودیت کرد. البته این حزب در آغاز بیشتر اجتماعی مذهبی بود و صرفاً بعدها جهت‌گیری سیاسی پیدا کرد (9) و در نهایت، تحت رهبری این حزب و قائد اعظم آن، محمد علی جناح، بود که استقلال پاکستان بدست آمد. در این زمان، مهم‌ترین هدف مسلم لیگ تشکیل کشور مستقلی بود که مسلمانان در رأس حکومت آن باشند. (10) این حزب در اجلاس سالیانه خود در سال 1930، که به ریاست علامه اقبال لاهوری برگزار شد، ضرورت تشکیل میهن جداگانه برای مسلمین شبه‌قاره را اعلام کرد. این میهن در سال 1933 در جزوه‌ای که رحمت علی، دانشجوی مسلمان کمبریج، منتشر کرد «پاکستان» نامیده شد که این نام از حروف اول ایالت‌های پاکستان تشکیل شده بود: پ از پنجاب، الف از ایالت سرحدشمال غربی – که مسلمانان آنرا «افغان» می‌نامیدند – که از کشمیر، س از سند و تان از آخر نام بلوچستان می‌آمد. (11)
در نهایت، این حزب در گردهمایی سال 1940 خود در لاهور قطعنامه‌ای صادر کرد که متضمن پذیرش نظریه اقبال مبنی بر ضرورت تشکیل دولت مستقل اسلامی در شبه قاره بود. (12) اگرچه این قطعنامه به شدت مورد انتقاد گاندی و رهبران کنگره ملی هند قرار گرفت – چرا که در این زمان آنها تلاش‌هایی را برای ایجاد وحدت در میان هندوها و مسلمین آغاز کرده بودند که از آن جمله انتخاب مولانا ابوالکلام آزاد (یکی از رهبران برجسته مسلمانان بیهار) به ریاست کنگره ملی بود (13) – اما در نهایت این مسلم لیگ بود که توانست در زمان اعطای استقلال به هند از جانب بریتانیا، نظر خود را تحمیل کند و در نتیجه آن، اصلی‌ترین موضوع مورد تصریح در قانون استقلال هند – که در اوت 1947 به تصویب پارلمان بریتانیا رسید، تقسیم هند به دو کشور مستقل بود: یکی اتحادیه هند و دیگری پاکستان. (14) پس از آن، «محمدعلی جناح» در 7 اوت 1947 به عنوان اولین فرماندار کل پاکستان از هند وارد کراچی شد و پاکستان به طور رسمی در 14 اوت 1947 به عنوان یک کشور شکل گرفت. (15)
از آنجا که فلسفه وجودی پاکستان «دین اسلام» است، همیشه جاذبه‌های نگاه اسلامی به حکومت در این کشور طرفداران زیادی داشته است؛ تا حدی که محمدعلی جناح – رهبر حزب تقریباً سکولار مسلم‌لیگ – در روز استقلال، از پاکستان به عنوان کشوری که در آن آرمان‌های عدالت اسلامی صورت واقعیت به خود خواهند گرفت، سخن گفت. از اینرو در اولین قانون اساسی این کشور، که در سال 1956 به تصویب رسید، نام این کشور «جمهوری اسلامی پاکستان» تعیین شد و یک ماده واحده در این قانون گنجانده شد که تصریح داشت «هیچ قانونی نباید مخالف اسلام وضع شود». (16) با این حال، این رویکرد در جریان شکل‌گیری کشور جدید تحول یافت، و در نهایت پاکستان به عنوان یک کشور اسلامی سکولار پایه‌گذاری شد؛ به این معنا که بنیانگذاران کشور، دین را کمتر به عنوان قالب اولیه قوانین و دولت، و بیشتر به عنوان عاملی برای اتحاد ملی و سبکی برای زندگی در نظر گرفته بودند. (17)

احزاب سیاسی پاکستان
نکته جالب توجه در این زمینه آن است که در هنگام استقلال پاکستان، در این کشور تنها یک حزب سیاسی قوی بنام مسلم لیگ وجود داشت که رهبری آن را نیز محمدعلی جناح، قائداعظم و بنیانگزار کشور برعهده داشت. ولی کم‌کم با تضعیف حزب مذکور، احزاب دیگری تشکیل و وارد صحنه سیاسی کشور گردید. البته فعالیت‌های این احزاب با فراز و فرودهایی همراه بوده است و در سال 1958 و با کودتای نظامی ژنرال ایوب‌خان، فعالیت احزاب سیاسی ممنوع اعلام شد. هر چند این ممنوعیت چندان طول نکشید و به زودی احزاب قدیمی احیا و یا تحت نام‌های جدید شروع به فعالیت نمودند.
پاکستان یک کشور چند حزبی است که در آن قدرت بطور عمده بین دو حزب «مردم» و «مسلم لیگ» تقسیم می‌شود، ولیکن احزاب تأثیرگذار دیگری هم حضور دارند که در ذیل به بررسی اجمالی بعضی از آنها می‌پردازیم:

حزب مردم پاکستان:
این حزب توسط ذوالفقار علی بوتو در سال 1967 به عنوان حزب سوسیالیست میانه‌روی که برنامه اصلی آن تبدیل پاکستان به یک کشور فدرال بود تأسیس گردید. حزب مردم طرفدار سوسیالیزم اسلامی است و طرفداران آن بیشتر از طبقات روشنفکر و تحصیلکرده می‌باشند.

حزب مسلم لیگ:
این حزب قدیمی‌ترین حزب پاکستان است که آنرا می‌توان ادامه راه حزب مسلم لیگ هند دانست که محرک اصلی استقلال پاکستان بوده است. این حزب در متشکل ساختن مسلمانان شبه قاره هند و پاکستان و ایجاد سرزمین جداگانه برای مسلمانان نقش مؤثری را ایفا نمود و همچنان نقش برجسته‌ای را در معادلات سیاسی و اجتماعی در این کشور ایفا می‌کند.

حزب جماعت اسلامی پاکستان:
این حزب در سال 1941 توسط ابوالعلا مودودی با هدف استقرار یک دولت اسلامی تشکیل شد. البته حزب در ابتدا به صورت یک سازمان مذهبی فعالیت می‌کرد و کم کم قالب یک حزب سیاسی را به خود گرفت. جماعت اسلامی حزبی افراطی و دست راستی و مخالف کمونیسم و سوسیالیسم است و به استقرار حکومت اسلامی و ترویج قوانین و مقررات طبق احکام قرآن فرا می‌خواند.

جمعیت العلماء اسلام:
این حزب که در سال 1945 توسط مولانا بشیر احمد عثمانی ایجاد شد، یک گروه حنبلی مذهب و نزدیک به وهابیت است.

جمعیت العلماء پاکستان:
این حزب در سال 1948 تأسیس شد و از اصول مترقیانه اسلامی پیروی می‌کند.

حزب عوام ملی:
حزبی چپ‌گراست که در 1968 تأسیس شد و در 1975 به اتهام فعالیت‌های تروریستی و خرابکارانه در جهت تجزیه و انفصال ایالت‌های بلوچستان و سرحد شمال غربی رسماً تحریم گردید.

نهضت قومی مهاجر:
که در سال 1978 با هدف حمایت از اردو زبانانی که از هند به پاکستان مهاجرت کرده‌اند تشکیل شد.
4 سپاه صحابه پاکستان:
یک گروه سنی مذهب نظامی پیرو فرقه وهابی است که عملیات‌های خشونت‌طلبانه آن – به ویژه علیه شیعیان کشور – در طول سال‌های اخیر، بحران‌های متعددی را در پاکستان به وجود آورده است.

تحریک نفاذ فقه جعفری پاکستان:
گروهی شیعه مذهب است که در سال 1979 با هدف مقابله با برنامه‌ی دولت برای اسلامی کردن نظام جامعه بر مبنای فقه سنی بوجود آمد و در واقع، در طول دهه‌های اخیر از اقلیت شیعه حاضر در پاکستان نمایندگی می‌کند.

جنبش‌های اسلامی پاکستان
یکم. گروه‌های اهل تسنن
1. جماعت اسلامی
جماعت اسلامی پاکستان در سال 1941 م. توسط عدّه‌ای از علماء اهل تسنن به رهبری سیدابوالاعلی مودودی تأسیس شد (18)

2. جمعیت علمای پاکستان
حزب جمعیت علمای پاکستان را علمای «بریلوی» تشکیل دادند که مخالف وهابیگری هستند. بریلوی‌ها در عقاید به مذهب شیعه نزدیک‌ترند و هم‌چنین «جمعیت علمای پاکستان» بزرگترین سازمان بریلوی‌ها به شمار می‌رود، اما اخیراً به علت اختلافات سلیقه‌ای به دو جناح «نورانی گروپ» و «نیازی گروپ» منشعب شده‌اند. جناح نورانی به ریاست مولانا شاه احمد نورانی فعالیت می‌کنند که در جنگ تحمیلی از عراق حمایت کرد؛ اما در مجموع نظر مساعدی نسبت به انقلاب اسلامی دارد. هم چنین اخیراً «سید حامد سعید کاظمی» از اعضای مهم این حزب و رئیس یکی از مسالک عرفان مولتان در ایالت پنجاب طی مصاحبه‌ای از امام پشتیبانی کرد.

3. سپاه صحابه پاکستان
سپاه صحابه در پاکستان و …. از مصادیق بارز مخالفان تشیع در جهان اسلامند. سپاه صحابه نمونه کامل یک حزب فرقه‌گرا در پاکستان می‌باشد. این حزب در سال 1985 توسط حق نوار جهنگوی در شهر جنگ از ایالات پنجاب تأسیس شد در سال 1987 توسط افرادی ناشناس به قتل رسید و دنبال آن ایثار الحق قاسمی رهبری حزب را عهده‌دار شد لیکن در سال 1988 او نیز کشته شد. به دنبال آن اعظم طارق به رهبری سپاه صحابه دست یافت و هنوز فعالیتهای وسیعی علیه شیعیان رهبری می‌کند. شهرهای سیالکوت، گوجرانواله، سرگودها، فیصل‌آباد و جهنگ از مراکز عمده سپاه صحابه به شمار می‌روند. قابل ذکر است که این مناطق و بخصوص شهر جهنگ از قدیم تحت نفوذ شیعه بودند و فئودالهای سنی برای شکست رقبایی تشیع خود این حزب فرقه‌گرا را تأسیس نمودند و بدین وسیله توانسته‌اند قدرت آنان را بشکنند». این گروه، در شعارشان هدف را دفاع از احترام صحابه رسول بیان می‌کنند و در واقع محور تبلیغات آن‌ها ضدیت با تشیع می‌باشد. این گروه تروریستی در فاصله زمانی چند سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تأسیس نهضت فقه جعفریه که خاستگاه هویت‌های متنوع قومی و نژادی بود، شکل گرفت. بنظر می‌رسد این احساس خطر از طرف کشورهای همسایه از جمله عربستان و دیگر کشورهای غربی که نقشی در تأسیس و کمک‌های مالی به سپاه صحابه داشتند نبود و کم‌کم با گسترش و تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران و تأسیس نهضت جعفریه پاکستان بنظر می‌رسد سپاه صحابه نوعی واکنش در برابر قدرت‌یابی شیعیان و مقابله با تأثیرات انقلاب اسلامی بوده است.
سپاه صحابه، در واقع با تلاش عربستان سعودی بود که منجر به شکل‌گیری این گروه افراطی شد. این تلاش عربستان بیشتر در جهت عقیم نمودن تأثیرات انقلاب اسلامی در سطح منطقه بود و با توجه ویژه به این که پاکستان دارای جمعیت شیعی قابل ملاحظه‌ای بود و همواره از آن‌جایی که زمینه‌ی مساعد برای درگیری‌ها، شورش‌ها و کودتاهای مختلف در طول دوران محدود استقلال خویش داشته است، در معرض بیشترین خطر از ناحیه‌ی صدور انقلاب اسلامی و ارزش‌های اسلامی ملهم از آن بوده است. حال از آن جایی که افتادن کشور پرجمعیت و قدرتمندی چون پاکستان – که از حلقه‌های مهم زنجیره‌ی استراتژِک غرب است – به ورطه‌ی انقلاب، منافع حیاتی غرب را به شدت مورد تهدید قرار می‌داد؛ متحدین منطقه‌ای ایالات متحده نظیر عربستان سعودی، در عین بسط نگرش مذهبی خود و سلطه‌ی فرهنگی به پاکستان به واسطه‌ی ایجاد «سیاه صحابه» اقدام به تحدید حدود و نفوذ انقلاب اسلامی در پاکستان نمودند، لیکن از آن جایی که موج انقلاب و تأثیر آن به توده‌ها به آسانی قابل مهار نبود آن‌ها دست به سیاست‌های مقطعی و تکنیکی زدند و با چشم پوشی دولت پاکستان اقدام به فعالیت‌های تروریستی علیه گروه‌های شیعی و به طور اخص علیه کادر فرهنگی خانه‌ی فرهنگ ایران در پاکستان نمودند که نمونه‌ی بارز آن را در ترور شهید «صادق گنجی» می‌توان جست‌وجو کرد. (19)

دوم. گروه‌های شیعی
شیعیان از گروههایی بودند که بیشترین تأثیر را از انقلاب اسلامی ایران پذیرفتند. قابل ذکر است که شیعیان تا اوائل دهه هشتاد میلادی تشخص سیاسی نداشتند و حزبی یا گروهی سیاسی به نام شیعیان وجود نداشت. سعی ضیاء‌الحق مبنی بر اجرای فقه حنفی و حوادث فرقه‌گرایی متعاقب آن شیعیان را متوجه این مشکل نمود و از آن به بعد شیعیان نیز فعالیتهای را برای بدست آوردن این هدف آغاز نموده‌اند. تأثیرپذیری شیعیان از انقلاب شیعی ایران به مراتب بیشتر از گروههای سنی بوده است که در اینجا به آن می‌پردازیم.

1. نهضت جعفریه پاکستان
نهضت جعفریه نتیجه یک روند بسیار تدریجی ده‌ها ساله است. به رغم اینکه شیعیان در نهضت استقلال پاکستان و در دیگر نهضتهای سیاسی پاکستان فعالیت داشتند و به مناصب پراهمیت نیز دست یافتند، این افراد در این فعالیتها بیشتر برلیاقتها و گرایشهای غیرفرقه متکی بودند و هیچ‌گاه به عنوان فرقه تشیع شناخت سیاسی نداشتند. می‌توان گفت که یکی از اساسی‌ترین دستاوردهای انقلاب در پاکستان تأسیس نهضت اجرای فقه جعفری در 24 فروردین 1358 بود این سازمان مهم‌ترین تشکیلات شیعی در پاکستان محسوب می‌شود که هدف اولیه آن بازتابی حقوق شیعیان است. درست 70 روز بعد از استقرار جمهوری اسلامی در روزهای 12 و 13 آوریل 1979، جمعیتی حدود یکصد هزار نفر از شیعیان سراسر پاکستان در شهر بهگرا واقع در پنجاب که اکثراً ساکنان آن‌ها را شیعیان تشکیل می‌دهند، تجمع کردند؛ علت اساسی این تجمع آن بود که از کودتای نظامی ژنرال ضیالحق و شعار اسلام‌خواهی او تأکید بر این نکته که در کشور فقط فقه حنفی اعمال خواهد شد باعث تحریک و اعتراض شیعیان شد. در این تجمع علاوه بر انتخاب رهبری مفتی جعفر حسین، اولین گام‌های تأسیس تشکیلات در تحریک نفاذ فقه جعفری برداشته شد. آنها در قطعنامه پایانی خود ضمن تبریک پیروزی انقلاب اسلامی ایران به مردم امام را به عنوان رهبر تمامی مسلمانان دانستند. (20)

2. سازمان دانشجویی امامیه
در سال 1353 سازمان دانشجویی امامیه (21) با راهنمای علمای پیرو امام خمینی تأسیس شد. نخستین رهبران این سازمان، محمدعلی نقوی، علیرضا نقوی و زیدی بودند. قبل از تأسیس این نهاد، شیعیان پاکستان تشکیلات دانشجویی منظمی نداشتند و در عمل سازمان‌های مختلفی با آرمان‌های متعدد و اهداف جدا از هم فعالیت می‌کردند و از نظر ایدئولوژی نیز التقاطی، کمونیستی یا سکولار بودند. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شیعیان پاکستانی به رهبری مفتی جعفر حسین مبارزاتی را برای کسب حقوق خود آغاز کردند. به دنبال تحرکات شیعیان، دولت پاکستان، در سال 1980 م با رهبر شیعیان وارد مذاکره شد و براساس توافقی پذیرفتند که شیعیان براساس فقه جعفری در مورد زکات عمل کنند، اما با وجود این دولت ضیاءالحق تلاش وسیعی برای مقابله با موج طرفداری از انقلاب اسلامی در پیش گرفت. این بخصوص با تلاش شیعیان برای رسمیت بخشیدن به فقه جعفری همراه شد. ساجد علی نقوی از علمای شیعه اظهار داشت که مردم پاکستان از همان ابتدای استقلال این کشور خواستار اجرای احکام اسلامی بودند و پس از انقلاب اسلامی ایران این خواست مردمی به اوج رسید، ولی لایحه‌ی شریعت جز خواست استعمار خارجی و آمریکا برای مقابله با اسلام نیست. (22)

سوم. دیگر گروه‌ها و مؤسسات اسلامی
یکی از تحولات سیاسی که در عرصه سیاسی پاکستان صورت گرفت تشکیل شورای ایالتی از سوی دولت بی‌نظیر بوتو در سال 1373 بود. در مناطق شمالی پاکستان که اکثر جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند، تعداد اعضای شورای ایالتی در این منطقه که طرفدار انقلاب اسلامی هستند چشم گیرند. از جمله می‌توان به افرادی چون پروفسور غلام‌حسین سلیم، روحانی و استاد دانشگاه که از مقلدان و مروجان امام و رهبر معظم انقلاب می‌باشد و مدتی با مجله‌ی «شهید» در ایران هم کاری نموده است، نام برد هم اکنون علمای شیعه‌ی پاکستان نقش بسیار مهمی در افزایش آگاهی فرهنگی و سیاسی جامعه ایفا می‌نمایند که یکی از این موارد همان گونه که گفته شد، تأسیس حوزه‌های علمیه‌ی فعال است. «دار الثقافه الاسلامیه» به ریاست «سیدعلی شرف‌الدین موسوی» در کراچی، مؤسسه «مصباح القران» در لاهور، مؤسسه‌ای انتشاراتی «امامیه کیشنز»، «جامعه تبلیغاتی اسلامی» در کراچی به ریاست «یوسف نفسی» و «آکادمی اخوت» در اسلام‌آباد، از مؤسساتی هستند که از انقلاب اسلامی الهام گرفته‌اند و هم چنین اهداف آنان مقابله با تهاجم فرهنگی غرب می‌باشد و تاکنون صدها کتاب از شخصیت‌های انقلابی چون شهید مطهری، علامه‌ی طباطبایی، امام خمینی (رحمة‌الله علیه) و برخی دیگر، چاپ کرده‌اند. فعالیت علمای شیعه در راه تحقق وحدت و همبستگی مسلمانان از جمله تأثیرات مهمّ انقلاب اسلامی ایران بر خط مشی و افکار آن‌هاست، به طوری که در حال حاضر سازمان‌هایی مانند «نهضت اخوت اسلامی» به ریاست مولانا عنایت علی‌شاکر، «جبهه متحد اسلامی» به ریاست «میرزا یوسف حسین» در کراچی در این زمینه فعالیت می‌کنند. (23)

جماعت اسلامی
اول. مبادی و مؤسس
1. مبادی
جماعت اسلامی پاکستان در سال 1941 بنیانگذاری شد. هدف از تشکیل آن را می‌توان از بررسی اتفاقاتی دریافت که در آن دوره در دنیای مسلمانان مقیم شبه قاره هند می‌گذشت. در حقیقت در آن دوران، حزب عمده مسلمین شبه قاره همان «مسلم لیگ» بود. این در حالی است که این حزب بیش از آنکه یک حزب اسلامی باشد، یک حزب ناسیونالیستی بود که به ویژه در دهه 1940 با صدور «قطعنامه پاکستان» تمام تلاش‌های خود را معطوف به مسئله استقلال کرد و چندان توجهی به مقولات دیگر همانند مذهب نداشت. در نتیجه، بسیاری از اندیشمندان و فعالان سیاسی مسلمان شبه قاره با تأکید بر وجه دینی مبارزات خود، به دنبال تشکیل اجتماعاتی بودند که به ترویج افکارشان در میان مسلمانان رهنمون شود. «جماعت اسلامی» حاصل تلاش‌‌های ابوالعلا مودودی در این راستاست.
آنچه از تلاش‌های مودودی تا آغاز کار جماعت بر می‌آید، نشان می‌دهد که فکر او بیشتر مشغول ساختن «مسلمان واقعی» بوده است؛ هدفی که دستیابی بدان چندان احتیاجی به استقلال یک کشور مسلمان در درون شبه‌قاره نداشت و از این‌رو جمعی میان این هدف و اهداف مسلم لیگ نمی‌توان متصور شد. چنانکه نوشته‌اند مسئله ایجاد جماعت از دهه 1930 در ذهن او پرورده شده بود و از سال 1937 می‌شد ردپای این اندیشه را به طور جدی در نوشته‌های وی جستجو کرد. در نهایت، «جماعت اسلامی» در سال 1941 در شهر پتانکوت هند تأسیس شد (24) که هدف اساسی آن، تحقق حاکمیت الهی و جاری و ساری کردن آن در تمام حوزه زندگی بشریت بود. (25)
در سال‌‌های اولیه فعالیت جماعت – تا استقلال پاکستان – کارهای این حزب بیشتر به صورت نظری نمود داشته است تا عملی. این حزب بیشتر در پی تشکیلات‌سازی و استخوان‌بندی درونی و خودسازی فکری و روانی بود (26) و در واقع، مودودی بر این باور بود که قبل از شروع به هر کاری باید برنامه‌ریزی مشخصی را برای انجام آن ارائه داد. او معتقد بود که فوایدی که شبه قاره در مورد سیاست و اقتصاد از علوم جدید غربی حاصل آورده است، به اندازه خسارتی نیست که آن تعالیم بر دین و تمدن اسلامی ما وارد می‌سازد و خسارت مزبور هرگز قابل جبران نیست. (27) در نتیجه، قبل از تأسیس جماعت پیشنهاد تأسیس «مراکز تعلیم»ی را در سراسر شبه قاره ارائه نمود تا در آن به تربیت افرادی پرداخته شود که بتوانند یک «انقلاب اسلامی» برپا کنند. (28) بر این اساس، می‌توان گفت مودودی قبل از تشکیل حکومت اسلامی، به اسلامی کردن جامعه می‌اندیشید و اسلامی کردن آن را قبل از استقرار حکومت، امری ضروری تلقی می‌کرد. او با انتقاد از کسانی که در پی به دست گرفتن قدرت سیاسی و سپس دینی کردن جامعه‌اند بر این نکته تأکید دارد که شکل‌گیری حکومت اسلامی، قبل از اسلامی شدن جامعه امری محال است و در نهایت تنها به سرکوب، استبداد و دیکتاتوری در جامعه می‌انجامد؛ چراکه دولت با استفاده از قدرت سیاسی، در پی تحمیل اندیشه‌ها و خواسته‌هایی بر افراد و جامعه می‌شود که به هیچ وجه اجتماع، مستعد پذیرش آنها نیست. به تعبیر دیگر، در نگاه مودودی، فرایند اسلامی نمودن جامعه امری تدریجی و از پایین به بالاست، نه امری حاکمیتی و مبتنی بر اراده اقتدارآمیز. (29)

2. مؤسس
مودودی پیش از آنکه مؤسس حزبی سیاسی در شبه‌قاره باشد، متفکری اساسی است که اندیشه‌های او بسیاری از جنبش‌های اسلام‌گرا در قرن بیستم را متأثر ساخت. مودودی در 25 سپتامبر سال 1904 در اورنگ آباد دکن در جنوب هندوستان، دیده به جهان گشود. مودودی حرکت خود را براساس جامعیت دین اسلام بنا نهاد.
او در اثبات فراگیری و جامعیت دین با استناد به قرآن چهار اصل را بیان می‌کند: 1. حاکمیت و تسلط قدرت بزرگ به معنای قدرت سلطه و چیرگی خداوند؛ 2. قبول و اطاعت این حاکمیت برتر، یعنی قبول اطاعت و بندگی خدا؛ 3. نظام فکری و عملی که حاکمیت برتر وضع می‌کند و مشتمل بر شرع و قانون الهی است که زیربنای اساسی حاکمیت خداوند قلمداد می‌گردد؛ و 4. نظام مجازات و تشویق یا قضاوت و پاداش که خداوند برای اطاعت یا تخلف بندگان از این نظام در نظر گرفته است. (30) با توجه به این اصول است که او به ضرورت اجتهاد می‌پردازد، البته اجتهادی که خارج از هنجارها و موازین شرعی قرار نگیرد. (31) با این حال، نسبت به سوء استفاده‌های احتمالی از مفاهیم دینی هشدار می‌داد و بر این باور بود که این سوءبرداشت‌ها می‌تواند مایه ننگ و بی‌آبرویی برای اندیشه اسلامی باشد. به تعبیر خود او «اسلوبی که فعلاً علمای ما برای بیان تعالیم و قوانین اسلام پیش گرفته‌اند به جای اینکه طبقه تحصیل کرده را به اسلام نزدیک سازد از اسلام دورشان می‌کند. وقتی مواعظ آنها به گوش انسان می‌رسد یا کتاب‌هایشان را مطالعه می‌کند بسا اوقات دعا می‌کند که مواعظ آنها بگوش غیرمسلمان یا مسلمان منحرفی نرسد و آبروی اسلام بریزید. آنها محیط کهنه‌ای را در اطراف خویش بوجود آورده‌اند و در آن محیط قدیمی زندگی می‌کنند و برطبق مقتضیات آن محیط فکر می‌کنند و سخن می‌گویند». (32) این اسلام جامع، از نظر مودودی نیازی به مکاتبی چون دموکراسی، ناسیونالیسم و لیبرالیسم ندارد نیست. (33)
مودودی با اصرار بر اصل توحید و حاکمیت الهی به منزله بنیاد سیاست در نظام اسلامی، به بررسی ماهیت و شکل حکومت اسلامی می‌پردازد. او مفهوم خلافت عمومی را اساس مردم سالاری در دولت اسلامی می‌داند و معتقد است استلزام عملی خلافت عمومی این است که حکومت تنها با رضایت مردم می‌تواند تشکیل شود و تنها مادام که این حکومت از اعتماد مردم برخوردار است می‌تواند مصدر کار باقی بماند. شهروند، مشروط بر آنکه حکومت از شرایط مقامش برخوردار باشد، به فرمان شریعت وظیفه دارد او را یاری کند و از آمریتش فرمان برد. (34)

دوم. تحولات
زمانی که حزب جماعت اسلامی وقتی در سال 1941 تأسیس شد با بهره‌گیری از این اندیشه‌های رهبر خود بیشتر به فعالیت‌های نظری گرایش داشت و زمینه‌سازی برای تربیت نیروهای انقلابی را مدنظر خویش قرار می‌داد. با این حال، سیر تحولات سیاسی در شبه قاره، این حزب را به سمت و سوی دیگری سوق داد که نتیجه آن، فعالیت مستقیم در عرصه‌های عملی سیاسی بود. به عنوان نمونه، از جمله مهم‌ترین مسائلی که در آغاز فعالیت این حزب مطرح شد مسئله استقلال پاکستان بود که این حزب به شدت با آن مخالف بود. اما پس از شکست این مخالفت‌ها و تأسیس کشور پاکستان، حزب به این کشور نقل مکان کرده و هدف خود از فعالیت در پاکستان را تلاش برای تأسیس نظام حکومت اسلامی اعلام کرد. (35) همچنین بعد از این رخداد و تشکیل دو کشور مستقل هند و پاکستان، جماعت اسلامی به دو شاخه هند و پاکستان تجزیه شد و در نتیجه، دامنه فعالیت‌های آن نسبت به گذشته به شدت محدود شد. (36) در دسامبر 1947، «جمعیت طلبه پاکستان» به عنوان شاخه دانشجویی این حزب فعالیت خود را آغاز کرد و زمینه‌های گسترش نفوذ جماعت در محافل علمی و مذهبی را گسترده‌تر ساخت. (37)
در عرصه سیاست نیز فعالیت‌های حزب با فراز و شیب‌هایی همراه بوده است. به عنوان مثال، مودودی، در سال 1948 امین احسن اصلاحی و میاه طفیل احمد که از رهبران جماعت بودند به بهانه مخالفت با قیام پاکستان – بعد از فوت محمدعلی جناح – دستگیر شده و حدود یک‌سال را در زندان گذراندند. (38) این اتفاق مجدداً در اوایل سال 1953 نیز روی داد که در آن، بعضی از رهبران جماعت به زندان افتادند و حتی برای مولوی مودودی حکم اعدام صادر شد. هر چند با توجه به فشارهای داخلی و خارجی این حکم تغییر کرد و مودودی پس از دو سال و دو ماه آزاد گردید. همچنین این حزب در 6 ژانویه‌ی 1964 غیر قانونی اعلام شد و ماهنامه‌ی «ترجمان القرآن» به مدیر مسئولی مودودی نیز توقیف شد. (39) این تمام ماجرا نبود. در 21 ژانویه 1967 مودودی بار دیگر، این بار به دلیل مخالفت با رأی حکومت مبنی بر رؤیت هلال ماه شوال و عید فطر به زندان افتاد؛ هر چند با صدور حکم تبرئه از سوی دادگاه، آزاد شد. (40)
در 21 اکتبر 1972، مودودی به دلیل بیماری از رهبری جماعت کناره‌گیری کرد و میاه طفیل محمد به رهبری آن منصوب شد. (41) این رهبری تا سال 1987 ادامه یافت تا اینکه در این سال، قاضی حسین احمد به عنوان رهبر جدید جماعت اسلامی سوگند یاد کرد. (42) حسین احمد تا سال 2009 در این سمت باقی بود و پس از وی، سیدحسین منور به این مقام دست یافت.
نکته مهم در این تغییر و تحولات آن است که اگرچه رهبران نخستین حزب، اهداف والایی چون تأسیس حکومت اسلامی و تربیت نیروهای انقلابی مسلمان را با جدیت پیگیری می‌کردند، در ادامه، سویه‌های انقلابی خاص جماعت اسلامی تا حدود زیادی کم‌رنگ شد و این گروه در مقام حزبی سیاسی، در تلاش برای دستیابی به قدرت و تداوم حضور در عرصه سیاست در کشور پاکستان به فعالیت خود ادامه داد. هر چند این حزب معمولاً در انتخابات نیز نتایج خوبی کسب نکرده است و به همین دلیل ترجیح داده است که به صورت ائتلافی در انتخابات شرکت کند. به عنوان نمونه در سال 1990 که رئیس جمهور غلام اسحاق‌خان، بی‌نظیر بوتو را از نخست وزیری عزل کرد و اعلام انتخابات نمود، اتحادی از احزاب تشکیل شد که جماعت هم عضو آن بود و با به دست آوردن اکثریت پارلمان توسط این اتحاد، نوازشریف رهبر حزب مسلم لیگ به نمایندگی از این اتحاد به نخست‌وزیری رسید. البته این ائتلاف بیش از یک سال و نیم دوام نیاورد و با سقوط دولت نواز شریف به دلیل فساد اداری موجود در آن، جماعت از این اتحاد خارج شد و در انتخابات بعدی مستقل ظاهر شد و تنها موفق شد 4 کرسی را در پارلمان به دست آورد، امری که پیش از آن نیز بی‌سابقه نبود. (43)

سوم. زوال جماعت اسلامی از جنبش به حزب
با وجود نقش برجسته‌ای که مودودی در فرایند استقلال شبه قاره از استعمار انگلستان ایفا نمود و در مقام متفکری مسلمان، راهکاری جدی و قابل توجه را برای برقراری حکومت اسلامی و الزامات عملی و نظری آن تدوین نموده بود، به نظر می‌آید او در پیش‌بینی روند پیش روی مسلمانان شبه قاره چندان موفق نبود و در نتیجه بعد از پیروزی نهضت استقلال طلبی و اعلام استقلال کشور مسلمان‌نشین پاکستان در درون شبه قاره، جماعت اسلامی در جریان سیلاب حوادثی قرار گرفت که آن را از هدف اولیه‌اش دور نمود. این نکته، نقش مهمی را در تعیین سرنوشت و سیر تاریخ جماعت اسلامی در مقام جنبشی اسلام‌گرا یا حزبی سیاسی در چارچوب قواعد سیاسی یک کشور ایفا نمود که ناشی از دلایلی چند است؛ از جمله:
اول اینکه جماعت اسلامی اساساً با تقسیم شبه‌قاره مخالف بود و دقیقاً در جریان تقلاهای مسلم لیگ در راستای استقلال پاکستان، مودودی در مقالات خود برحفظ وحدت در شبه قاره تأکید می‌کرد. به عنوان نمونه وی در اول ماه می 1946 در مقاله‌ای پیشنهاد جایگزین خود را به صورت «ایجاد حکومت خودمختار برای مسلمانان هند» ارائه داد. چنان‌که از این نوشته برمی‌آید، او بر آن بود که: «… اگر به اصولی که عنوان کردم عمل شود به مسلمانان توصیه می‌کنم که بر تقسیم هند تلاش نکنند و بر قانونی راضی شوند که به ایالات، خودمختاری بیشتری بدهد و بقیه اختیارات هم به همان ایالات داده شود و فقط چند تا از اختیارات به حکومت مرکزی هند داده شود، الآن تمام توجه مسلمانان به پاکستان افتاده است و آنها برای دسترسی به حقوقشان به راه دیگری توجه ندارند. ولی من می‌گویم اگر به روشی که ارائه داده‌ام توجه داده شود و مورد قبول واقع گردد و به جای کشمکش به صلح و دوستی نظر انداخته شود؛ به جای تقسیم هند طبعاً وحدت هند هم برای مسلمانان بهتر و مفیدتر خواهد بود و هم برای غیرمسلمانان؛ و گرفتن یک حکومت قومی برای مسلمانان باعث خسارت بسیار است و تصور من این است که صلح در 25 سال آینده چنان رحمتی به وجود خواهد آورد، همان‌طوری که صلح حدیبیه برای اسلام و عرب بوجود آورد». (44)
با وجود این، جریان‌های غالب سیاسی مسلمان چندان با این نظرات مودودی همدلی نداشتند و ترجیح دادند توان خود را به کسب استقلال کشوری مسلمان در دل شبه‌قاره معطوف دارند که بعدها پاکستان نام گرفت. این کشور در سال 1947 بوجود آمد، یعنی 6 سال پس از تأسیس جماعت اسلامی؛ و طبعاً جماعت نیز در این مدت کم نتوانسته بود نیروی لازم را برای ایجاد یک انقلاب اسلامی واقعی – مطابق نظریات مودودی – تربیت کند. کلیم صدیقی این مسئله را دلیل اصلی انحراف جماعت از اهداف اولیه‌اش می‌داند. به اعتقاد او، «از آنجائی که جماعت و رهبری آن، ابوالعلاء مودودی، انتظار این پیروزی سریع را برای استقلال‌طلبان نداشتند، در مقابل حوادث جدید بدون واکنش جدی ماندند، در نتیجه عکس آنچه که مودودی آن را می‌خواست اتفاق افتاد، یعنی جماعت به جای آنکه تبدیل به نهضت فراگیر اسلامی شود، به صورت یک حزب سیاسی ملی درآمد». (45)
این نویسنده در تحلیلی آسیب شناسانه درباره نهضت‌های اسلامی معاصر و از جمله جماعت اسلامی پاکستان، بر این نکته تأکید می‌کند که جماعت‌های مزبور درگیر بازی‌های سیاسی شدند و بدین ترتیب از زمینه‌سازی برای استقرار حکومت اسلامی بازماندند. حرکت‌های اسلامی با پذیرش حکومت‌های ناسیونالیستی مبتنی بر دموکراسی و الگوی سیاسی غربی به جا مانده از استعمار، به فعالیت‌های سیاسی پرداختند و بیشتر به جای آنکه در پی برقراری حکومت اسلامی باشند، در پی تعامل با دولت‌ها و کسب قدرت سیاسی برآمدند. به تعبیر دیگر، جماعت اسلامی به جای آنکه مبدل به یک نهضت اسلامی گردد، خود به صورت یک حزب سیاسی – ملی درآمد و بدین گونه از اهداف اولیه تأسیس خود دور افتاد. (46)
این انفعال و بی برنامگی بخصوص در روزهای منتهی به استقلال به خوبی دیده می‌شود، البته خود حزب دلایلی را برای این انفعال برشمرده است؛ از جمله اینکه در صورت شکست مسلم لیگ در رسیدن به هدف استقلال باید حزبی باشد تا بتواند کاری برای مسلمانان انجام دهد و از سوی دیگر با فرض تشکیل پاکستان هم مسلمانان زیادی در هند باقی می‌ماندند و باید برای دفاع از منافع آنها نیز اقدام کرد. (47) در واقع، فرض بر آن بود که جماعت اسلامی در این موقعیت به عنوان حزب اسلامیِ بدیل در عرصه سیاست هند باقی بماند و همچنان نقش وحدت‌بخش برای مسلمانان در کل شبه‌قاره را ایفا نماید. اما مهاجرت شخص مودودی به پاکستان و همچنین تغییر موضع جماعت در دفاع از نظریه استقلال پاکستان، تا حدودی با این اهداف متناقض می‌نماید. به عنوان نمونه مودودی درباره رفراندومی که قرار بود در سال 1947 در ایالت سرحد برگزار شود، چنین می‌گوید: «اما رفراندوم از انتخابات قانون‌سازی کاملاً جدا است و منظور آن این است که شما زیر قیادت کدام کشور می‌خواهید بمانید، هند یا پاکستان؟ در این مورد رأی دادن کاملاً جایز [است]… اما در مورد اینکه [افراد جماعت] به چه رأی بدهند، جماعت کسی را محدود نمی‌کند. البته اگر خود من از استان سرحد بودم رأی خود را به پاکستانی بودن می‌دادم». (48)
به نظر می‌رسد این «ملی‌گرایی» با اصول اولیه جماعت در تضاد بود و آن را از صورت اصیل خود منحرف می‌ساخت. با افول جنبش خلافت و پایان امید به برقراری مجدد اندیشه خلافت اسلامی و امپراطوری عثمانی، مودودی نسبت به ایدئولوژی ناسیونالیسم و تفکر اتحاد مسلمانان – هندوها به منظور استقلال هند و مبارزه با استعمار انگلیس بدبین شد. به نظر او ناسیونالیسم با رد اندیشه خلافت اسلامی، اتحاد مسلمانان را خدشه‌دار کرده است. در این دوران مودودی به تدریج ایمان خود را نسبت به کارایی ناسیونالیسم هندی از دست داد و در صداقت آن در تأمین منابع مسلمانان تردید کرد. اکنون او بر این باور بود که حزب کنگره که برای استقلال هند تلاش می‌کرد، در پرتو احساسات شدید ناسیونالیستی، فقط در صدد تأمین منافع هندوها بود، نه مسلمانان؛ زیرا آنها از مسلمانان می‌خواستند تا به عنوان اقلیتی برخوردار از حقوق شهروندی درجه دوم در کنار آنها زندگی کنند. بدین‌سان مودودی آرام آرام از حمایت حزب کنگره و جمعیت علمای هند که در مبارزه با سلطه انگلستان تلاش می‌کردند دست کشید. او گرچه نخست بر این اعتقاد بود که با خودمختاری نسبی مسلمانان از هندوها، هندوستان به شیوه‌ای فدرال و با مرکزیت دهلی اداره شود، اما به مرور زمان خواهان استقلال کامل مسلمانان با سرزمینی مشخص شد. او کم‌کم به این سو متمایل گردید که مسلمانان باید ارتباط و وابستگی خود را با هندوستان قطع کرده، مستقل و جدا شوند تا بدین وسیله هویت‌شان در پرتو یک حکومت و محیط اسلامی حفظ گردد. (49)
از این زمان به بعد مودودی، وقت و عمر خود را صرف نجات دینی و سیاسی جامعه خود و به طور کلی مسلمانان کرد. او از افول تدریجی عزت و قدرت مسلمانان ابراز نگرانی می‌کرد و درصدد بود آن را احیا کند. به اعتقاد مودودی زوال قدرت و توان مسلمین ناشی از ورود عقاید و سنت‌های منحط به دین اسلام است و در نتیجه، نجات مسلمین از این وضعیت اسفناک اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و حفظ قدرت و اقتدار یا احیای مجدد عظمت آنان، منوط به احیای دوباره عقاید، مناسک، آموزها و نهادهای اسلامی و زدودن گرد و غبار خرافات و آثار دیگر فرهنگ‌ها از چهره آنها است. مودودی در این باره به دفاع از اسلام و آموزه‌های آن پرداخت، به شبهات و انتقادات وارده بر اسلام پاسخ گفت و به طور دقیق و منظم، به توضیح دیدگاه‌های اسلام در خصوص مسائل متفاوت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی همت گماشت. (50)
کلیم صدیقی دلیل دیگری نیز برای این انحراف ذکر می‌کند، او می‌گوید ظهور عده کثیری از جوانان سطح پایین طبقه متوسط که تحصیلات غربی داشتند و عمدتاً از نیروهای «رفاه طلب شهری» بودند، خود عامل مؤثری در انحراف مواضع جماعت بوده است. این جوانان که عمدتاً از هند به پاکستان روی آورده بودند، به زودی پی بردند که تعهد مسلم لیگ به اسلام فریب‌آمیز بوده است و به همین دلیل به سوی «جماعت اسلامی» کشیده شدند. در حالی که هنوز قهرمان آنها «محمدعلی جناح» بود. این گروه که سازمان دانشجویی جماعت را تشکیل می‌دادند از سوی رهبران جماعت مورد استقبال قرار گرفتند. با این حال، آنها به جای آنکه برای «انقلاب اسلامی» موردنظر مودودی تربیت شوند، عملاً رهبران جماعت را «زندانی» افکار خود کردند. تلاش جماعت در راه جذب این نیروها – که بیشتر به تلاش برای هوادار پیدا کردن همانند بود – نسلی از اسلام‌شناسان را در پاکستان بوجود آورد که هوادار آن نوع اقدامات «اسلامی کردن» کشور بودند که نیاز به فداکاری و ایثار و مشکلات زیاد نداشته باشد. آن دسته از رهبران جماعت اسلامی که حزب را به کابینه حکومت نظامی ژنرال ایوب‌خان کشاندند، همگی از دسته مذکور بودند. (51) این امر، جماعت اسلامی را از جنبشی اسلام‌گرا که اهدافی انقلابی را دنبال می‌کند به حزبی سیاسی تقلیل داد که در چارچوب معادلات سیاسی پاکستان به دنبال دستیابی به سهمی از قدرت است.
البته با وجود مطالب گفته شده در بالا نباید از تأثیر عمده جماعت اسلامی بر بنیادگرایی اسلامی معاصر صرفنظر کرد. جماعت را در کنار اخوان‌المسلمین (تأسیس شده توسط حسن البنّا) به عنوان جنبش‌های اصیل بنیادگرایی اسلامی ذکر می‌کنند. (52) هر چند نباید از تفاوت بین نگرش این دو جنبش گذشت. عنایت از چند خصیصه که عامل تمایز جماعت اسلامی از اخوان است نام می‌برد: پختگی سیاسی بیشتر، الهام و پرداختن به بحث‌های ملی در زمینه مسائل مختلفی که پاکستان طی دوره تکوین طولانی و سختکوشانه قانونی با آن مواجه بوده است. (53) صدیقی از وجه ممیزه دیگری نام می‌برد که نقش مهمی در تعیین آینده این دو جنبش داشته است و آن این است که: «جماعت از آنجایی که خود را متعهد کرده بود که در جهت ایجاد تغییر (در وضع سیاسی) تنها از ابزار دموکراسی استفاده نماید، اجازه یافت تا به عنوان یک حزب سیاسی در میان بسیاری از احزاب دیگر عمل نماید». (54) یعنی در حقیقت با وجودی که بیشتر وقت اخوان‌المسلمین صرف مبارزه مخفیانه با دولت‌های کشورهای مسلمان می‌شد، جماعت اسلامی آزادانه به تبلیغ آراء خود و جذب و تربیت هواداران می‌پرداخت و از این رو به نظر می‌رسد که فرصت بیشتری برای پرورش مباحث نظری خود داشته است؛ تا جائی که افرادی چون رضوان السید از تأثیر اندیشه‌های مودودی بر سیدقطب (که خودبه عنوان رهبر گروهی از اخوان المسلمین شناخته می‌شود) سخن گفته‌اند. (55) اما این مباحث که بیشتر تأثیر فردی مودودی بر اندیشه سیاسی در دوران معاصر را نشان می‌دهد، نمی‌تواند نشانه‌ای باشد بر تداوم تأثیر جماعت اسلامی بر روند جنبش‌های اسلامی معاصر. در واقع، باید اذعان کرد که جماعت اسلامی حتی در دوران رهبری مودودی نیز نتوانست نقش جنبشی فراگیر را در جهان اسلام برعهده گیرد و خیلی زود در فرایندهای سیاسی و اجتماعی کشور تازه تأسیس پاکستان غرق شد. این امر در دوران پس از رهبری مودودی نیز تداوم یافت و در حال حاضر، جماعت اسلامی تنها حزبی متوسط در پاکستان به شمار می‌رود که همانند دیگر احزاب همت خویش را به جلب آرای مردمی و حضور مؤثر در فرایندهای قدرت در این کشور معطوف ساخته است.

جمع‌بندی
قرن بیستم شاهد شکل‌گیری گفتمانی جدید در ساحت فکری و عملی مسلمانان بودی که هرچند با گفتمان‌های پیشین و به ویژه اصلاح‌طلبی دینی بی‌مانند نیست، اما در برخی موارد کاملاً با آن متفاوت است. ابوالعلاء مودودی و حسن‌البنّا با تفسیر ایدئولوژیک گونه‌ای که از دین داشتند، از جمله مهم‌ترین نظریه‌پردازان این گفتمان بودند که هر یک با راه‌اندازی یک جنبشی سیاسی و اجتماعی تلاش نمودند با تربیت نیروهای انقلابی و ایجاد حکومت اسلامی، این گفتمان را در جهان اسلام حاکم کنند. با این حال، تجربه مودودی بنا به موقعیت تاریخی و جغرافیایی، خیلی زود دچار دگردیسی شد و جنبش جماعت اسلامی که او تأسیس کرده بود، به جای آنکه محلی برای تربیت نیروهای انقلابی مسلمان باشد، به حزبی سیاسی در چارچوب قواعد سیاسی جاری در کشور پاکستان تبدیل شد.
این در حالی است که وی در آغاز این گفتمان را محور جنبش‌ها و حرکت‌های سیاسی و اجتماعی قرار می‌داد و بر این اساس درصدد بسیج توده‌ها و منابع جهت رسیدن به مقاصد خود بود که در واقع، همانا اسلامی نمودن جامعه و حکومت است. گفتمان جدید ضمن بررسی تمدن غرب، آن را در بخش‌هایی مایه فساد، انحطاط و بدبختی جوامع، معرفی کرد و در آن کمتر چیز مثبتی می‌دید. مودودی در این راستا، به تأمل در محتوا و تاریخ اسلامی پرداخت و با ارائه تبیین تاریخی از وضعیت جهان اسلام، درصدد بهره‌گیری از این تجربه تاریخی به منظور رهایی از وضعیت نابهنجار مناسب، و احیای وضعیت طلایی صدر اسلام برآمد. این رویکرد در زمانه‌ای که متفکران مسلمان دیگری نیز در حال اندیشه‌ورزی در زمینه فکری مشابهی بودند، مودودی را به یکی از مهم‌ترین متفکران مسلمان معاصر بدل نمود. تلاش‌های فکری او حتی در مواردی رنج و تعبی مانند زندان و حتی حکم اعدام را نیز برای او به وجود آورد؛ اما اعتقاد او به رها پیش روی و انگیزه‌اش برای دستیابی به آن کمال مطلوب، او را همچنان در مسیر تحکیم اندیشه‌هایش مستحکم می‌ساخت.
با این حال، رخدادهایی مانند تقسیم شبه قاره به دو کشور هند و پاکستان، و تزتزل مودودی در موضع‌گیری پایدار در قبال این مسئله، در کنار سرعت وقوع این رخداد – که امکان کادرسازی انقلابی را از مودودی و جماعت اسلامی می‌ستاند – موقعیتی را پدید آورد که در آن، مودودی و یاران‌اش در موضعی انفعالی تا حدودی به دنباله‌روی از امر واقع روی آوردند. آنها که در آغاز نظر مساعدی نسبت به تجزیه شبه‌قاره نداشتند، در زمان وقوع این تجزیه در مقام حمایت از پاکستان برآمدند و به نیرویی سیاسی ذیل قدرت حزب قدرتمندی مانند مسلم لیگ تبدیل شدند. این مسئله اگرچه در آن زمان توانست جماعت اسلامی را از انفکاک احتمالی از اجتماع مسلمان نجات بخشد، اما تضعیف قدرت جنبشی و غلبه نگرشی حزبی را در این گروه به دنبال داشت.
همچنین عوامل دیگری مانند جنگ‌های متعدد با هندوستان – که به ترویج دیدگاه‌های ملی‌گرایانه در پاکستان رهنمون شد -، مرگ ابوالعلاء مودودی – که در مقام بنیانگزار جماعت اسلامی و متفکری مسلمان، جایگاه بس فراتر از شبه قاره هند را متأثر می‌نمود – ، در کنار مؤلفه‌های مختلف سیاسی در کشور تازه تأسیس پاکستان – که مشکلاتی مانند زندان و ترور و ممنوعیت و توقیف را همواره پیش چشم فعالان سیاسی قرار می‌‌دهد – از جمله عواملی بودند که در تسریع این روند نقشی مؤثر داشتند. جماعت اسلامی به منظور تضمین تداوم خویش، به تلاش برای جمع‌آوری آراء در انتخابات روی آورد و در نتیجه، در بسیاری از موارد ناگزیر از انجام اصلاحات در رویکردها و حتی وداع با برخی از آرمان‌های تأسیسی خود شد. جماعت اسلامی پاکستان تجربه جالب توجهی از شکست آرمانی اسلام‌گرایانه است که در نتیجه عدم آمادگی برای تأثیرگذاری بر تحولات، ناچار با تأثیرپذیری از همان تحولات، در نظر و عمل دچار تقلیل‌های متعددی شد و از ایده تربیت نیرو برای انقلاب اسلامی فراگیر به ایده پذیرش امر واقع و بازی در چارچوب قواعد سیاسی حاکم فرود آمد.

پی‌نوشت‌ها
1.استادیار مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی سازمان سمت و مدیر پژوهش انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور
2.کارشناس ارشد جامعه‌شناسی
3.ویلیام گودوین، 1383، پاکستان، ترجمه فاطمه شاداب، تهران، نشر ققنوس، چاپ اول، ص 13
4.همان، ص 29
5.زیبا فرزین‌نیا، 1376، پاکستان، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول، ص 105
6.روبرت لانگ، 1372، سرزمین و مردم پاکستان، ترجمه داوود حاتمی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، ص 13
7.شهین‌دخت کامران مقدم، 1358، نگاهی به پاکستان، تهران، چاچ افست گلشن، چاپ اول، ص 46
8.ویلیام گودوین، 1383، پاکستان، ترجمه فاطمه شاداب، تهران، نشر ققنوس، چاپ اول، ص 42
9.زیبا فرزین‌نیا، 1376، پاکستان، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول، ص 108
10.ویلیام گودوین، 1383، پاکستان، ترجمه فاطمه شاداب، تهران، نشر ققنوس، چاپ اول، ص 42
11.زیبا فرزین‌نیا، 1376، پاکستان، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول، ص 109
12.شهین‌دخت کامران مقدم، 1358، نگاهی به پاکستان، تهران، چاچ افست گلشن، چاپ اول، ص 60
13. گ.گ. کوتوفسکی، 1361، تاریخ نوین هند، ترجمه پرویز علوی، تهران، نشر بین‌الملل، چاپ اول، ص 263
14.همان، صص 295 – 294
15.زیبا فرزین‌نیا، 1376، پاکستان، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول، ص 111
16.حمید عنایت، 1380، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی، تهران، انتشارات خوارزمی، چاپ چهارم، صص 180 – 179
17.ویلیام گودوین، 1383، پاکستان، ترجمه فاطمه شاداب، تهران، نشر ققنوس، چاپ اول، ص 59
18.گیلانی، سیداسعد، جاعت اسلامی 1941 تا 1947، (لاهور: فیروز سنز، 1992)، ص 47 – 22
19.امرایی حمزه، انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای اسلامی معاصر، (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383)، ص 249.
20.همان.
21.Imam student organization
22. همان.
23.همان.
24. عابد حسین بارکزهی، 1380، جماعت اسلامی پاکستان، تهران، نشر احسان، ص 17
25.علی‌اکبر علیخانی و همکاران، 1384، اندیشه سیاسی در جهان اسلام از فروپاشی خلافت عثمانی – جلد دوم، پژوهشگاه علوم انسانی، فرهنگ و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی، چاپ اول، ص 7
26.عابد حسین بارکوهی، 1380، جماعت اسلامی پاکستان، تهران، نشر احسان، ص 18
27.ابوالعلاء مودودی، 1348، اسلام و تمدن غرب، ترجمه ابراهیم امینی، تهران، انتشارات نوید، چاپ اول، ص 58
28.کلیم صدیقی، 1375، مسائل نهضت‌های اسلامی، ترجمه هادی خسروشاهی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، صص 73 – 72
29.علی‌اکبر علیخانی و همکاران، 1384، اندیشه سیاسی در جهان اسلام از فروپاشی خلافت عثمانی – جلد دوم، پژوهشگاه علوم انسانی، فرهنگ و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی، چاپ اول، ص 55
30.علی‌اکبر علیخانی و همکاران، همان، ج 2، ص 11
31.حمید عنایت، 1380، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی، تهران، انتشارات خوارزمی، چاپ چهارم، صص 181
32.ابوالعلاء مودودی، 1348، اسلام و تمدن غرب، ترجم ابراهیم امینی، تهران، انتشارات نوید، چاپ اول، ص 80
33.رضوان السید، 1375، اسلام سیاسی معاصر در کشاکش هویت و تجدد، ترجمه مجید مرادی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، انتشارات باز، چاپ اول، ص 20
34.محمد هاشم کمالی، 1381، آزادی بیان در اسلام، ترجمه‌محمد سعید حنایی کاشانی، تهران، قصیده‌سرا، چاپ اول، صص 46 – 45
35.عابدحسین بارکزهی، 1380، جماعت اسلامی پاکستان، تهران، نشر احسان، ص 23
36. همان، ص 25
37.همان، ص 27
38.همان، ص 28
39.همان، ص 35
40.همان، ص 38
41.همان، ص45
42.همان، ص 53
43.همان، صص 62 – 58
44.همان، ص 21
45. کلیم صدیقی، 1375، مسائل نهضت‌های اسلامی، ترجمه هادی خسروشاهی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، ص 168
46.همان، صص 192 – 191
47.عابدحسین بارکزهی، 1380، جماعت اسلامی پاکستان، تهران، نشر احسان، ص 24
48. همان، صص 22 – 21
49. علی‌اکبر علیخانی و همکاران، 1384، اندیشه سیاسی در جهان اسلام از فروپاشی خلافت عثمانی – جلد دوم، پژوهشگاه علوم انسانی، فرهنگ و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی، چاپ اول، ص 4
50.همان، ص 6
51.کلیم صدیقی، 1375، مسائل نهضت‌های اسلامی، ترجمه‌ هادی خسروشاهی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، صص 170 – 168
52.اولیویه روا، 1995، شکست اسلام سیاسی، ترجمه عبدالکریم خرم، پیشاور، ص 50
53. حمید عنایت، 1380، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، انتشارات خوارزمی، چاپ چهارم، صص 179 – 178
54.کلیم صدیقی، 1375، مسائل نهضت‌های اسلامی، ترجمه هادی خسروشاهی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، ص 72
55.رضوان السید، 1375، اسلام سیاسی معاصر در کشاکش هویت و تجدد، ترجمه مجید مرادی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، انتشارات باز، چاپ اول، ص 2
منابع تحقیق :
بارکزهی، عابد حسین (1380)، جماعت اسلامی پاکستان، تهران، نشر احسان.
الحسن، مشیر (1367)، جنبش اسلامی و گرایش‌های قومی در مستعمره هند، ترجمه حسن لاهوتی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول.
دکمیجان، هرایر (1383)، اسلام در انقلاب جنبش‌های اسلامی معاصر در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، تهران، انتشارات کیهان، چاپ چهارم.
روا، اولیویه (1995)، شکست اسلام سیاسی، ترجمه عبدالکریم خرم، پیشاور.
السید، رضوان (1375)، اسلام سیاسی معاصر در کشاکش هویت و تجدد، ترجمه مجید مرادی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، انتشارات باز، چاپ اول.
صدیقی، کلیم، (1375)، مسائل نهضت‌های اسلامی، ترجمه هادی خسروشاهی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول.
علیخانی، علی‌اکبر و همکاران (1384)، اندیشه سیاسی در جهان اسلام از فروپاشی خلافت عثمانی – جلد دوم، پژوهشگاه علوم انسانی، فرهنگ و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی، چاپ اول.
عنایت، حمید (1380)، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، انتشارات خوارزمی، چاپ چهارم.
فرزین‌نیا، زیبا (1376)، پاکستان، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول.
کامران مقدم، شهین‌دخت (1358)، نگاهی به پاکستان، تهران، چاپ افست گلشن، چاپ اول.
کمالی، محمدهاشم (1381)، آزادی بیان در اسلام، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران، قصیده‌سرا، چاپ اول.
کوتوفسکی، گ.گ. (1361)، تاریخ نوین هند، ترجمه پرویز علوی، تهران، نشر بین‌الملل، چاپ اول.
گودوین، ویلیام (1383)، پاکستان، ترجمه فاطمه شاداب، تهران، نشر ققنوس، چاپ اول.
لانگ، روبرت، (1372)، سرزمین و مردم پاکستان، ترجمه داوود حاتمی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.
مودودی، ابوالعلاء (1348)، اسلام و تمدن غرب، ترجمه ابراهیم امینی، تهران، انتشارات نوید، چاپ اول.
——— (1349)، اسلام در دنیای امروز، ترجمه احمد فرزانه، تهران، انتشارات بعثت، چاپ اول.
——– (1405 ق.)، خلافت و ملوکیت، ترجمه خلیل احمد حامدی، پاوه، انتشارات بیان.
منبع مقاله :
جلیلی، سید هدایت؛ (1389)، مجموعه مقالات غزالی پژوهی، تهران: خانه کتاب، چاپ اول

نویسنده: سیدمحسن علوی‌پور (1) علی‌ نعمت‌پور (2)

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=5839

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب