میزان فی تفسیر القرآن که بیشتر به تفسیر المیزان شهرت دارد از جامعترین و مفصلترین تفاسیر شیعی قرآن به زبان عربی است که در قرن چهاردهم هجری به قلم سید محمدحسین طباطبایی (۱۲۸۱–۱۳۶۰ ه.ش) نگاشته شدهاست.
اساس کار تفسیر المیزان، به حکم «إن القرآن یفسر بعضه بعضاً»، بر قاعدهٔ «تفسیر قرآن به قرآن» است. بدین معنا که معیار اول برای تفسیر قرآن، خود قرآن است؛ در جایی که آیات محکم قرآنی میتواند دیگر آیات دشوار و متشابه را تفسیر و تبیین نماید، اسباب نزول، آراء مفسران و روایات منقول در درجهٔ دوم اعتبار قرار میگیرد. علامه طباطبایی معتقد است، وقتی قرآن مدعی است که «تبیاناً لکل شیء» (روشنگر هر چیز) است، چطور ممکن است برای بیان مقاصد خود محتاج به غیر خود باشد. هیچ مطلب مبهمی در قرآن وجود ندارد تا مجبور باشیم قرآن را به کمک غیر قرآن بشناسیم؛ بلکه قرآن را باید به خود قرآن شناخت همانگونه که نور را باید با نور دید. علامه طباطبایی در بخشی از مقدمهٔ المیزان مینویسد:
قرآن خود را تبیان کل شی ء میداند؛ آنوقت چگونه ممکن است که «بیان» خودش نباشد! قرآن خود را هدایت مردم و بیناتی از هدی، و جدا سازندهٔ حق از باطل معرفی نموده، میفرماید: «هدی للناس، و بینات من الهدی و الفرقان»، آنوقت چطور ممکن است هدایت، بینه، فرقان و نور مردم در تمامی حوائج زندگیشان باشد، ولی در ضروریترین حاجتشان که فهم خود قرآن است، نه هدایت باشد، و نه تبیان، و نه فرمان، و نه نور؟! قرآن به تمامی افرادی که در راه خدا مجاهدت میکنند مژده داده که ایشان را به راههای خود هدایت میکند، و فرموده: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا آنوقت در مهمترین جهادشان که همانا فهم کلام پروردگارشان است، ایشان را هدایت نکند و به فرضیات علمی احاله کند؟.
در این روش مؤلف ابتدا مجموعهٔ چند آیه از یک سوره را که سیاق واحدی دارد، ذکر میکند و به بیان مفردات، وجوه اشتقاق و مباحث لغوی میپردازد؛ سپس در بخش «بیان آیات»، به تفکیک هر آیه، کار تفسیر و تبیین مفاهیم را پی میگیرد و اینجاست که ـ عنداللزوم ـ به نقل و نقد آراء مفسرین بزرگ اعم از شیعه یا سنی وارد میشود؛ در پایان نیز، بخشی را با عنوان «بحث روایتی» به بررسی و نقد روایات فریقین در خصوص آیات مورد نظر اختصاص میدهد. همچنین مؤلف کتاب در خلال تفسیر، به تناسب موضوع، مباحثی تحلیلی ـ توصیفی با رویکردهای فلسفی، اجتماعی، تاریخی یا علمی مطرح میکند که منحیثالمجموع، تتمهای بر تفسیر آیات است. با توجه به اندیشهٔ فلسفی علامه طباطبایی، تفسیر وی بر قرآن بیشتر رویکردی فلسفی مییابد اگر چه میکوشد تا از چارچوب قرآن و دایرهٔ دلالتهای لفظی و معنایی آیات گامی فراتر نگذارد. او با دقت نظر و تسلط شگفتی که بر قرآن دارد، بارها و در جایجای المیزان، با قرار دادن آیات همسیاق در کنار یکدیگر، ضمن اقامهٔ دلایل عقلی و استشهاد به براهین قرآنی به تبیین مفاهیم و ذکر مصادیق آیات میپردازد. تفسیر المیزان به جهت انصاف علمی، اتقان روش و دقت مضامین، از سوی عامه و خاصه در ایران و جهان اسلام همواره محل توجه و اقبال بودهاست.
گفته شده ایشان برای نوشتن تفسیر المیزان سه دور بحارالانوار بزرگترین مجموعه حدیثی شیعه را خواندهاست و بر خلاف روش اخباریان هم به بررسی سندی حدیث توجه داشته و هم به روایات نبوی اهل سنت و سپس به بررسی دلالت احادیث میپردازد.