چکیده:
امالمؤمنین خدیجه بنت خویلد، نخستین، همسر آخرین پیغامبر الهی است. خدیجه و پیامبر زندگیای را آغاز کردند که چندان شباهتی به زندگی دیگران نداشت. محمد (ص) در جوانی و فقر و گمنامی و خدیجه در سنین میانسالی و در اوج ثروت و مکنت بود زمانی که باهم وصلت کردند و مبارکترین پیوند هستی را به وجود آوردند. اینکه خدیجه و محمد (ص) چگونه و در چه فضای ذهنی زندگی را آغاز کردند و باهم چگونه رفتار کردند و خدیجه در دل و چشم محمد (ص) چه جایگاهی داشت؟ موضوع این نوشتار است.
شواهد نشان میدهد که زندگی این دو در بستر عشق مقدسی شکل گرفت و با فداکاری و وفاداری پیش رفت. خدیجه فداکاری کرد و محمد (ص) وفاداری که میتواند الگویی باشد برای دیگران. هرچند درباره فداکاری خدیجه، بسیار سخن گفتهشده است، اما درباره عشق خدیجه و پیامبر و نیز خدیجه از چشم پیامبر کمسخن گفتهشده است. این نوشتار تلاشی است برای توصیف رابطه محمد (ص) و خدیجه و جایگاه خدیجه در چشم و دل محمد (ص).
کلیدواژه: خدیجه، محمد، پیامبر، چشم
درآمد
بسیاری از مردان در زندگی و در دستیابی به اهداف خود مرهون و مدیون همسرشان هستند که دوشادوش آنها حرکت میکند و در دستیابی به هدف همراهشان میباشد. زندگی حضرت محمد پیامبر اسلام (ص) و امالمؤمنین حضرت خدیجه (س)، نمونهای از این واقعیت است. در این نوشتار چگونگی پیوند و رابطه خدیجه و محمد (ص) و ادامه این عشق از چشم و دل حضرت محمد (ص) پس از وفات خدیجه بررسیشده است. آغاز این بررسی از سرآغاز زندگی، یعنی عشق است؛ زیرا زندگی حضرت محمد (ص) و حضرت خدیجه (س) روبیده در زمین عشق و پیچیده با عشق بود و بسیاری، این حقیقت را ندیده و از آن غفلت ورزیدهاند.
خداوند عشق را آفرید و هستی را در عشق پیچید و هستی سر برآورد و قد کشید. هستی و حیات آدمی و بلکه همه موجودات زنده، در گهواره عشق، متولد میشود. اگر عشق نباشد، هستی نخواهد بود. عشق است که دو موجود زنده را به هم میرساند و آنان را برای نگهداری از فرزند به ایثار و فداکاری وامیدارد و خداوند بالاترین عشق را در انسان؛ این برترین آفریدهاش، قرارداد است. عشقی که در انسان است، در هیچ حیوانی نیست و خداوند عشق انسانی را در قلب پاک مادر و پدر قرارداد است که اگر عشق آن دو به هم و به فرزندانشان نباشد، نسل انسان دوام نخواهد آورد. خداوند انسان را آفرید و او را از بهترین نعمتهایش روزی داد و افزون بر آن، از نعمت عشق و عقل او را لبریز کرد. زندگی باعقل توانا و با عشق زیبا است.
نگفتهاند و شاید تصور هم نکرده باشند که زندگی حضرت محمد (ص) و خدیجه هم با عشق آغاز شد و در بستر عشق پیش رفت و به اوج کمال رسید؛ عشق پاک و دوجانبه؛ عشقی که خدیجه را واداشت تمام دارایی خود را به دلدادهاش تقدیم کند و عشقی که محمد (ص) تا پایان زندگی خود، از آن لبریز بود و هر جا که نامی از خدیجه برده میشد و یا یادی از خدیجه میشد، شعله آن زبانه میکشید و از زبان مبارک اظهار ارادت و محبت به خدیجه میکرد و گاه از دیدگان مبارک او، اشک فراق جاری میشد. شاید هیچچیزی بهاندازه مخالفت با این احساس، پیامبر را خشمگین نکرده باشد. گزارشهای متعددی دراینباره وجود دارد؛ و این، نبود جز ازاینرو که خدیجه و محمد (ص) دلداده هم بودند.
آغاز عاشقانه
هرچند نام عشق را به جنون و مجنون آلوده کردهاند؛ اما حضرت محمد (ص)؛ بهترین عالم و حضرت خدیجه؛ مادر مؤمنان، پاکترین عشق را به هم داشتهاند. عشق لیلی و مجنون، عشق عریان و دریده از حیا و پریده از صفا و وفا بود؛ ولی عشق خدیجه و محمد (ص)، عشق پیچید در ردای حیا و سرشته باصفا و وفا بود. گزارشهایی که از خواستگاری و آغاز زندگی و ادامه این زندگی مبارک و حتی پس از وفات خدیجه و تا پایان حیات حضرت محمد (ص) وجود دارد، نشان از عشق آتشین است. تا آنجا که حضرت در برابر اظهار تعجب دیگران، از ارادت او به خدیجه میگفت: محبت خدیجه روزی من شده است. (گنجی شافعی (بیتا) ص 35) خدیجه زنی ثروتمند بود و چون امانت محمد (ص) و راستکرداری او برای همگان ثابت شد، خدیجه مالش را به او داد که با آن به شام رفته به تجارت مشغول شود و غلام خود را که میسره نام داشت، همراه او کرد. محمد (ص) در این سفر سود خوبی به دست آورد و رفتار کریمانه او و نیز دیدارش با بحیرای راهب توسط میسره به خدیجه گزارش شد. (اربلی، (1381 ق) ج 1 ص 508) این رابطه اقتصادی به رابطه عاطفی مبدل شد و آن دو به هم دل دادند. در این عشق خدیجه پیشقدم بود. واقدی از زنی به نام نفیسه خواهر یعلی نقل میکند که خدیجه زنی شریف و ثروتمند بود که همه اشراف قریش آرزوی ازدواج با او را داشتند، پسازاین سفر، خدیجه شیفته محمد (ص) شد و مرا واسطه کرد. من به محمد (ص) گفتم: چرا ازدواج نمیکنی؟ او گفت: «هیچ مالی ندارم». گفتم: اگر زنی با مال و جمال و شایستگی ترا بخواند چه؟ او گفت: کیست آن؟ گفتم: خدیجه و او پذیرفت. (ابن حجر عسقلانی (1415 ق)، ج 8 ص 100)
ابوطالب عموی محمد (ص) که او را چون فرزند، دوست میداشت، شاید این محبت را فهمیده بود، پس با جمعی از بزرگان قریش به خانه ورقه بن نوفل عموی خدیجه به خواستگاری رفت. ابوطالب، محمد (ص) را ستود که در قریش مردی به مقیاس او نیست، جز اینکه مال ندارد و مال سایه از بین رفتنی آدمی است. محمد (ص) را در خدیجه رغبت و خدیجه را در محمد (ص) رغبت است، آمدیم که خدیجه را برای محمد (ص) بخواهیم و مهر خدیجه بهنقد و نسیه در مال من خواهد بود. ورقه، در جواب، اگر و مگر کرد؛ ولی خدیجه که خود بیش از محمد (ص)، دلداده بود، فرصت را از دست نداد و گفت: ای کاکای من! هرچند اختیار من به دستتوست، اما تو از خودم به خودم شایستهتر نیستی. ای محمد! من خود را به ازدواج تو درآوردم و مهر هم بر من و در مال من است. برخی از حاضران، تعجب کردند که زن مهر خود را در مال خود قرار دهد! واعجبا! و ابوطالب نهیب زد که اگر خواستگار کسی چون برادرزاده من باشد، سزد که بهای گران برای او دهند و اگر مردانی چون شما باشند، باید که مهرهای سنگینی برای ازدواج با زنان بپردازند. ابوطالب شتری را نحر و پیوند محمد (ص) و خدیجه را جشن گرفت. (بروجردی (1386 ش)، ج 25 ص 276، (کلینی، (ق 1429) ج 5 ص 374)؛ (ابن کثیر دمشقی (بیتا)، ج 2 ص 20)
این گزارش بهخوبی نشان میدهد که محمد (ص) و خدیجه هر دو شیفته و دلداده هم بودند و خدیجه بیش از محمد (ص). این زندگی با عشق آغاز شد. هرچند محمد (ص) خواستگار بود، اما خدیجه بیشتر از او خواستار بود، هرچند محمد (ص) گام نخست را گذاشته بود، اما خدیجه سنگ تمام گذاشته بود. کسی از عشق آن دو سخن نگفته است؛ چون در آن جفا و خیانت ندیده. دنیای عشق پر از جفا و بیوفایی است و بلکه شاهبیت قصههای عاشقانه، جفا و بیوفایی است و تا جفا و بیوفایی نباشد، این عشق رسوا نمیشود و لیلی و مجنون هویدا و قصه و افسانهای از آن پیدا نمیشود.
مادر باصفاترین و باوفاترین عاشق هستی است و هرگز رسوا نگشته است. بسیارند عشقهایی که قصه نگشتهاند و کس آن را شنیدهاند، چون تنیده در صفا و وفا بوده است عشق محمد و خدیجه ازاینگونه عشقهاست. عشق فداکارانه و وفادارانه. خدیجه برای محمد (ص) فداکاری کرد و محمد (ص) برای خدیجه وفاداری. چه بسیارند، قصههایی که بر محور عشق آغاز و با جفا و خیانت و روسیاهی و تباهی پایان مییابد و ما عادت کردهایم که در قصهها، افسانهها، ترانهها و فیلمها، عشق را با چاشنی جفا ببینیم؛ اما این حقیقت عشق نیست و عشق نباید چنین باشد. عشق باید فداکاری و وفاداری داشته باش و عشق محمد (ص) و خدیجه چنین بود.
خدیجه زنی ثروتمند، آبرومند و از خانواده، بهرهمند بود؛ ولی خدیجه بهسوی افراد مشهور، ثروتمند، زیبا و قدرتمند، نرفت. یتیمی بهجامانده از پدر و مادر که نه برادر و خواهر و نه ثروت و شهرت و نه قدرت و مکنت، داشت را برگزید، چرا؟ چون شیفته انسانیت او شده بود. او را به امانت دیده بود و به انسانی