بشر گمشده ای دارد که در طول تاریخ همواره به دنبال آن بوده است و آن مسألۀ آرامش، امنیت و اطمینان است، بشر از ناامنی، اضطراب، هیجان و تشنج گریزان است به همین دلیل همواره در پی راهی است که راه آرامش را به او نشان بدهد.
حال ممکن است اشتباه کند، به اعتیاد روبیاورد، به قرص خاص یا مواد خاصی رو بیاورد؛ اما این کارش هم برای به دست آوردن آرامش است، او در پی اطمینان و امنیت است اما راه را اشتباه می رود.
اهمیت امنیت و آرامش
امنیت و آرامش تا آنجا مهم است که: عن علی (علیه السلام) كُلُ سُرُورٍ يَحْتَاجُ إِلَى أَمْن (بحار الأنوار (ط -بيروت)؛ ج75؛ ص7)
فَلْيَعْبُدُواْ رَبَّ هَاذَا الْبَيْتِ* الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ (قریش، 3 و 4) آن خدایی که دو نعمت به شما داد: یکی اینکه شما را از گرسنگی نجات داد و دیگر اینکه به شما امنیت داد.
رابطه امنیت و پرستش
میان امنیت و پرستش و آرامش و بندگی رابطه است، بشر در این دنیا زندگی می کند و در زندگی باید آرام باشد و مضطرب نباشد، اگر اضطراب و نگرانی و تشویش به خانه ای حاکم شود، همیشه اعصاب خوردی و درگیری است، حتی در محیط کار، فرد با خودش درگیر است، آرامش بزرگ ترین نعمت الهی است و گاهی اوقات خود انسان هم این آرامش را تبدیل به اضطراب و نگرانی می کند.
آدمی که آرامش ندارد، نمی تواند عبادت درست انجام دهد، بلکه حتی در حین عبادت گرفتار افکار غلط است.
مختار بودن انسان در نحوه زندگی
ما در زنده ماندن مخیر نیستیم چه بخواهیم و چه نخواهیم باید زنده بمانی، کسی حق سلب حیات از خود و خود کشی ندارد، اما درنحوه زندگی کردن مخیر هستیم که چگونه زندگی کنیم.
راه های زندگی سالم
حال چه باید کرد که یک زندگی سالم داشته باشیم بدون اضطراب و استرس و …؟
ویژگی های انسان
انسان یک موجود است دارای ابعاد و ویژگی های متعدد.
اجتماعی بودن
یکی از ویژگیهای انسان اجتماعی بودن او است انسان نمی تواند همانند موجودات دیگر به تنهایی زندگی کند آنگاه در این زندگی اجتماعی برای بشر ناهنجاریها و مشکلاتی بوجود خواهد آمد.
تقلیدگرا بودن
یکی دیگر از ویژگیهای انسان این است که تقلید گرا است؛ چون انسانها همه مثل هم نیستند و تفاووتهای در زندگی انسانها مشاهده می شود همه هم سطح نیستند، یکی مومن است یکی کافر، یکی فقیر است و دیگری پولدار و ثروتمند.
انیجا است که بحث مقایسه و تقلید از دیگران پیش می آید که فلانی چنین است و من چنین، پسر فلانی چنین است و پسر من اینچنین، فلانی ماشین دارد و من ندارم … مدام مقایسه می کنیم و این مقایسه اگر در مسیر خدایی باشد، ثمر بخش است و اگر در مسیر انحرافی کشیده شود انسان را به بیراهه می کشاند.
رقابت از ابزار مهم پیشرفت
و البته رقابت یکی از ابزار مهم برای ترقی بشر است و اصل مقایسه و رقابت یک امر فطری برای بشر است، انسان با انگیزههای گوناگونی تلاش میکند، البته در ذات همه انسانها، کمالگرایی و رهایی از نقص وجود دارد که مهمترین و اصلیترین عامل تلاش و حرکت انسانی است انسان همیشه تلاش می کند خود را به کمال مطلق برساند. يَأَيُّهَا الْانسَنُ إِنَّكَ كاَدِحٌ إِلىَ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ (انشقاق، 6) خداوند در این آیه تلاش انسان را به سوی کمال مطلق که همان خداوند است را بیان کرده است؛ زیرا بشر دوست دارد که از تمامی نقائص پاک شود و خود را به کمال مطلق برساند.
رقابت مثبت و منفی
و رقابتها میتواند به دو شکل مثبت و منفی و از نظر ارزشی، خوب یا بد باشد به عبارت دیگر رقابت ها به دو نوع است: سالم و ناسالم.
البته بسیاری از مردم به علل و عوامل گوناگون دچار گمراهی میشوند؛ چرا که در تشخیص کمال یا راه رسیدن یا ابزارِ به دست آوردن، به خطا و اشتباه میروند و یا به عللی قدرت تشخیص را از دست میدهند.
این مقایسه کردن همانند لبه شمشیر می ماند؛ می تواند آرامش بخش باشد و می تواند اضطراب آور باشد.
چه کار کنیم که این غریزه را در مسیر خودش هدایت کنیم تا بتوانیم بوسیله آن آرامش را برای خود به ارمغان آوریم؟
ویژگی رقابت سالم
از نظر آموزههای وحیانی قرآن و اسلام، رقابت سالم میبایست کاملا اخلاقی و در چارچوب معیارهای اخلاق و رفتارهای پسندیده از نظر عقل و عقلاء و شریعت باشد و هرگونه رقابتی بیرون از این چارچوب و معیار، به عنوان رقابتی ناسالم و نادرست شمرده خواهد شد.
چشم و هم چشمی که به معنای الگوگیری از دیگران و رقابت و مسابقه گذاشتن با آنان است، میبایست در چارچوب معیارهای الهی باشد تا بتوان از آن به چشم و هم چشمی خوب و ارزشی یاد کرد وگرنه از مصادیق چشم و هم چشمی بد و ضدارزشی خواهد بود.
مورد مقایسه
مقایسه در دو چیز ممکن است اتفاق بیفتد: یک در امور دنیائی دوم در امور معنوی.
نحوه مقایسه
اگر کسی در امور دنیای می خواهد مقایسه و چشم هم چشمی کند به سه نحو ممکن است: یک به نحو صعودی، به نحو نزولی و گاهی هم سطح است.
لزوم رقابت نزولی در امور دنیائی
اگر می خواهیم در زندگی دچار انحرافات اخلاقی نشویم و یک زندگی سالمی داشته باشیم، باید چشم و هم چشمی و مقایسه و رقابت به نحو نزولی باشد؛ چون در امور مادی مقایسه صعودی اضطراب آور و مقایسه نزولی آرام بخش است.
قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ رض أَوْصَانِي خَلِيلِي بِسَبْعَةِ خِصَالٍ لَا أَدَعُهُنَّ عَلَى كُلِّ حَالٍ أَوْصَانِي أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِي وَ لَا أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِي وَ أَنْ أُحِبَّ الْفُقَرَاءَ وَ أَدْنُوَ مِنْهُمْ وَ أَنْ أَقُولَ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً وَ أَنْ أَصِلَ رَحِمِي وَ إِنْ كَانَتْ مُدْبِرَةً وَ لَا أَسْأَلَ النَّاسَ شَيْئاً وَ أَوْصَانِي أَنْ أُكْثِرَ مِنْ قَوْلِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ فَإِنَّهَا كَنْزٌ مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّة (المحاسن؛ ج1؛ ص11) اگر فرصت کم بود فقط نقطه مورد نظر را بخوان.
در دنیا مقایسه ات نزولی باشد نه صعودی، با آن که حقوقش پایین تر است، با آن که خانه اش پایین تر است، با آن که مدل ماشینش کمتر است
در قرآن، خوب دقت کنید این آیه و این مقایسۀ صعودی و نزولی بسیار زیباست، هم سطح را کار ندارم و شاید بی بار باشد، قارون با ثروتش میان مردم آمد، فقرا هم صف کشیدند، قرآن می فرماید: دو تفکر درباره قارون اظهار شد، 1- یک عده آنان که فکرشان مادی بود و تنها دنیا را می دیدند؛ «قالَ الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا»، همین که نگاه کردند گفتند: «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ» (قصص، 79) خوشا به حال قارون – مقایسه صعودی – کاش ما مثل قارون می بودیم، چقدر وضعش خوب است. «ذُو حَظٍّ عَظیمٍ»؛ حظ و بهره فراوان دارد، قرآن را باید با دقت و با تدبر خواند، در آیه بعد می فرماید: «قالَ الَّذِین اُتُوا العِلْم»، اما دانشمندان، خردمندان؛ یعنی کسانی که می فهمیدند ثروتی که قارون دارد به درد نمی خورد؛ عصا پیش موسی است.
«قالَ الَّذِین اُتُوا العِلْم وَیْلَکُمْ»، آدم های خردمند، دانشمند و فهیم چه گفتند؟ گفتند: «ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا» (قصص، 80) پول را می خواهیم چه کار کنیم؟! نظر خدا برنگردد، خداوند لطف کند، ایمانمان قوی باشد، عمل صالح ما زیاد شود.
آنها قارون را الگوی خود قرار داده و میخواستند تا مانند او شوند و در حسرت ثروت قارونی بسر میبردند، چرا که ثروت را اصیل دانسته و به عنوان هدف برای خود قرار داده بودند، اینان کمال را در زندگی دنیایی دانسته و ثروت را عامل سعادت خود میدانستند، از این رو در حسرت ثروت قارونی بودند و او را الگوی رفتاری خویش قرار میدادند.
امروز هم بسیاری همین تفکر را دارند و همیشه زندگی خود را با دیگران مقایسه می کنند؛ فلذا همیشه هم محزون و ناراحت و افسرده اند امروزه با هر کسی صحبت می کنی، ناله می کنند که نداریم؛ چون خودشان را با بالادست ها مقایسه می کنند و هیچگاه هم آرامش ندارند و آرام نمی گیرند.
عن رسول الله (صلی الله علیه و آله): وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ طَالَ حُزْنُهُ وَ دَامَ أَسَفُهُ (بحار الأنوار (ط -بيروت)؛ ج74؛ ص172) اینها نسخه شفا بخش است؛ اما متاسفانه مردم به جای عمل کردن به این نسخه های عالیه به دنبال نسخه های غربی و شرقی می روند و همشه هم گرفتارند.
مقایسه نکردن باطن زندگی خود با ظاهر زندگی دیگران
لذا هیچگاه باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنید و چه بسا شما آرامش بیشتر داشته باشی تا آن شخص و چه بسا شما از مشکلات او خبر نداری.
فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ (توبه، 55) شبیه این آیه درایه 85) هست و اول آن واو است.
ظاهر این آیه در مورد ولید است که بسیار پولدار بوده است و مردم می گفتند اگر قرار است قرآن نازل بشود باید بر او نازل شود چون وضع مالی او خوب است.
مقایسه کردن، مشکل امروز جامعه
امروز مشکل جامعه ما این است که همیشه همدیگر را مقایسه می کنیم و مسابقه بسیار شدیدی در امور مادی و دنیایی داریم و لذا همیشه جامعه افسرده و مضطرب داریم.
در حالی که در منابع دینی ما آمده است: و انظر إلى من فُضِّلتَ عليه (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد؛ ج18؛ ص49) به پایین دست خود نگاه کن.
بسیاری از مشکلات امروز جامعه ما به دلیل زرق و برق های دنیاست، امروز دختران زیادی که سال ها عقد کرده می مانند تا جهیزیه تهیه کنند و پسرانی که سال ها برای تأمین هزینه تجملات جشن عروسی، مراسم خود را به تأخیر می اندازند و بسیاری نیز از ازدواج می مانند؛ به دلیل همین تجملات است، اگر ازدواج ها مانند ازدواج علی و فاطمه علیهماالسلام باشد، چنین مشکلاتی درجامعه به وجود نخواهد آمد.
شکر مسکین به خاطر داشتن کفش کهنه
کسی می گفت: مسکینی را دیدم که با کفش پاره خدا را شکر می کرد، گفتم کفش پاره که شکر کردن ندارد، گفت: این شکر در مقابل آن کسی است که پا ندارد؛ لذا گاهی به بیمارستان و آسایشگاه ها باید آدم مراجعه کند تا قدر ثروت خود یعنی سلامتی را بداند.
باید شکر آنچه را دارید به جا بیارید، بقیه کارها را همه به خدا واگذار کنیم، وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديد (ابراهیم،7)
از داشتههایتان یک فهرست تهیه کنید: مهم نیست این نعمتها بزرگ هستند یا کوچک، افرادی که گرفتار چشموهمچشمی هستند، نقاط مثبت زندگی خود را نمیبینند، یک فهرست از چیزهایی که دارید، بنویسید و آن را جایی در معرض دیدتان قرار دهید، هر روز بخوانید و به خاطر آنها شکرگزاری کنید.
محدودیت های دنیا و چشم و هم چشمی بد
اصولا کسانی که به مقایسه زندگی خود با زندگی دیگران میپردازند، از آن جایی که دنیا همواره با محدودیتهایی مواجه است، گرفتار چشم و هم چشمی بد و ناپسند میشوند و افزون بر اینکه خود را به رنج میافکنند موجبات رنجش دیگران را نیز فراهم میکنند.
پرهیز از مقایسه صعودی در امور دنیائی
به هر جهت باید از مقایسه و چشم و هم چشمی صعودی پرهیز کنید؛ چون اسلام با این گونه تفکر به شدت مخالف است و همیشه ما را دعوت به شکر می کند که از مال دنیا هرچه داشتی شکر خدا را به جای بیاور.
خداوند وقتی اوصاف حضرت ابراهیم را به عنوان بنده خوبش بیان می کند می فرماید: شَاكِرًا لّأَِنْعُمِه (نحل، 121)
آثار مقایسه صعودی
حسد
کسی که با بالاتر از خود چشم و هم چشمی می کند، بسیاری وقتها گرفتار حسادت می شود که آن هم یک بیماری درد آوری است که علاوه بر اینکه ایمان را از انسان می گیرد؛ آرامش را به طور کلی از انسان سلب می کند. أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (نساء، 54)
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع … وَ إِنَّ الْحَسَدَ لَيَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ (الكافي (ط -الإسلامية)؛ ج2؛ ص306) عن عَلِيٌّ ع لَا رَاحَةَ لِلْحَسُود (كشف الريبة؛ ص68)
وَ قَالَ الصَّادِقُ ع الْحَاسِدُ مُضِرٌّ بِنَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ يُضِرَّ بِالْمَحْسُودِ (كشف الريبة؛ ص53)
عَنْ أَبِي عَلِيِّ بْنِ رَاشِدٍ رَفَعَهُ إِلَى الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: خَمْسٌ هُنَّ كَمَا أَقُولُ لَيْسَتْ لِبَخِيلٍ رَاحَةٌ وَ لَا لِحَسُودٍ لَذَّةٌ وَ لَا لِمُلُوكٍ وَفَاءٌ وَ لَا لِكَذَّابٍ مُرُوَّةٌ وَ لَا يَسُودُ سَفِيه (بحار الأنوار (ط -بيروت)؛ ج69؛ ص193) انسان سعی کند زمینه حسادت را از خودش و خانواده اش دور کند.
ثُمَّ الْحَسَدُ وَ هِيَ مَعْصِيَةُ ابْنِ آدَمَ حَيْثُ حَسَدَ أَخَاهُ فَقَتَلَهُ فَتَشَعَّبَ مِنْ ذَلِكَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ الْكَلَامِ وَ حُبُّ الْعُلُوِّ وَ الثَّرْوَة (الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج2؛ ص131)
قال أمير المؤمنين عليه السّلام: ما رأيت ظالما أشبه بمظلوم من الحاسد، نفس دائم و قلب هائم و حزن لازم. و قال: يكفيك من الحاسد أنّه يغتم في وقت سرورك. و قال لقمان لابنه: ايّاك و الحسد فانّه يتبيّن فيك و لا يتبيّن فيمن تحسده (سفينة البحار؛ ج2؛ ص177) انسان حسود، همیشه ناراحت و غصه دار است و هیچگاه آرامش در زندگی ندارد.
إِذَا أَمْطَرَ التَّحَاسُدُ أَنْبَتَ التَّفَاسُدَ (عيون الحكم و المواعظ (لليثي)؛ ص132)
یأس و ناامیدی
مقایسۀ صعودی در انسان یأس و ناامیدی می آورد، روایتش را خواندم: «مَنْ نَظَرَ إِلی مَا فِی أَیْدِی النَّاسِ طَالَ حُزْنُهُ». انسان احساس می کند کم دارد، مأیوس می شود، نگرانی پیدا می کند، حسرت می آورد و صدها بلاهای اخلاقی که به بار می آورد مثل اینکه مثلا کسی بیاد به زنان مردم دید غیر شرعی داشته باشد و خانواده خودش را با او مقایسه کند و بعد چه بلاهای که بر سر خودش خواهد آورد.
حزن و غصه دائمی
عن رسول الله (صلی الله علیه و آله): …. وَ مَنْ أَتْبَعَ بَصَرَهُ مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ طَالَ هَمُّهُ وَ مَنْ لَمْ يَشْفِ غَيْظَه (الزهد؛ النص؛ ص47) اگر کسی گرفتار این بیماری شود، هیچ وقت تمام نمی شود، حزن و اندوهش دائمی خواهد بود؛ زیرا همیشه افرادی وجود دارد که از نظر دنیائی بالاتر هستند.
مقایسه در امور معنوی
مقایسه در امور معنوی بسیار خوب است و قرآن هم به آن سفارش کرده است و باید این مقایسه به صورت صعودی باشد یعنی انسان در امور معنوی با برتر از خودش نگاه کند وسعی کند خود را به آن و بلکه بالاتر آز آن برساند و کسی به امام سجاد (علیه السلام) اعتراض کرد که چرا اینقدر عبادت می کنی؟ آقا فرمودند: شما عبادت جدم امیر المؤمنین (علیه السلام) را ندیده ای که این اعتراض را می کنی.
وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ (آل عمران، 133) سارعوا از «مسارعت» به معنى كوشش و تلاش دو يا چند نفر براى پيشى گرفتن از يكديگر در رسيدن به يك هدف است، و در كارهاى نيك، قابل ستايش، و در كارهاى بد، نكوهيده است (تفسیر نمونه، ج3، ص91)
فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ (بقره، 148 و مائده، 48)
مقایسه و مسابقه در علم آموزی باشد، فلانی در علم و دانش پیشرفت کرد، من هم پیشرفت کنم و …
مسابقه در امور معنوی سبب نجات انسان
این قضیه را مرحوم شیخ عباس قمی – اعلی الله مقامه الشریف – نقل می کند: در مدینه شخصی خراسانی خدمت وجود مقدس امام صادق (ع) آمد، خیلی ها دلشان می خواست خدمتگزار امام باشند. – الان هم همین طور است، افرادی هستند که صاحب کارخانه هستند، چند روز می آیند خادم افتخاری حرم امام رضا (ع) می شوند و افراد زیادی در لیست این انتخاب هستند که به عنوان خادم افتخاری خدمت می کنند- خراسانی رفت پیش یکی از خدمتگزاران امام صادق (ع) و به او گفت: نیمی از ثروت، مال، باغ و خانه ام را در خراسان در اختیار شما قرار می دهم پستت را به من بده، او مسئولیت نگهداری استر (اسب) امام صادق (ع) را بر عهده داشت، خراسانی مقایسه کرده بود بالاخره همین که اسب را نگه می دارد تا امام صادق (ع) سوار شود، خلاصه یک ارتباط و برخوردی با امام صادق (ع) است، و من از این ارتباط و برخورد دورم. مقایسه این جاست، اینکه کنار امام بودن، دوست امام بودن، هر روز امام را زیارت کردن.
خدمتگزار کمی این طرف و آن طرف کرد، رفت خدمت امام صادق (ع) عرضه داشت: قرار است پولی به من برسد و قصه را تعریف کرد. آقا فرمود: خود شما می دانی، می خواهی بروی برو، همین که راه افتاد برود امام (ع) صدایش زد، فرمود: فردای قیامت ما کنار پیغمبر اکرم (ص) وارد صحرای محشر می شویم، دوستان و شیعیان و کسانی که ما را بر مال دنیا ترجیح داده اند و محبت ما را حفظ کرده اند با ما می آیند خودت می دانی.
خدمتگزار قدری تأمل کرد، پشیمان شد و عرضه داشت: یابن رسول الله! اگر قرار است حشر و نشر ما در این دنیا باعث شود که در آن دنیا هم با شما محشور شویم، حاضر نیستم. آمد به خراسانی گفت: من حاضر نیستم. (منازل الآخره، ص83 یا 184 و داستان دوستان، ج 4، ص 166) (این روایت نقل به مضمون شده است و البته در منابع مختلف نقل شده است)
مقایسه عمر سعد
عمر سعد هم مقایسه کرد بین بهشت و جهنم و در نهایت نه به دنیاش رسید و نه به آخرت بلکه دنیا و آخرتش را از دست داد.
افرادی هستند که به خاطر یک پناهندگی دست از اسلام برداشته اند، دست از دین برداشته اند، دست از شیعه بودن کشیده اند، به خاطر یک ازدواج حاضر شده اند مسیحی شوند، اعتقاد هم ندارند؛ اما به خاطر اینکه به یک جریان و یک مسألۀ مادی برسند، دست از دینشان برداشته اند، حواسمان جمع باشد به آنچه که در معنویات داریم ببالیم؛ به ولایتمان، به شیعه بودنمان، به هم جواری فاطمه معصومه (ع)، به اینکه توفیق داریم هر روز گنبد حرم حضرت معصومه (ع) را ببینیم اینها افتخار است.
آری انسان در مقایسه باید حواسش جمع باشد که دچار اشتباه نشود.