شرح العقائد النسفية، یکی از آثار مهم تفتازانی در علم کلام است که از چند وجه اهمیت دارد. این شرح از مشهورترین و معتبرترین شروح رساله «العقائد» نسفی از متکلمان ماتریدی سده 6ق است. در این شرح، تفتازانی پس از متن نسفی به شرح جملهبهجمله و یا گاه کلمهبهکلمه پرداخته است. این خود از یکسو هم به تسریع در خواندن متن کمک میکند و هم از سوی دیگر سبب شده است تا متن پس از گذشت 5 قرن بدون تغییری محسوس باقی بماند. از سوی دیگر، این متن به جهت در بر داشتن آراء معتزله نیز مفید است؛ چه، اهل سنت و جماعت در مقام رد معتزله، به شرح و بیان دقیق عقاید خود برخاستند. البته نسفی در «العقائد» هیچ اشاره صریحی به معتزله نکرده است، اما تفتازانی هر جا لازم بوده، از آنها یاد کرده و ریشه مخالفت آنها را با اهل سنت بیان کرده است.
یکی از مهمترین ویژگیهای این شرح، در بر داشتن بخش قابل توجهی از آراء ابومنصور ماتریدی (متوفای 333ق) و فرقه ماتریدیه است؛ چه، ظاهراً عقاید و آراء ابومنصور ماتریدی تا سده 8ق، در سایه ابهام قرار داشت، تا اینکه تفتازانی بخشی از آراء خاص وی را بهطور خلاصه در «شرح العقائد النسفية» و نیز «شرح المقاصد» بیان کرد.
شرح تفتازانی بر کتاب نسفیِ ماتریدی و نیز توجه وی به آراء ماتریدیه، با توجه به اینکه در هیچیک از این دو اثر مذکور، به مکتب کلامی و حتى فقهی خود تصریح نکرده است، بحثهایی را درباره تعلق او به هریک از دو فرقه اشاعره و ماتریدیه برانگیخته است. تفتازانی بهنحوی مبسوط درباره نسبت فلسفه و کلام و مسائل مشترک و متمایز هریک از این دو علم بحث کرده است. در مسئله صفات، او همچون دیگر اشاعره، 7 صفت موسوم به صفات معانی یا «صفات وجودیه» را برای خداوند اثبات میکرد که اینهاست: قدرت، اراده، علم، حیات، سمع، بصر و کلام و این صفات را قدیم و زائد بر ذات میدانست. به نظر وی اختلاف اصلی میان اشاعره و فلاسفه و معتزله، نه بر سر صفات سلبی، مانند اینکه خداوند در جهت و مکان نیست، که بر سر صفات «ثبوتی حقیقی»، مانند علم و قدرت خداوند بود. البته ماتریدیان و از جمله نسفی، صفت «تکوین» را نیز بر صفات هفتگانه افزوده بودند، اما تفتازانی در این شرح، همچون دیگر اشاعره این رأی را نپذیرفت و معتقد بود که دلیلی وجود ندارد بر اینکه تکوین را صفتی غیر از قدرت و اراده بدانیم.
صفت «کلام» همواره محل نزاع متکلمان بوده است. به رأی تفتازانی، نزد اهلحق یا همان اشاعره، «کلام» خداوند نه از جنس اصوات و حروف است که صفتی ازلی و قائم به ذات اوست. اطلاق کلام خداوند به قرآن به این معناست که این عبارتها و اشارهها بر کلام قدیم خداوند دلالت دارند. به رأی وی، اشاعره با اثبات «کلام نفسی»، با همه فرقهها و بهویژه معتزله به مخالفت پرداختهاند. اما اگر حدوث قرآن را به معنای حادث بودن «کلام حسی» متشکل از حروف و اصوات بگیریم، اشاعره در اینباره با معتزله اختلافی ندارند.
به نظر میرسد، تفتازانی آراء نسفی را درباره افعال، متناقض دانسته است؛ چه، نسفی از سویی معتقد است که «بندگان دارای افعال اختیاری هستند که بهواسطه آنها ثواب و یا عقاب میشوند» و از سوی دیگر خداوند را «محدِث عالم» و «خالق افعال بندگان» برشمرده است؛ ازاینرو، تفتازانی برای رفع این تناقض در این شرح چنین استدلال کرده است که هر فعل دو جنبه دارد: یکی «کسب»، که همان بهکار گرفتن اراده و قدرت است از سوی بنده برای انجام دادن فعل و دیگری «خلق» که ایجاد فعل از سوی خداوند در پی کسب است. در واقع او اختیار را به «اختیار کسبکردن» تفسیرکرده است. البته، این توضیح را نابسنده دانسته، میگوید برای خلاصه کردن این معنا که فعل بنده، مخلوق خداوند است و درعینحال بههمراه اراده و قدرت بنده بهوجود میآید، بیان بهتری نیافته است. به رأی برخی، نظریه کسب ماتریدی که تفتازانی آن را به نسفی نسبت داده، ازآنجاکه بنا بر آن قدرت کسب که خداوند در بنده میآفریند و فعل کسب که بنده در حقیقت فاعل آن است، هر دو مقدم بر فعلند، نمایاننده نظر ضرار بن عمرو است.
تفتازانی همچون دیگر اشاعره، «تکلیف مالایطاق» را جایز میدانست. او در اینباره همچون دیگر متکلمان متأخر اشعری، تقسیمبندی سهگانهای از «مالایطاق» ارائه داده است. یکی اموری که محالند؛ زیرا خداوند عالم است که آنها به انجام نمیرسند و درباره آنها خبر داده است، مانند ایمان نیاوردن کافران. دیگر اموری که به ذات خود محالند، مانند جمع دو ضد و سه دیگر اموری که به ذات خود ممکن هستند، اما قدرت بنده به آنها تعلق نمیگیرد، مانند خلق اجسام. او تکلیف مالایطاق به معنای اخیر را جایز میداند، که البته بحثی صرفاً نظری است. به عقیده وی این مطلب را میتوان از راه استقراء و نیز آیات مختلفی از قرآن کریم دریافت. در اینباره، رأی وی با رأی نسفی، مبنی بر اینکه تکلیف مالایطاق بر بنده جایز نیست، مغایرت دارد.
تفتازانی نیز همچون اشعری، ایمان را تصدیق قلبی میدانست و معتقد بود که اقرار زبانی و انجام دادن اعمال، فرع بر ایمان هستند و در حقیقت آن تأثیری ندارند. اعتقاد وی به اینکه اعمال در حقیقت ایمان تأثیری ندارند، از یکسو سبب شده است تا مرتکب گناه کبیره را مؤمن بداند و از سوی دیگر قائل شده است به اینکه ایمان نقصانپذیر است، اما نه به این معنا که در اصل آن تغییری رخ دهد، بلکه مقصود از «زیاد شدن» ایمان این است که دوام، ثبات و یا انوار و ثمرات آن افزایش مییابد. تفتازانی در این رأی با دیگر اشاعره متأخر نظیر جوینی و فخرالدین رازی و نیز ماتریدیه اختلاف داشت. بااینهمه، توضیحهای وی گاهی به رد نقصانپذیری ایمان هم نزدیک میشود. به نظر تفتازانی ایمان و اسلام با هم متغایر نیستند، اما این به معنای وحدت مفهومی آنها نیست، بلکه به این معناست که هیچیک از دیگری جدا نیست.
درباره مسئله «استثناء»، تفتازانی در «شرح العقائد» موضع خاصی اتخاذ نکرده، بلکه به جنبههای مختلفی پرداخته است که هریک از مذاهب به این مسئله نگریستهاند. اما از لحن کلام وی در «شرح المقاصد» میتوان چنین نتیجه گرفت که وی در اینباره قاطعیت نظر نسفی و ماتریدیه را ندارد و آن را جایز دانسته است؛ زیرا به رأی وی بر زبان آوردن عبارت استثناء (إنشاءالله) به این معنا نیست که مؤمن در ایمان خود در زمان حال شک دارد، بلکه این کار برای طلب ایمان مُوافات و حسن عاقبت است. تفتازانی درباره صحت ایمان مقلد همرأی با ماتریدیه بود و آن را صحیح میدانست.
در ابتدای کتاب، دو مقدمه از محقق (طه عبدالرئوف سعد) و شارح افزوده شده است. در مقدمه محقق، ضمن اشاره به نسخ خطی کتاب، به شرح حال مؤلف و شارح، پرداخته شده[۱۱] و در مقدمه شارح، توضیح مختصری پیرامون مبنای علم شرایع و احکام، داده شده است.
فهرست مطالب، در انتهای کتاب جای گرفته و در پاورقیها به توضیح عبارات فنی و دیریاب پرداخته شده است.