کتاب با پیشگفتار نویسنده آغاز و مطالب در چهار بخش و هر بخش در ضمن سرفصلها و مباحث متعددى تنظیم شده است. بخشى از مباحث آغازین کتاب، از کتاب «حدیثشناسى» و عموم مباحث بخشهاى سوم و چهارم، از کتاب «آشنایى با جوامع حدیثى شیعه و اهل سنت»، هر دو تألیف نگارنده، برگرفته شده است. از آنجا که مخاطبان این کتاب، طلاب اهل سنت هستند، در بررسى جوامع حدیثى، نخست جوامع حدیثى اهل سنت معرفى شده و در معرفى جوامع حدیثى شیعه، به معرفى کتب اربعه شیعه اکتفا شده است.
در مقدمه، به موضوع کتاب، انگیزه نگارش و عنوان سرفصلهاى آن، اشاره شده است. در بخش آغازین کتاب، به منظور آشنایى با کلیات علم حدیث، ابتدا جایگاه حدیث در دینشناسى تبیین گردیده و سپس مهمترین اصطلاحات حدیثى معرفى شده است. در آخر نیز حجیت سنت پیامبر(ص) و همچنین حجیت یا عدم حجیت اقوال صحابه و تابعین مورد بررسى قرار گرفته است. اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین آسمانى، دربردارنده مجموعهاى از باورها، آموزهها و برنامههاى عملى فردى و اجتماعى است که در دو منبع بنیادین، انعکاس یافته است که عبارتند از «قرآن» و «حدیث». اینک جاى این پرسش است که اسلام چگونه به رغم محدویتهاى زمانى، جغرافیایى و فرهنگى عصر پیدایش خود، مىتواند به بشر سرمست و سرگردان امروز، «چگونه زیستن» و «چگونه اندیشیدن» را بیاموزد؟ آیا این کار تنها به مدد قرآن انجام یافته است؟ بدون تردید پاسخ منفى است؛ زیرا مسلمانان، حتى در عصر نزول قرآن، با پىجویى بسیارى از پرسشهاى خود درباره دین و قرآن به پیامبر(ص) مراجعه میکردند. گویا این امر برای آنان روشن بوده است که بخشى از پاسخها در قلمرو دین، به پیامبر(ص) واگذار شده است؛ به نظر نویسنده، اگر این واقعیت برای مسلمانان در عصر نزول قرآن به رغم سادگى و سطحى بودن بسیارى از پرسشهایشان، روشن بوده است، چگونه مىتوان در این امر درنگ کرد که پس از گذشت چهارده سده و با طرح شدن هزاران پرسش تازه، مىبایست در کنار قرآن از سنت کمک گرفت. اینجاست که اهمیت و جایگاه حدیث در دین شناسى، آشکار مىگردد. روایات، داراى اصطلاحات و تقسیمات زیادى هستند که دانش «مصطلح الحدیث» بررسى آنها را برعهده دارد. در این میان، تقسیم روایت به خبر «متواتر» و خبر «واحد» و تقسیمات سهگانه یا چهارگانه خبر واحد، جزو تقسیمات اولیه و اصلى احادیث است که در این بخش، به بررسى آنها پرداخته شده است. حجیت سنت پیامبر و میزان اعتبار اقوال صحابه و تابعان دو موضوع دیگرى است که در این بخش به آنها پرداخته شده است. در رابطه با موضوع دوم در چکیده مطلب مىخوانیم: «فخر رازى و غزالى هم تصریح کردهاند که عصمت، منحصر به پیامبر(ص) بوده و اقوال صحابه و تابعان نمىتواند ذاتاً حجت باشد. از نگاه صاحبنظران شیعه نیز اقوال صحابه و تابعان، فاقد حجیت ذاتى است». در بخش دوم، در چهار قسمت زیر، به آشنایى با تاریخ حدیث پرداخته شده است. در قسمت اول، حدیث در دوره پیامبر(ص) بررسى شده است. محورهاى ذکر شده اهتمام پیامبر(ص) به حدیث، به شرح زیر مىباشد:
جایگاه «فرهنگ و تعلیم و تعلم» در اسلام: با توجه به اهتمامى که اسلام به گواهى همگان نسبت به تعلیم و تعلم داشته و در سرتاسر آیات و روایات منعکس است، نویسنده معتقد است نمىتوان مدعى شد که پیامبر(ع) از سنت به عنوان دومین منبع دینشناسى غفلت داشته و نسبت به آن، اهتمام نداشته است.
اهتمام پیامبر(ص) به نشر حدیث: به باور نویسنده، روایت «من حفظ من امتی اربعین حدیثاً…» و جمله «فیبلغ الشاهد الغائب» که در حجةالوداع ابراز شد، از نمونههاى روشن اهتمام پیامبر(ص) به نشر حدیث است.
اهتمام پیامبر(ص) به کتابت حدیث: این امر در دو محور ارزیابى شده است:
الف) آنحضرت، پیوسته از یاران خود مىخواستند تا به حافظه خود تکیه نکرده و اقدام به کتابت حدیث نمایند؛ ب) فراهم آمدن برخى از مکتوبات حدیثى در عصر پیامبر نظیر «الصحیفة الصادقة» نیز نشانگر چنین اهتمامى است. در قسمت دوم، به تبین حدیث در دوران صحابه و تابعان پرداخته شده است. به اعتقاد نویسنده، سوزاندن پانصد روایت و جلوگیرى از نقل حدیث و تأکید بر بسنده بودن قرآن، از نشانههاى مخالفت ابوبکر با کتابت و تدوین حدیث است. نویسنده سوزاندن نگاشتههاى حدیثى مسلمانان؛ فراخوانى صحابه از شهرهاى مختلف به مدینه برای جلوگیرى از نقل حدیث و به زندان انداختن گروهى از صحابه به خاطر کثرت نقل احادیث پیامبر(ص) را نیز نشانگر مخالفت خلیفه دوم با نقل کتابت و تدوین حدیث دانسته است. کار مخالفت با کتابت و تدوین حدیث در دوره عثمان، با شدت کمترى همچنان ادامه داشت. در توجیه علل و انگیزههاى ممانعت از نقل، کتابت و تدوین حدیث، سه توجیه ارائه شده است که عبارتند از: روایات پیامبر(ص)؛ جلوگیرى از اختلاف مردم و بیم اختلاط حدیث با قرآن. نکته قابل توجه آن است که روایات مورد ادعا از پیامبر(ص)، از سه تن از صحابى به نام ابوسعید خدرى، زید بن ثابت و ابوهریره نقل شده که همه آنها از نظر سند و دلالت، داراى اشکال هستند. در قسمت سوم کتاب به دوران آغاز نگارش پرداخته شده است. با آزاد شدن کتابت و تدوین حدیث که به دستور عمربن عبدالعزیز در سال 101ق انجام گرفت و با فرمان او مبنى بر گردآورى سنت پیامبر(ص) از آغاز نیمه اول سده دوم تا پایان همین سده، گروهى از محدثان، به گردآورى روایات روى آورند. اولین گام پس از فراهم آمدن نخستین نگاشتههاى حدیثى، تدوین «مسانید» است. بر این اساس، مسانید متعددى نگاشته شده است از جمله «مسند طیالسى»، «مسند حمیدى» و «مسند احمد بن حنبل». پس از دوران مسندنویسى، ادوار تدوین جوامع حدیثى و تنظیم و تنقیح جوامع حدیثى در تاریخ حدیث اهل سنت شکل گرفت و تدوین صحاح سته، دستاورد همین مرحله تاریخى است. از سده سوم تا سده دهم، دانشهاى حدیثى مختلفى شکل گرفت و تکامل یافت که عبارتند از: رجال حدیث، مصطلح الحدیث و فقه الحدیث، غریب الحدیث، مختلف الحدیث و ناسخ و منسوخ حدیث.در چهارمین قسمت، مرورى کوتاه به تاریخ حدیث شیعه شده است. تاریخ حدیث شیعه از جهات مختلفى با تاریخ حدیث اهل سنت، متفاوت است. عالمان شیعه معتقداند ممانعت از کتابت و تدوین حدیث پس از پیامبر(ص) کارى ناروا بود و زمینه را برای گسترش جعل حدیث فراهم آورد؛ از نگاه آنان، ائمه(ع) پس از پیامبر(ص) به کتابت و تدوین حدیث اهتمام داشته، در نتیجه اصول اربعمأة شکل گرفت و با تکیه بر آنها، کتب اربعه حدیثى تدوین یافت. بخش سوم کتاب به آشنایى با جوامع حدیثى اهل سنت. و بخش چهارم، به آشنایى با جوامع حدیثى شیعه اختصاص یافته است.[۱۶]جوامع حدیثى اهل سنت عبارتند از: موطأ مالک بن انس، مسند احمد بن حنبل، صحیح بخارى، صحیح مسلم، سنن ابى داود، سنن ترمذى، سنن نسایى و سنن ابن ماجه. «[[الکافی|کافى»، «من لایحضره الفقیه»، «تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة» و «الاستبصار فیما اختلف من الأخبار» نیز جوامع حدیثى شیعه مىباشد.