حریم وحدت دل

«معاشران گره از زلف یار وا نکنید» حریم وحدت دل را ز هم جدا نکنید به حکم «وَاعتَصِموا» مو به مو ببافیدش به‌روی شانه پراکنده‌اش

دست در دست

دل اگر تنگ و جان اگر خسته‌ست گاه گاهی اگر پریشانیم روبرو صخره‌ای اگر باشد یک به یک موج‌های طوفانیم دین ما دین آب و

دریا برای ماست

پایان یکی‌ست، پنجرهٔ آسمان یکی‌ست خورشید بین این همه رنگین‌کمان یکی‌ست ما دست داده‌ایم به هم، چشم‌مان به اوج… ما را به سمت دست خدا

برادری

سخن ز حبل الهی و بانگ «وَ اعتَصِمُو»ست حقیقتی که هدایت همیشه زنده به اوست حقیقتی که همه انبیا از آن گفتند به امت خود

علامه اقبال لاهوری

حفظ سرّ وحدت ملت از او

حرف بی صوت اندرین عالم بدیم/از رسالت مصرع موزون شدیم از رسالت در جهان تکوین ما/از رسالت دین ما آیین ما از رسالت صد هزار

اُمّت واحده

خیرخواه توام از نور سخن می‌گویم از هراسِ شب دیجور سخن می‌گویم شب دیجور، شب دلهره و کابوس است چقدر آه که در سینۀ ما

علامه اقبال لاهوری

قوت دین از مقام وحدت است

قوت دین از مقام وحدت است **** وحدت ار مشهود گردد ملت است شرق را از خود برد تقلید غرب **** باید این اقوام را

شعر وحدت

مسجد یکی، مناره یکی و اذان یکی‌ست

شاعران زیادی در اشعار خود به موضوع وحدت و لزوم استحکام بیش از پیش آن پرداخته‌اند که در این قسمت غزلی از محمدصادق آتشی را

شهید سید اسماعیل بلخی

چه ابتلا است که در هر بلاد می‌نگرم

سیداسماعیل بلخی فرزند سید محمد که در سال 1299 خورشیدی در روستای «سرپل بلخاب» در استان «جوزجان» به دنیا آمد. وی یکی از پیشگامان ادبیات