چکیده
شیخ صدوق و شیخ مفید در اصل عصمت پیامبران و اهل‌بیت (ع) اشتراک نظر دارند ولی در چیستی و فراگیری آن برای نامبردگان اختلاف. پژوهش کتابخانه‌ای پیش رو، نخست مفهوم عصمت را ‌می‌کاود و آنگاه به ریشه و پیشینه‌ی این مفهوم در قرآن ‌می‌پردازد. سپس دیدگاه‌های شیخ صدوق و آنگاه شیخ مفید را جداگانه بررسی ‌کرده، در پایان نقطه‌های اشتراک و افتراق شان را بازگو می‌کند. پس از بیان دیدگاه‌های مخالف و موافق هر دو طرف، دلیل‌های شان سنجیده شده و نوآوری هریک نیز بیان می‌شود.
کلیدواژگان: عصمت، شیخ صدوق، شیخ مفید، اشتراک‌ها، افتراق‌ها

پیشگفتار
پیشینه عصمت پیامبران و اهل‌بیت (ع) به داده‌های وحیانی قرآن بر ‌می‌گردد و نه تحلیل هشام بن حکم از روایت‌های اهل‌بیت (ع) در چیستی و چگونگی عصمت. همین طور عصمت برآمده از روایت‌های اهل‌بیت (ع) هم نیست چنانکه برخی ‌می‌پندارند.
به باور مفسران، برترین دلیل بر عصمت اهل‌بیت (ع)، آیه‌ی زیر است: إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً. احزاب: (33)
به این معنی که: یرید از اراد باب افعال ثلاثی، مجردش رود به معنای طلب همرای اختیار و گزینش گفته می‌شود. اراده الهی در قالب فعل مضارع حالت همیشگی و فیض دایمی‌را می‌رساند و نه مقطعی. رجس آنچه مناسب و شایسته نباشد چه مادی و چه معنوی و از نظر عرف، خرد، فطرت و شریعت ناپسند باشد. راغب چهار صورت برای رجس می‌آورد: رجس عقلی و شرعی و طبعی و عرفی مانند حرام گوشت، رجس شرعی مانند شراب و قمار، رجس عقلی مانند ظلم و رجس طبعی مانند چیزهای نجس و رجس عرفی مانند خون. الف و لام رجس را مفسران جنس و استغراق گرفته‌اند.
یذهب به معنای رفتن زشتی‌های مادی و معنوی است ولی در کنار عنکم به معنای کنار رفتن و دور انداختن معنی می‌دهد پیش از آمدن. در این صورت معنی دفعی می‌دهد و نه رفعی. چون پیش از آمدن و تعلق گرفتن خداوند تمام پلیدی‌ها را از اهل‌بیت (ع) پیشاپیش دفع کرده و نگذاشته پلیدی‌ها به آنان نزدیک شوند. پیامبرص هم در دعای خود فرمود: خدایا! این‌ها اهل‌بیت من‌اند، خطاها را از این‌ها دور کن. پیامبرص نگفت: این‌ها خطاکاراند، خطاهای شان را برطرف کن.
الف و لام اهل‌بیت، عهد ذهنی‌اند و نه عهد ذکری؛ پس اختصاصی را بیان می‌کند که بین گوینده و شنونده شناخته شده بوده نه دیگران تا غیر شناخته شدگان را در بر نگیرد؛ خانه‌ی رسالت و امامت و عصمت یا خانه‌ی رازداران و مفسران وحی و نه خانه فزیکی یا خونی و خاکی. پس معنای، همسران، اهل مسجد و بیت الله خویشان و نزدیکان و دوستان و مدح و نداء هیچ گونه جایگاهی در معنی اهل‌بیت، ندارند چنانکه مفسران بویژه فخررازی پنداشته‌اند. واژه‌ی تطهیرا، مفعول مطلق تأکید را می‌رساند.
طبرسی نیز مراد از اهل‌بیت را، اهل‌بیت رسالت و عصمت می‌داند و براى همین انساب عرب را بیوت می‌نامد؛ بیت معنوی و نه مادی.
الا یا بیت بالعلیاء بیت/ و لو لا حبّ اهلك ما اتیت‏
الا یا بیت اهلك اوعدونى/ كانّى كلّ ذنبهم جنیت‏.
اى خانه‌اى كه به بلندى تو بیتى نیست، اگر علاقه و محبت اهل تو نبود نمی‌آمدم بطرف تو، آهاى! خانه‌اى كه اهلت مرا تهدید كرده و بیم دادند كه گویا تمام گناهشان را من مرتكب شدم. پس مراد از این بیت، بیت نسب است و بیت نبوّت و رسالت مثل بیت نسب می ماند چنانکه فرزدق شاعر گوید:
بیت زرارة محتسب بفنائه/ و مجاشع و ابو الفوارس نهشل‏
لا یجتبى بفنائه بیتك مثلهم/ ابدا اذا عدّ الفعال الاكمل‏
بیت زراره محدود و مجتمع بفضاء و اطراف آنست و نیز بیت مجاشع و ابو- الفوارس نهشل همین گونه است امّا قضاء بیت شما هرگز محدود و محصور مانند بیت آنان نیست و وقتى مردان كامل فعّال شمرده می‌شوند كه همواره بوده و هستند، شاهد این شعر دو كلمه بیت است كه مقصود از آن نسب زراره است. مجمع البيان في تفسير القرآن، ‏8، 559.
روایت‌های متواتر شیعه، اهل‌بیت را در گام نخست پس از پیامبر ص علی، فاطمه و حسن و حسین ع می‌دانند و در گام بعدی تمام پاک پیشوایان. ابو حمزه ثمالى در تفسیرش گوید: حوشب از ام سلمه برایم نقل کرد که وی گفت: فاطمه علیها سلام نزد پیغمبر ص آمد و خوراکی براى آن حضرت آورد. پیامبر فرمود شوهرت و دو پسرت را بخوان. پس فاطمه آنها را آورد و از آن حریره خوردند. آن گاه پیغمبر كساء خیبرى را بر سر آنان انداخته و گفت‏: اللّهم هؤلاء اهل‌بیتى و عترتى فاذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا.
مفسران اهل‌سنت هم این شأن نزول را از طریق‌های گوناگون نقل کرده‌اند.
اول: أخرج الترمذی و الحاكم و صححاه و ابن جریر و ابن المنذر و ابن مردویه و البیهقی فی سننه من طرق عن أم سلمة رضی اللّه تعالى عنها قالت‏ فی بیتی نزلت إنما یرید اللّه لیذهب عنكم الرجس أهل البیت و فی البیت فاطمة و علی و الحسن و الحسین فجللهم رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم بكساء كان علیه ثم قال: هؤلاء اهل‌بیتی فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا. روح المعانی، ‏11، 195.
دوم: و جاء فی بعض الروایات‏ أنه علیه الصلاة و السلام أخرج یده من الكساء و أومأ بها إلى السماء و قال: اللهم هؤلاء اهل‌بیتی و خاصتی فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا ثلاث مرات. روح المعانی، ‏11، 195.
سوم: و فی بعض آخر أنه علیه الصلاة و السلام ألقى علیهم كساء فدكیا ثم وضع یده علیهم ثم قال: اللهم إن هؤلاء اهل‌بیتی‏ و فی لفظ آل محمد فاجعل صلواتك و بركاتك على آل محمد كما جعلتها على آل إبراهیم إنك حمید مجید. روح المعانی، ‏11، 195.
بنابراین، تمام شیعیان در گذر تاریخ به عصمت اهل‌بیت (ع) اعتقاد راسخ داشته‌اند بزرگان شیعه نیز تصریح کرده‌اند که تمام شیعیان در این مطلب اتفاق نظر دارند ازجمله مرحوم شیخ صدوق در کتاب الخصال و علل الشرایع و معانی الاخبار و امالی می‌نویسد: اعتقاد ما شیعیان درباره ائمه (ع) این است که: امامان اهل‌بیت همان (اولی الامر) هستند که خداوند دستور به اطاعت از آن‌ها را داده است، همچنین ما اعتقادداریم که ایشان از هرگونه خطا و لغزش معصوم‌اند و آنها را خداوند از هرگونه پلیدی زدوده و پاکیزه گردانیده است. آن‌ها دارای معجزه و دلیل بوده و امان اهل زمین هستند همان‌طوری که ستارگان امان اهل آسمان‌اند. صدوق، الاعتقادات الامامیه، ص 94، تحقیق: عصام عبد السعید ناشر: دارالمفید للطباعته و نشر و التوضیع، بیروت، چاپ2، 1414ه.
عصمت در لغت
واژه شناسان عصمت را در معناهای زیر به کار برده‌اند: نخست؛ چیزی که برای انسان سپر قرار گیرد و او را از حوادث نگهدارد، عصمت گفته می‌شود. برای همین، بلندی‌های کوه را عصمت می‌نامند؛ چون سپر باد و طوفان قرار ‌می‌گیرد. دوم؛ عرب به ریسمانی که بار به آن بسته می‌شود عصام می‌گویند؛ زیرا این ریسمان بار را از افتادن، واژگونی و پراکندگی باز می‌دارد. لسان العرب، ج12، ص403ـ 404؛ مفردات همان واژه. سوم؛ ابن فارس و جوهری عصمت را منع ‌می‌دانند مانند خوراک که بازدارنده از گرسنگی است. الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة، 5 1986؛ معجم المقایس فی اللغه ، ص 779. چهارم؛ فیومی، این واژه را نگهداری ‌می‌داند؛ زیرا عصم یعصم از باب ضرب یضرب، نگه داشت است و نگه ‌می‌دارد. المصباح المنیر فی غریب الشرح الكبیر للرافعی، 2، 414. در قرآن هم به معنای نگهداری آمده. قالَ لا عاصِمَ الْیوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ. هود: 43. گفت: امروز (رستاخیز) هیچ نگهدارى در برابر فرمان خدا نیست مگر آن كس را كه او رحم كند!.
پس، عصمت با تمام مشتقات خود، در لغت به معنی نگهداری و باز داری به کار می‌رود. این معنی لغوی با معنی قرآنی عصمت همخوانی دارد. معنی نگهداری از آیه: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا. آل عمران: 103؛ به ریسمان خدای چنگ زنید و آن را نگهدارید و پراکنده نشوید. به دست می‌آید و معنی بازداری و بازدارندگی از سوره یوسف فهمدیده می‌شود. وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ. یوسف: 32؛ بی تردید یوسف را به سوی خود دعوت کردم ولی او خودداری کرد.
عصمت در اصطلاح
در اصطلاح اخلاق و کلام و فقه، «ملکه نفسانی پرهیز از معصیت با لطف حق را» می‌توان عنصر مشترک تعریف‌های اصطلاحی عصمت شمرد. خودنگهداری از خواهش‌های نفس و بازداری از خواسته‌های دیگران، همانگونه که در معنی لغوی عصمت نهفته است، در معنی اصطلاحی آن هم منتقل شده است. «ملکه» بیانگر نیروی همیشگی است بر خلاف حال که می‌آید و می‌گذرد. حالت «نفسانی» برپایه اراده و اختیار استوار است و با جبر سازگاری ندارد. سید طباطبایی، عصمت را نیرو وملکه ای ‌می‌داند که مانع از اشتباه شده و باعث می‌شود افراد در زندگی خویش معصیت ننموده و از گناهان پرهیز نماید. المیزان فی تفسیر القرآن، 2، 138.
«پرهیز» در انگیزه و اندیشه، کردار و گفتار، و دیدار و شنیدار را در بر می‌گیرد؛ چنانکه پرهیز از آغاز زندگی تا پایان عمر معصوم را نیز شامل می‌شود. «معصیت» در روابط چهار گانه انسان باخود با خدا با جامعه و با طبیعت، مطرح می‌شود؛ چه کبیره چه صغیره. «لطف حق»، صدور فیض ویژه را از خدای لطیف بر معصومان باز می‌گوید که آنان با اراده و بندگی در قوس صعود به سعه وجودی بندگی نزدیک به خدای رسیدند و به این مقام دست یافتند.
به باور مرتضی، عصمت، همان چیزى است كه با وجود آن، انجام كار زشت و عدم انجام واجبات براى مكلف ممتنع مى‌شود؛ به طورى كه اگر نبود، امكان انجام قبیح و ترك واجب ممكن بود. هر چند كه در ذات انجام هر دو طرف (انجام قبیح و ترك واجب) امكان‌پذیر است. عصمت در حقیقت چیزى است كه خداوند در حق بنده‌اش انجام می‌دهد و از این جا دانسته می‌شود كه با وجود عصمت، شخص معصوم معصیتى انجام نمی‌شد، با این قید كه وجود عصمت منتهى به سلب اختیار از مكلف و اجبار نمی‌شود. رسائل المرتضى: 2، 277.
به اعتقاد حلی، عصمت، لطف پنهانى است كه خداوند در حق بندگان انجام می‌دهد؛ به طورى كه پس از آن براى آن شخص انگیزه‌اى براى ترك اطاعت از خداوند و انجام گناه وجود ندارد با این كه بر انجام گناه قدرت دارند؛ چرا كه اگر معصوم نباشد، به گفته‌هاى او اعتماد نمی‌شود و در نتیجه فایده بعثت از بین خواهد رفت و این (براى خداوند) محال است. النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادى عشر، ص89.
وی، درتبیین ضرورت عصمت برای انبیاء بیان داشته است: مردم مخاطب پیامبر اگر در مورد پیامبران احتمال کذب و معصیت را جایز بدانند، در اوامر و نواهی آن‌ها و افعالی که مردم را امر به تبعیت و پیروی در آن افعال می‌کنند، این احتمال را جاری می‌کنند و در این صورت به امتثال اوامر آن‌ها نمی‌پردازند و غرض از بعثت پیامبران نقض می‌شود. حلی، جمال الدین، کشف المراد، 274.
مظفر، عصمت را به معناى پاك بودن از گناهان و معصیت‌ها؛ چه صغیره و چه كبیره ‌می‌داند؛ همچنین از خطا و فراموشى. هرچند از نظر عقلى براى پیامبر محال نیست كه این كارها از او سر بزند. بلكه واجب است كه از چیزهایى كه با مروّت منافات دارد نیز پاك باشد؛ همانند خوردن غذا در حال راه رفتن، خندیدن بلند و تمام چیزهایى كه از دیدگاه عرف عمومى زشت محسوب می‌شود. مظفر، الشیخ محمد رضا، عقائد الإمامیة، ص54.
اصطلاح عصمت از نظر شیخ صدوق و شیخ مفید
الف – عصمت از منظر شیخ صدوق
به اعتقاد صدوق، تمام انبیا و رسول و ائمه و ملائکه صلوات الله علیهم اجمعین معصوم و پاکیزه شدگان‌ از هر چرکینی هستند. بنابراین، ایشان هیچ معصیتی را از کبیره و صغیره مرتکب نمی‌شوند و نافرمانی حق‌تعالی نمی‌نمایند و به هر چه مأمور باشند همان را انجام می‌دهند. پس هر که ایشان را در حالی از احوال معصوم نداند، به تحقیق که جاهل به حق ایشان بوده و هرکه جاهل به حق ایشان باشد، کافر است. اعتقاد ما در شأن آنها این است كه از ابتدای امرشان تا آخر همیشه معصوم، كامل، تمام و عالم می باشند، و در هیچ حالى از احوالات متصف به نقص، معصیت و جهلى نمى‏باشند. صدوق، الاعتقادات الامامیه ، ب36، ص96.
پس از صدوق، مقدس اردبیلی نیز همین اعتقاد عصمت مطلقه را به اهل‌بیت پذیرفت و نوشت: «باید اعتقاد داشت که پیغمبران و امامان از همه گناهان صغیره و کبیره، عمدی و سهوی، پیش از پیغمبری و امام شدن و بعد از آن معصوم هستند». اردبیلی، احمد بن محمد، زبدة البیان فی احکام القرآن، چاپ اول، تهران، المکتبه الجعفریه لاحیاء الآثار الجعفریه، ص 47.
شیخ صدوق در كتاب خصال، علل الشرائع، معانی الأخبار و أمالی خود در مورد عصمت ائمه(ع) می‌نویسد: محمد بن ابی عمیر گوید: در مدّتی كه همدم هشام بن حكم بودم سخنی سودمندتر از این سخن درباره عصمت امام نشنیدم، روزی از او پرسیدم: آیا امام معصوم است؟ گفت: بلی، گفتم: حقیقت چیست؟ با چه چیزی می‌توان عصمت را شناخت؟ پاسخ داد: سرمنشأ تمام گناهان چهار چیز است و منشأ پنجمی ندارد: حرص، حسد، خشم و خواهش‌های نفسانی، و هیچ‌یک از این‌ها در امام وجود ندارد.
شایسته نیست كه امام بر مال دنیا حریص باشد؛ زیرا منشأ حرص تهیدستی است؛ در حالی‌که همه عالم در اختیار او است و او خزانه‌دار مسلمانان است؛ پس به چه دلیل حرص بورزد؟ امام حسود نیست؛ زیرا انسان به كسی حسادت می‌کند كه مقامی بالاتر از او داشته باشد و مقامی بالاتر از امامت نیست؛ پس چگونه به كسانی كه پایین‌تر از او هستند، حسادت كند؟ سزاوار نیست كه امام برای امور دنیوی خشمگین شود؛ مگر این‌که خشمش برای خداوند باشد؛ چون خداوند او را موظف كرده است كه حدود او را اجرا نموده و نكوهش هیچ ملامت گری او را از انجام‌وظیفه‌اش بازندارد، برخلاف دستورهای دینی باکسی مهربانی نكند تا حدود الهی را اجرا كند. شایسته نیست كه امام از هوای نفس خویش پیروی نموده و دنیا را بر آخرت ترجیح دهد؛ زیرا خداوند دوستی آخرت را در دل او كاشته؛ همان‌طوری كه محبت دنیا را در دل ما نهاده است، او به آخرت همان‌گونه نگاه می‌کند كه ما نسبت به دنیا نگاه می¬کنیم؛ پس آیا كسی را دیده‌ای كه دیدن چهره زیبا را به خاطر چهره زشت رها كند؟ آیا دیده‌ای كه كسی غذای گوارا را به خاطر غذای تلخ، لباس نرم و راحت را برای لباس خشن و نعمت‌های همیشگی و جاودان را به خاطر دنیای فانی و روبه‌زوال رها كند؟ الصدوق، الأمالی، ص732، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة – مؤسسة البعثة – قم، الطبعة: الأولی، 1417هـ؛
صدوق، معانی الأخبار، ص133، ناشر: جامعه مدرسین، قم ، اول، 1403 ق. صدوق، الخصال، ص215، تحقیق: علی أكبر الغفاری، ناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم، 1403هـ ـ 1362ش. صدوق، علل الشرائع، ج1 ص205، تحقیق: السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر: المكتبة الحیدریة ـ النجف، 1385هـ ـ 1966م.

طبق روایت دیگری كه بازهم شیخ صدوق در كتاب شریف معانی الأخبار نقل می‌کند، ثابت می‌شود كه هشام بن الحكم اگرچه به عصمت اعتقاد داشته؛ اما همه آن‌ها را از امام خود یاد گرفته و آن حضرت نحوه استدلال، حدود و جوانب عصمت را به او یاد داده است.
حسین أشقر گوید: از هشام بن حكم معنای گفته وی را پرسیدم كه: تنها «معصوم» می‌تواند امام باشد؟ در جواب گفت: این مطلب را از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم، فرمود: او به یاری و توفیق خدا از انجام هر عملی كه خداوند منع كرده است خودداری می‌کند، و خداوند فرموده: و هر كس به خدا تمسک جوید، به راهی راست، هدایت‌شده است. الصدوق، معانی الأخبار، ص132، ناشر: جامعه مدرسین، قم ، چاپ اول، 1403 ق .
باز صدوق در کتاب اعتقادات می‌نویسد: که ائمه (اولوالأمر) هستند که خداوند به اطاعت و پیروی از آن‌ها دستور فرموده است. و شاهدان بر مردم، ابواب الله، راه خدا، راهنمایی به سمت خداوند، جایگاه اسرار خداوند، نمایندگان وحی و ستون‌های توحید هستند. ایشان معصوم و محفوظ از خطا و لغزش هستند که حق‌تعالی ناپاکی را از ایشان برده و ایشان را خوب پاکیزه کرده. برای آن‌ها معجزه‌ها و نشانه‌هاست. وجود ایشان ضامن امنیت زمین است، چنانچه ستاره‌ها امان اهل آسمان‌اند و مَثَل ایشان مَثل کشتی نوح است که هر که به آن سوار شد نجات یافت. صدوق، اعتقادات امامیه، ص 93 و 94، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1414ق.
در گسترة عصمت ائمه (ع) خلاصه ای از اعتقادات مرحوم صدوق درباره صفات و ویژگی‌های ائمه اطهار (ع) و سپس گسترة عصمت به قرار ذیل است:
1. ائمه (ع) افضل از فرشتگان اند. صدوق، اعتقادات امامیه، ص 89، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1414ق.
2. خداوند مخلوقات را برای پیامبران و اهل‌بیت(ع) آفریده است. همان، ص 93.
3. ائمه اطهار، اولوالامرند که خداوند به اطاعت و پیروی از آنها دستور داده است. همان، ص 93 و 94.
4. محبت و دوستی اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) ایمان و بغض نسبت به آنها کفر است. همان، ص 94.
5. ائمه (ع) حجت‌های خداوند بعد از پیامبر (ص) در زمین هستند و اینها دوازده نفرند. همان، ص 93.
6. ائمه (ع) معصوم و محفوظ از خطا و لغزش هستند که حق تعالی ناپاکی را از ایشان دور کرده و آنها را پاکیزه قرارداده است. همان، ص 95.

ب – دیدگاه شیخ مفید در عصمت ائمه
او، عصمت را از طرف خداوند تعالی برای حجت خود، (همان پاک پیشوایان) توفیق دادن و لطف ‌می‌داند و چنگ (زدن) حجت‌های خدا به آن توفیق و لطف، خلاصی از گناهان و غلط نمودن (اشتباه کردن) در دین خداوند است. پس عصمت، تفضلی است از جانب خداوند تعالی برای کسی که بداند که به عصمت او چنگ خواهد زد. مفید، تصحیح الاعتقادات، ب 36، ص117.
در اصطلاح، مرحوم مفید دست کم چهار بار به تعریف اصطلاحی عصمت در آثار خود پرداخته است.
عصمت تفضل الهی: طبق این تعریف، عصمت تفضلی است از جانب خداوند به کسی که خدا می‌داند او به این عصمت، متمسک می‌شود. و العصمة تفضل من الله تعالى على من علم أنه یتمسك بعصمته و الاعتصام فعل المعتصم‏ ، مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیه، ص 128.
در این تعریف تنها به بیان این نکته اکتفا شده که عصمت تفضل و لطف از جانب خداوند متعال است و به کسی عطا می‌شود که بداند با استفاده از آن از گناه اجتناب می‌کند.
عصمت لطف الهی: عصمت لطف خداوند به مکلف است که با وجود قدرت مکلف بر انجام گناه، صدور گناه از او ممتنع می‌باشد. العصمة لطف یفعله الله تعالى بالمكلف بحیث یمتنع منه وقوع المعصیة و ترك الطاعة مع قدرته علیهما. مفید، النکت الاعتقادیه، ص 37.
در این تعریف از بیان مصداق مکلف که به او این لطف صورت گرفته خودداری شده است.
عصمت، توفیق و لطف الهی: در تعریف سوم از عصمت می‌گوید: عصمت توفیق و لطف از جانب خداوند است که خداوند آن را به حجج خود اعطا نموده است و به وسیله آن از گناه و اشتباه در دین مصون می‌ماند. العصمة من الله تعالى لحججه هی التوفیق و اللطف و الاعتصام من الحجج بها عن الذنوب و الغلط فی دین الله تعالى، مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیه، ص 128.
مرحوم مفید در این تعریف با روشن نمودن مصادیق بهره مندان این لطف که همان حجج الله هستند گستره آن را از گناه و اشتباه در دین بیان می¬کند.
عصمت، توفیق الهی: مرحوم شیخ مفید در آخرین تعریف خود ضمن تاکید بر اینکه عصمت همان توفیق است برای تبیین تعریف خود مقوله عصمت را اینگونه تشبیه و تبیین نموده که غریقی را در نظر بگیریم که در حال غرق شدن است و ما طنابی به او ‌می‌دهیم، اگر او با گرفتن طناب خود را نجات داد، آن طناب را عصمت می نامیم. حال اگر انسان از لطف خداوند استفاده کرد و اطاعت او را به جا آورد، این امر، توفیق و عصمت نامیده می‌شود. از این رو تمام ملائکه و انبیا (ع) و ائمه (ع) معصوم هستند چرا که از لطف خداوند بهره برده و اطاعت او را به جا آورده‌اند. و العصمة من الله تعالى هی التوفیق الذی یسلم به الإنسان مما یكره إأتى بالطاعة … إن الإنسان إذا أطاع سمی توفیقا و عصمة و إن لم یطع لم یسم توفیقا و لا عصمة ، مفید، اوائل المقالات، ص 134 و 135 مفید ، المسائل العکبریه، ص 108.
مرحوم شیخ مفید در این تعریف با به کار بردن واژه عصمت و توفیق در مورد اجتناب از گناهان و انجام واجبات، راه خود را از برخی اهل‌سنت که توفیق را مساوق طاعت خدا در انجام اوامر او و عصمت را مساوق با امتناع از گناهان دانسته و تنها در این مورد به کار می‌برند، جدا می‌کند. قاضی عبد الجبار، المغنی، ج 13، ص 15.
در نتیجه مرحوم مفید تعابیر مختلفی را راجع به عصمت بیان نموده است ولی در واقع دو مطلب را می خواهد مطرح کند اول اینکه عصمت یک توفیق و لطف از جانب خداوند است که برای حجج خود اعطا نموده است دوم اینکه عصمت یک امر اختیاری است و مانع قدرت انسان برای انجام گناه نمی‌شود.
شیخ مفید عصمت را از سوی خداوند تعالى براى حجت خود لطف و توفیق ‌می‌داند برای رهایی از گناهان و اشتباه نكردن در دین. وی عصمت را تفضل خداوند برای کسانی می‌داند که آنها گناه نمی‌کنند. البته عصمت مانع از قدرت بر انجام قبیح و یا مجبور کننده به انجام خوبی نیست، بلكه خداوند آن را به کسی عطا می¬کند كه می¬داند نافرمانى او را انجام ن‌می‌دهند و آنها با این صفت شناخته شده‌اند که: إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى‏؛ (امّا) کسانی که از قبل، وعده نیک از سوی ما به آنها داده شده [= مؤمنان صالح‌] از آن دور نگاهداشته می‌شوند. سوره انبیاء آیه 101. خدای فرموده است كه: وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى‏ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِینَ ما آنها را با علم (خویش) بر جهانیان برگزیدیم و برترى دادیم. سوره دخان آیه 32. حق فرموده است: وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَینَ الْأَخْیارِ و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند!. سوره ص آیه 47. بعد از این گزینش پیغمبران و امامان صلوات اللَّه و سلامه علیهم از جمیع كبائر و صغائر معصوم می باشند و عقل بر ایشان ترك مستحبى را بدون قصد تقصیر و معصیت تجویز مینمایند ولی ترك واجبى از واجبات را تجویز نمی¬كند. اما پیغمبر ما و امامان بعد از او صلوات اللَّه علیهم از ترك مستحب و واجب پیش از حالت امامت و بعد از آن سالم اند و در همه احوال کامل و حجت خداوند بر خلق او است از ابتدای کمال عقل تا وقت قبض روح، پیش از حال تكلیف نقص و جهل نداشته و در حصول كمال درکودکی جارى مجراى عیسى و یحیى علیهما السّلام بودند؛ زیرا آنها در علم و عصمت در حال نبوت و امامت کامل بودند ولو در مورد پیش از پیغمبرى و پیش از امامت یقین نداشته و در آن توقف کنیم مفید، تصحیح الاعتقادات ، ص 128 تا 130.
پس مرحوم شیخ مفید بر این عقیده است که ائمه (ع) تا به مقام امامت نرسیده است از نظر عقلی مانعی ندارد که بعضی از کار‌های مستحب را انجام ندهند. پیغمبران به استثناء حضرت محمد (ص) از همه گناهان نگاه داشته شده‌اند، به جز گناهان کوچک که مایه بی اعتباری شخص مرتکب نشود و به صورت غیر عمدی پیش از بعثت آنان صورت گرفته باشد اما پس از بعثت به هر صورت ممتنع است. این مذهب جمهور امامیه است و همه معتزله با آن مخالف‌اند. مفید، اوائل المقالات، ص 38 .
در مورد عصمت مطلق برای حضرت محمد (ص) حتی در مورد گناهان کوچکی که ارتکاب آنها برای دیگر پیامبران روا است می‌گوید: پیامبر ما محمد (ص) از کسانی است که از زمان آفریدن تا آن زمان که جانش را گرفت، معصیت خدا نکرد و به عمد به خلاف او بر نخواست و به عمد یا از روی فراموشی مرتکب گناه نشد. و قرآن در این باره سخن گفته و اخبار آل محمد (ص) در این خصوص متواتر است. و این مذهب جمهور امامیه است. مفید، تصحیح الاعتقادات، ص130.
اما در مورد آنچه اهل خلاف در باره این گفتة خدا: لِیَغفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ ما تَاَخّرَ سوره فتح ، آیه 2. و نظایر آن در قرآن گفته اند، باید بگوییم که تاویل درست بر ضد چیزی است که آنها ‌می‌پندارند و برهان روشن برای گفته ما است؛ زیرا خداوند جل اسمه ـ گفته است: (وَ النَّجمِ اِذا هَوَی، ما ضَلَّ صاحِبُکُم وَ ما غَوَی) سوره نجم ، آیه 1 و2 . قسم به ستاره در آن هنگام که فرو می‌نشیند که صاحب شما گمراه نشد و به راه کج نرفت، و با همین آیات هر معصیت و نسیان را از او نفی کرده است. الاشعری ، مقالات ، ص 50.
پس در آن زمان که حضرت محمد (ص) به پیامبری مبعوث شد، همه فضایل و کمالات به او ارزانی شد. از جمله هنر خواندن و نوشتن که برای رسالت وی به‌عنوان داور میان اختلافات مردمان ضرورت داشت، لازم بود شایستگی آن را داشته باشد که شخصا از آنچه در قراردادها، نوشته می‌شود با خبر باشد. اندیشه‌های کلامی شیخ مفید ، ص 111 تا 113 .
بنابراین، امامیه به وجوب امامت، عصمت و وجوب نص برای تعیین شخص امام قائل اند. مفید، فصول ، ص 239 تا 240 . امامان جایگزینان پیامبران (ص) در اجرای احکام و برپا داشتن حدود الهی و پاسداری از شرایط و تربیت کردن بنی نوع بشر هستند. مفید، اوئل المقالات ، ص 35.
با این تعریف، امام نه تنها رئیس اداری و قضایی و نظامی امت است، بلکه معلم پر قدرت توده مردم نیز هست، این تعریف اخیر امام، ریشه آموزه‌ها و اعتقادات دیگری نیز هست که باید مورد مطالعه واقع شود، معصوم بودن از گناه ضرورت وجود امام در همه زمان‌ها و راهی که از آن راه امام باید تعیین شود.
به اعتقاد شیخ مفید، ائمه (ع) افضل از همه پیامبران جز پیامبر اسلام (ص) است. او می‌گوید : گروهی از امامیه به صورت قطع به برتری ائمه آل محمد (ص) بر رسولان و انبیا (ع) گذشته، جز حضرت محمد (ص) حکم کرده‌اند و بعضی دیگر امامان را از همه پیامبران جز پیامبر ااولوالعزم (ع) برتر دانسته‌اند، و گروهی همه پیامبران را افضل از امامان دانسته‌اند و این موضوعی است که رد و قبول آن کار عقل نیست، و در هیچ یک از نظر‌ها اجماع وجود ندارد. احادیثی در این خصوص از پیغمبر (ص) و امیرالمومنین (ع) و فرزندان او در دست است و نیز در قرآن آیاتی است که گفتار گروه اول را تایید می¬کند. مفید، اوائل المقالات، ص 42 و 43 .
چون امامان جانشین پیامبران در تعلیم نوع بشراند، شیخ مفید نتیجه می‌گیرد که آنان نیز باید همچون پیامبران معصوم باشند تا بتوانند وظایف خود را بی‌آنکه سبب به خطا انداختن امت شوند انجام دهند.
امامان چنان معصوم‌اند که: جایز نیست مرتکب گناهان کوچک شوند، و نیز بر ایشان روا نیست در کار‌های دین دچار سهو شوند یا چیزی از احکام را فراموش کنند. مفید، اوائل المقالات، ص 35.
بنابراین، بر هر مکلفی واجب است که امام زمانش را بشناسد و اعتقاد به امامت و وجوب اطاعت از او را داشته باشد، و نیز واجب است که اعتقاد داشته باشد که امام، برترین فرد زمان خود و آقای قومش است و آن‌ها همانند انبیا معصوم و انسان کامل هستند. مفید: المقنعه، ص 32، تحقیق و نشر: موسسه نشر الاسلامی، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1410ه.
در کتاب دیگرش می‌نویسد: امامیه، اتفاق دارند در اینکه امام باید از مخالفت با خداوند تعالی معصوم و عالم به تمام علوم دین باشد و… مفید، اوائل المقالات، ص40، تحقیق: شیخ ابراهیم انصاری، ناشر: دارالمفید للطباعه النشر و التوزیع، بیروت، چاپ دوم، 1414 ه.
سید مرتضی و شیخ طوسی و تمام علمای شیعه نیز همان دیدگاه مرحوم صدوق و مفید را تأیید می¬کنند که امام باید معصوم باشد، هرچند در گستره عصمت اختلاف جزئی در بین نظریات دیده می‌شود.
اشتراک‌ها و افتراق‌های دو نظر
از تمام سخنان مرحوم مفید، به دست می‌آید که عصمت یک امر اختیاری است و با وجود آن نیز شخص معصوم توان انجام گناه را دارد. او، در تبیین این مسئله به این نکته بسنده نموده است که در واقع عصمت، موهبت، لطف و تفضل خداوند است و معصوم اختیار دارد از این موهبت الهی استفاده کند یا نکند. پس عصمت، شخص معصوم را به انجام امور نیکو نیز مجبور نمی¬کند، ضمن اینکه می‌بینیم خداوند آن را تنها به برخی از بندگان داده است. زیرا ‌می‌دانسته که تنها آن¬ها با وجود برخورداری از لطف او، از ارتکاب گناه اجتناب می‌کند، این گونه نیست که تمام بندگان با برخورداری از این لطف از انجام معصیت خودداری کنند، بلکه این امر مخصوص به همان عده اندک از بندگان است. مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیه، ص 128.
شیخ مفید، از نشانه‌های داشتن قدرت بر معصیت را وجود تهدیدها و وعید‌های خداوند به انبیای معصوم می‌داند که اگر آن¬ها قدرت بر انجام گناه را نداشتند، تهدید نمودن و ترساندن آنها از عاقبت امور امری لغو می‌نمود. مفید، الامسائل العکبریه، ص 115. چنانچه در مورد پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَینَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ» هرگاه او سخنی دروغ بر ما می‏بست، ما او را با قدرت گرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع می‏كردیم! واحدی از شما نمی‏توانست مانع شود و از او حمایت كند. سوره الحاقه، آیه 44 تا 47.
یا در جای دیگر می‌فرماید: وَلَقَدْ أُوحِی إِلَیكَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَیحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ و قطعا به تو و به كسانى كه پیش از تو بودند وحى شده است اگر شرك ورزى حتما كردارت تباه و مسلما از زیانكاران خواهى شد. سوره الزمر، آیه 65.
مرحوم مفید، در آثار گوناگون خود شاخه‌ها و زوایای مختلف قلمرو عصمت را بحث می‌کند. برخی از این نظریات بر اساس حکم عقل و برخی دیگر از ادله نقلی به دست آمده است. آشنایی با ادبیات به کار گرفته شده از سوی مرحوم مفید، نکته بسیار مهم در فهم اندیشه‌های ایشان و نیز وجه جمع مناسب برای برخی از عبارات تعارض نمای مفید، النکت الاعتقادیه، ص 27. وی است.
نظریات مرحوم مفید را می‌توان در شش مقوله پیگیری کرد:
مرحوم شیخ مفید از نخستین کسانی است که این مسئله را مورد بحث قرار داده و به اعتقاد ایشان انبیا (ع) از ترک غیر عمدی مستحبات معصوم نیستند. لا یقع من الأنبیاء ع ذنب بترك‏ … و إن جاز منهم ترك نفل و مندوب إلیه على غیر القصد و التعمد؛ مفید، تصحیح الاعتقادات،ص 129؛ الفصول المختاره، ص 124 و 125.
از لازمه این کلام ایشان این است که از نظر حکم عقل، انبیا (ع) ضرورتا از ترک عمدی مستحبات معصوم هستند. اما راجع به پیامبر اسلام و امامان دوازده گانه بر این باور است که آنها از ترک مستحبات به طور مطلق معصوم‌اند. فأما نبینا ص خاصة و الأئمة من ذریته ع فلم یقع منهم صغیره بعد النبوة و الإمامة من ترك واجب و لا مندوب إلیه لفضلهم على من تقدمهم من‏ الحجج ع‏؛ مفید، الفصول المختاره، ص 103.
اگر چه در این عبارت، عصمت از ترک مستحبات را مخصوص به زمان بعد از تصدی منصب نبوت و امامت دانسته، ولی در دیگر آثارش آن را به زمان قبل از تصدی منصب نبوت و امامت نیز توسعه می‌دهد. إلا أن نبینا ص و الأئمة ع من بعده كانوا سالمین من ترك المندوب و المفترض قبل حال إمامتهم و بعدها، مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیه، ص 129.
با توجه به اطلاق این عبارت می‌توان مدعی شد که پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) حتی از ترک سهوی مستحبات نیز معصوم هستند.
البته با توجه به نظریات مرحوم شیخ مفید راجع به عصمت امام پیش از تصدی منصب امامت مبنی بر عدم لزوم عصمت از برخی گناهان صغیره، باید گفت که دیدگاه مرحوم شیخ مفید مبنی بر عصمت ائمه اطهار (ع) از ترک مستحبات، اعم از سهوی، عمدی، قبل و بعد از امامت، بنابر حکم عقل و به مقتضای منصب امامت نیست، بلکه نظریه ای است که آن را با توجه به ادله نقلی به دست آورده است.
ایشان در این باره اولا بر اساس روایت وارده، پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) را قبل و بعد از تصدی منصب امامت، معصوم می¬داند؛ ثانیا باوجود چنین روایتی، ایشان علم و عصمت امام پس از تصدی منصب امامت را امری ضروری ولی پیش از آن را تصریح ننموده و در آن توقف می¬کند. مفید، تصحیح الاعتقادات ، ص 130.
این دو دیدگاه ممکن است در ابتدای امر متعارض بنماید، همانگونه که عده‌ای از محققین با توجه به دیدگاه دوم، مرحوم مفید را جزء کسانی قرارداده‌اند که نسبت به عصمت امام، قبل از تصدی منصب امامت اعتقاد راسخی ندارد. فرمانیان، مهدی، مقاله عصمت امام، ص 19. و بر اساس برخی از عبارات، ارتکاب برخی از گناهان صغیره قبل از تصدی منصب امامت را برای امام جایز می‌داند. إن الأئمة القائمین مقام الأنبیاء ص‏ … معصومون كعصمة الأنبیاء و إنهم لا یجوز منهم صغیرة إلا ما قدمت ذكر جوازه على الأنبیا. مفید، اوائل المقالات، ص 65.
اما مقصود وی از گناهان صغیره، گناهانی است که اولا فاعل آن مورد استخفاف قرار نمی‌گیرد و ثانیا ارتکاب آن از روی عمد نیست.
به بیان دیگر مرحوم مفید ابتدا گناهان صغیره را به دو نوع تقسیم می‌کند:
1. گناهان صغیره ای که فاعل آن مورد استخفاف قرار می‌گیرد؛
2. گناهان صغیره‌ای که فاعل آن مورد استخفاف قرار نمی‌گیرد. این دو نوع گناه می‌تواند به طور عمدی یا سهوی انجام شود که درواقع چهار صورت پیدا می¬کند.
مرحوم مفید، امام را از سه قسم آن معصوم می‌داند و تنها در یک قسمت معصوم نمی¬داند. إن جمیع أنبیاء الله ص معصومون من الكبائر قبل النبوة و بعدها و مما یستخف فاعله من الصغائر كلها و أما ما كان من صغیر لا یستخف فاعله فجائز وقوعه منهم قبل النبوة و على غیر تعمد و ممتنع منهم بعدها على كل حال و هذا مذهب جمهور الإمامیة. مفید، اوائل المقالات، ص 62.
بر اساس عبارت مرحوم مفید، عقیدة او و جمهور امامیه بر این است که اگر گناهان صغیره ای که فاعل آن مورد استخفاف قرار نمی‌گیرد، از روی عمد انجام نشود، صدور آن از انبیا (ع) و به تبع آن از امامان، قبل از نبوت و امامت، عقلا ممکن و جایز است. با این حساب دو دیدگاه از مرحوم مفید در اختیار است:
الف) امام از تمام گناهان صغیره قبل از تصدی منصب امامت معصوم است. معصوم من أول عمره إلى آخره عن السهو و النسیان و الذنوب الكبائر و الصغائر عمدا و سهوا. مفید، النکت الاعتقادیه، ص 37.
ب) امام ضرورتا از گناه صغیره غیر عمدی که فاعل آن مورد استخفاف قرار نمی‌گیرد، معصوم نیست. اما جمع میان این دو دیدگاه چندان مشکل نبوده و به دو صورت دیگر نیز می‌توان بین آن¬ها جمع نمود:
1. مرحوم مفید، در قول به عصمت مطلق امام، در مقام پرداختن به جزئیات بحث نبوده و تنها به تقریر اصل بحث عصمت پرداخته و بر اساس ادله نقلی نظرداده است؛
2. گناه صغیره غیر عمدی که مرحوم مفید در دیدگاه دوم، امام را لزوما از آن، معصوم ندانسته حقیقتا گناه نبوده و اطلاق واژه گناه برآن به طور مجاز است.
با این توجیه می‌توان اندیشه نهایی مرحوم مفید را چنین بیان کرد که: به مقتضای حکم عقل پیش از تصدی منصب امامت، امام ضرورتا از گناه کبیره و هم‌چنین از ارتکاب عمدی گناهان صغیره‌ای که فاعل آن مورد استخفاف قرار می‌گیرد معصوم است. درحالیکه ضرورتا از ارتکاب سهوی گناهان صغیره‌ای که فاعل آن مورد استخفاف قرار نمی‌گیرد معصوم نیست. اما به مقتضای ادله نقلی امام پیش از تصدی منصب امامت از تمام گناهان کبیره و صغیره، سهوی و عمدی معصوم می‌داند. و الأنبیاء و الأئمة ع من بعدهم معصومون فی حال نبوتهم و إمامتهم من الكبائر كلها و الصغائر
مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیه، ص 129. مفید، النکت الاعتقادیه ص 39.
مرحوم مفید در امور مربوط به زندگی شخصی و اجتماعی امام که هیچ ارتباطی به تبلیغ دین و یا عمل به دین ندارد، در هیچ یک از آثار خود به طور مستقل و یا حتی به طور استطرادی، به این بحث نپرداخته است. با این وجود در آثار مرحوم مفید، عباراتی وجود دارد که می¬توان از آن نظریه ای را به ایشان نسبت داد و از این رو اشاره به آنها ضروری می نماید.
الف) مرحوم مفید در یک مورد می‌گوید: با اثبات عصمت امام علی (ع) از خطا، ثابت می‌شود که او هرآنچه انجام می‌دهد و می‌گوید معصوم است. و إذا ثبت عصمة أمیر المؤمنین ع من الخطإ … ثبت أنه كان مصیبا فی كل ما فعل‏؛ مفید، الجمل، ص 75.
ب) در جای دیگر می‌گوید: عصمت اقتضا دارد که تمام گفته‌ها و افعال شخصی که عصمت برایش ضروری است، صحیح باشد. و العصمة تقضی فیمن وجبت له بالصواب فی الأقوال و الأفعال‏ ؛ همان ص 77 و 85.
ج) در مورد دیگر بر این باور است که امام از گناه، سهو و نسیان معصوم است. ان الامام من العصیان مامون علیه السهو والنسیان؛ همو، المسائل الجارودیه، ص45 و نیز مفید ، رسائل فی الغبیه، ج2، ص16. از این عبارات کلی و مبهم نمی‌توان نتیجه گرفت که مرحوم شیخ مفید امام را در امور عادی زندگی از اشتباه و نسیان معصوم می‌داند؛ زیرا:
اولا در مباحث پیشین روشن شد که وی به صراحت امکان اشتباه از سوی امام را به دلیل نداشتن علم غیب امری ممکن می‌داند.
ثانیا برخی از این عبارات در مقام خاص صادر شده و نظر کلی ایشان را نمی¬توان از این عبارات فهمید. از باب نمونه، دو مورد نخست در مقام عصمت امام علی (ع) در نبرد‌های ایشان و اشتباه محاربین باایشان وارد شده است که بیانگر این نکته است که مقصود مرحوم شیخ اثبات عصمت مطلق امام (ع) نیست. ذیل عبارت سوم،که در واقع بیان تعلیل است، بیانگر این نکته است که مرحوم مفید در مقام بیان عصمت امام (ع) از گناهان و احکام دین است؛ زیرا تعلیل نموده است که امام در مقام در احکام دین عصمت نداشته باشد، مردم با سیاست شخص گرفتار در فساد، فراموش کار حق، گمراه کننده از راه درست، فاسد می¬شوند و نیاز دارند که رئیسی داشته باشد که آنها را در موقع غفلت، آگاه و در هنگام انحراف به راه راست بکشاند. لفساد الخلق بسیاسة من یقارف الآثام و یسهو عن الحق فی الأحكام و یضل عن الصواب و حاجة من هذه صفته إلى رئیس یكون من ورائه لینبهه عند الغفلة و یقومه عند الاعوجاج.؛مفید، المسائل الجارودیه، ص 45.
از لازمه این سخن مرحوم مفید امکان صدور اشتباه از امام در امور غیر دینی است بخصوص که ایشان تصریح دارند که امام (ع) ضرورتا به تمام امور علم ندارد و حتی بر اساس عدم العلم، ممکن است در قضاوت اشتباه کند.
به عقیده مرحوم مفید، پیامبر به تبع او، امام از سهو و نسیان قبل از تصدی منصب امامت معصوم است. النبی الذی أثبتموه معصوم أم لا فالجواب معصوم من أول عمره إلى آخره عن السهو و النسیان و الذنوب الكبائر و الصغائر عمدا و سهو. مفید، النکت الاعتقادیه، ص 37.

اگرچه عبارت مرحوم مفید ناظر به نبوت پیامبر اکرم (ص)است، ولی با توجه به اینکه ایشان پیامبر و امام را در زمینه عصمت، همسان می‌داند، می‌توان این نظر را درباره امام نیز به ایشان نسبت داد. همچنین گفتنی است که محروم شیخ تنها یک بار این ادعا را به طور مبهم مطرح نموده است و جای این سوال باقی است که منظور وی سهو و نسیان در امور دینی است یا مطلق نسیان؟
پاسخ به این سوال در گرو تبیین دیگر نظریات مرحوم شیخ است که باید آنها را مطرح و سپس به مقصود ایشان در این بحث برسیم.
مرحوم مفید در این مسئله، همراه با بسیاری از متکلمان امامیه، امام را از گناهان کبیره و صغیره پس از تصدی منصب امامت معصوم می‌داند. و الأنبیاء و الأئمة ع من بعدهم معصومون فی حال نبوتهم و إمامتهم من الكبائر كلها و الصغائر؛ مفید، تصحیح الاعتقادات، ص 129.
شیخ مفید امام را همانند پیامبران از اشتباه و فراموشی در تبلیغ دین مصون می¬داند. إنه لا یجوز منهم سهو فی شی‏ء فی الدین و لا ینسون شیئا من الأحكام و على هذا مذهب سائر الإمامیة إلا من شذ منهم‏. مفید، اوائل المقالات، ص 65. البته راجع به اینکه آیا امام قبل از تصدی منصب امامت نیز از اشتباه در تبیین دین معصوم است یا نه، مرحوم مفید دیدگاه خاصی مطرح نکرده است. اما همان گونه که پیش تر نیز اشاره شد، وی در کتاب النکت الاعتقادیه، پیامبر و امام را به طور مطلق از هر گونه اشتباه قبل از نبوت و امامت معصوم می‌داند که قدر متیقن از این نظریه، عصمت از اشتباه در تبیین دین نیز هست. بدین معنا که اگر روایتی از امام قبل از تصدی منصب امامت به ما رسید، باید مودّای آن را مطابق با واقع دانسته و حجت تلقی کنیم.
با توجه به دیدگاه این دو بزرگوار این امر روشن می‌شود که هر دو قائل به عصمت مطلقه نسبت به پیامبر گرامی اسلام (ص) است که گستره عصمت او از ابتدای تولد تا وفات آن حضرت است و نسبت به باقی انبیا (ع) و امامان مرحوم صدوق قائل به عصمت مطلقه است ولی مرحوم مفید می‌فرماید از اینکه اینها بشر هستند هیچ مانع عقلی وجود ندارد که پیش از رسیدن به مقام امامت یا پیامبری در معرض گناهان کوچک که صلب اعتبار از ایشان نمی‌کند، به صورت غیر عمدی قرارگیرند.
با توجه به این دو دیدگاه اولا اختلاف شان خیلی جزئی است دوم این که مرحوم صدوق عصمت را از دلیل نقلی قبول کرده است و شیخ مفید نیز اگر دلیل نقلی نزدشان ثابت شود، عصمت را قبول دارد چنانکه قبلا فرمود قسم به ستاره در آن هنگا‌می‌که فرو می‌نشیند که صاحب شما گمراه نشد و به راه کج نرفت با همین آیات هر معصیت و نسیان از او نفی می¬شود اما با دلیل عقلی قائل است که عصمت قبل از رسیدن به مقام نبوت و امامت از نظر عقل مشکلی ندارد که گناه صغیره ای را که باعث استخفاف نشود مرتکب شود. و این مثل معاد جسمانی است که ابن سینا آن را در کتاب النجاة مطرح کرده است که معاد از نظر عقلی جسمانی بودن آن قابل‌اثبات نیست و از نظر آیات و روایات مشکل ندارد. ابن سینا، النجاه، تهران، انتشارات دانشگاه، 1364، ص 282. همانگونه که شیخ مفید در اوائل المقالات در مورد علم ائمه (ع) بیان داشته است که اگر قطع به این روایات ثابت شود، قبول آن واجب است که بگوئیم امامان به این موارد علم داشته‌اند، اما من هنوز به این روایات قطع‌ پیدا نکرده‌ام. مفید، أوائل المقالات، ص 67.
در مورد عصمت نیز چون شیخ مفید گناه کوچک که سلب اعتبار بکند را معلوم نکرده است، باز نمی‌توان به طور قطع گفت که این دو عالم جلیل القدر در مورد گستره عصمت اختلاف جدی و واقعی دارند.
عصمت بر دو قسم علمی و عملی است. در مورد قلمرو و گسترة عصمت ائمه (ع)، بین مرحوم صدوق و شیخ مفید اختلاف نظر دیده می¬شود.
از هشام بن حکم نقل شده است که : امام باید: دانا ترین، سخاوتمند ترین،شجاع ترین،پاکدامن ترین و معصوم ترین خلایق از تمام گناهان صغیره و کبیره باشد وچیزی از فترت و جاهلیت به او نرسیده باشد. أَعْلَمَ الْخَلْقِ وَ أَسْخَى الْخَلْقِ وَ أَشْجَعَ الْخَلْقِ وَ أَعَفَّ الْخَلْقِ وَ أَعْصَمَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ صَغِیرِهَا وَ كَبِیرِهَا لَمْ تُصِبْهُ فَتْرَةٌ وَ لَا جَاهِلِیة؛ صدوق، علل الشرایع، ص 203، ب 155، بحار، ج 25، ص 143، ح 16، ب 4.
حدیثی از امام صادق در کتاب اختصاص نقل شده است که: حضرت ابراهیم (ع) پیامبر بود پیش از آنکه امام باشد تا اینکه خداوند فرمود من تو را امام قرار ‌می‌دهم . او عرض کرد از ذریه من نیز امامانی قرار ده. فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد آنان که بت را پرستش کردند امام نخواهندبود. قَدْ كَانَ إِبْرَاهِیمُ نَبِیاً وَ لَیسَ بِإِمَامٍ حَتَّى قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیتِی فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً أَوْ مِثَالًا لَا یكُونُ إِمَاما؛ مفید، الاختصاص، ص 23 ( کنگره شیخ مفید).
از مجموع احادیث و آیه شریفه 124 بقره مرحوم صدوق این نتیجه را گرفته که ائمه (ع) مثل انبیا (ع) از ابتدای تولد تا وفاتشان از هر گناه و اشتباهی معصوم هستند و هر که آنها را معصوم نداند جاهل به حق ایشان است و هر که جاهل به حق ایشان باشد کافر است.
حدیثی از امام صادق (ع) در (خصال) نقل شده که انبیا (ع) و اوصیا گناه نمی¬کنند به علت اینکه آنها معصوم و پاکیزگان هستند. وَ الْأَنْبِیاءُ وَ الْأَوْصِیاءُ لَا ذُنُوبَ لَهُمْ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُون‏: صدوق، خصال ، ج2 ، ص608 ، ح9 .
حدیثی از امام حسن عسکری (ع) به برخی از مصادیق عصمت اشاره نموده می‌فرماید: به درستی که ملائکه از کفر و همچنین از قبائح به لطف خداوند تبارک و تعالی معصوم و محفوظ¬اند. إِنَّ مَلَائِكَةَ اللَّهِ مَعْصُومُونَ مَحْفُوظُونَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْقَبَائِحِ بِأَلْطَافِ اللَّهِ تَعَالَى: صدوق، عیون اخبار الرضا ، ج1 ، ص 269 ، ب 27.
امام رضا(ع) می‌فرماید: صدقه بر محمد و آل محمد حرام است … زیرا آنها چرک دست مردم است که برای آنها حلال نیست و آنها از هر چرکی پاکیزه اند.لِأَنَّ الصَّدَقَةَ مُحَرَّمَةٌ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ هِی أَوْسَاخُ أَیدِی النَّاسِ لَا تَحِلُّ لَهُمْ لِأَنَّهُمْ طُهِّرُوا مِنْ كُلِّ دَنَس‏: صدوق، امالی صدوق، ص532 ، صدوق،عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 187، ب 32 ، مجلسی، بحار ، ج25، ص 231، ح 20، ب 6.
از هشام بن حکم نقل شده است که : امام باید: داناترین، سخاوتمندترین،شجاع¬ترین،پاکدامن¬ترین و معصوم-ترین خلایق از تمام گناهان صغیره و کبیره باشد وچیزی از فترت و جاهلیت به او نرسیده باشد. أَعْلَمَ الْخَلْقِ وَ أَسْخَى الْخَلْقِ وَ أَشْجَعَ الْخَلْقِ وَ أَعَفَّ الْخَلْقِ وَ أَعْصَمَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ صَغِیرِهَا وَ كَبِیرِهَا لَمْ تُصِبْهُ فَتْرَةٌ وَ لَا جَاهِلِیة ، صدوق، علل الشرایع ، ص 203، ب 155، مجلسی، بحار ، ج 25، ص 143، ح 16، ب 4
خداوند حضرت ابراهیم را پس از آزمودن به وسایل گوناگون از قبیل ذبح فرزند، تنها گذاشتن زن و فرزند در سرزمین خشک و بی‌آب و گیاه ( مکه)، قیام در برابر بت‌ها و شکستن آنها، قرار گرفتن در دل آتش، مهاجرت از سرزمین بت پرستان و پشت پا زدن به زندگی خود و… به مقام امامت رساند که فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم. بعد از آن، حضرت ابراهیم تقاضای امامت برای ذریه خود نمود و خداوند در پاسخ او ( فرمود : پیمان من ، یعنی مقام امامت به ظالمان هرگز نخواهد رسید؛ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ، سوره بقره، آیه 124. ظلم در برابر عدل به هر کاری گفته می‌شود که شخص آن را در موقعیتی که شایسته آن نیست، قرار دهد و این شامل هر نوع خطا و گناه است. از این جا معلوم می‌شود که گستره عصمت انبیاء و امامان دوری از هر نوع گناه و خطا است؛ لذا در احادیث برای اثبات خلافت بلافصل پیامبر (ص) برای علی (ع) به همین آیه استدلال شده¬است . مجلسی بحار ، ج25 ، ص 199. با اشاره به اینکه کسانی که در دوران جاهلیت بت پرست بوده بودند، شایستگی امامت را ندارند و تنها کسی که یک لحظه در مقابل بت سجده نکرد، علی (ع) بود چه ظلمی از این بالا تر که انسان بت پرستش کند. لقمان به فرزندش گفت:« ای فرزندم ! شریک برای خدا قرار نده که شرک ظلم عظیمی است.» یا بُنَی لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ : سوره لقمان، آیه 13 .
حدیثی از امام صادق در کتاب اختصاص نقل شده است: ابراهیم(ع) پیامبر بود پیش از آنکه امام باشد تا اینکه خداوند فرمود من تو را امام قرار ‌می‌دهم . او عرض کرد از ذریه من نیز امامانی قرار ده فرمود : پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد آنان که بتی را پرستش کردند امام نخواهندبود. قَدْ كَانَ إِبْرَاهِیمُ نَبِیاً وَ لَیسَ بِإِمَامٍ حَتَّى قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیتِی فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً أَوْ مِثَالًا لَا یكُونُ إِمَاما : مفید، الاختصاص ، ص 23 ( کنگره شیخ مفید ).
مرحوم طبرسی می‌فرماید: اصحاب ما به این آیه استدلال کرده است که امام نمی‌باشد مگر معصوم از کار‌های قبیح، به علت اینکه خداوند سبحان نفی کرده است که عهد من به امام ظالم نمی‌رسد و کسی که معصوم نیست گاهی ظلم می‌کند یا به نفس خودش یا به غیر خودش. طبرسی، مجمع البیان ، ج1 ، ص 377 ، موسسه الاعملی للمبطوعات ، بیروت ، لبنان .
از مجموع احادیث و آیه شریفه 124 بقره انسان به این نتیجه می‌رسد که انبیا (ع) و ائمه (ع) باید از ابتدای تولد تا وفاتشان از هر گناه و اشتباهی معصوم باشند.
نتیجه
پیش از نقل روایت‌ها و یافته ای خردها، قرآن با صراحت به عصمت پیامبران و اهل‌بیت گواهی ‌می‌دهد و مفسران شیعه و سنی هم با برداشت‌های گوناگون به اصل عصمت پای بندی دارند.
عصمت را می توان در مفهوم‌های زیر نشان داد: چیزی که برای انسان سپر قرار گیرد و او را از حوادث نگهدارد. عرب به ریسمانی که بار به آن بسته می‌شود عصام می‌گویند؛ زیرا این ریسمان بار را از افتادن، واژگونی و پراکندگی باز می‌دارد. برخی هم عصمت را منع ‌می‌دانند مانند خوراک که بازدارنده از گرسنگی است. گروهی هم این واژه را نگهداری ‌می‌دانند؛ زیرا عصم یعصم از باب ضرب یضرب، نگه داشت است و نگه ‌می‌دارد.
در اصطلاح اخلاق و کلام و فقه، «ملکه نفسانی پرهیز از معصیت با لطف حق را» می‌توان عنصر مشترک تعریف‌های اصطلاحی عصمت شمرد. «پرهیز» در انگیزه و اندیشه، کردار و گفتار، و دیدار و شنیدار را در بر می‌گیرد؛ چنانکه پرهیز از آغاز زندگی تا پایان عمر معصوم را نیز شامل می‌شود. «معصیت» در روابط چهار گانه انسان باخود با خدا با جامعه و با طبیعت، مطرح می‌شود؛ چه کبیره چه صغیره. «لطف حق»، صدور فیض ویژه را از خدای لطیف بر معصومان باز می‌گوید که آنان با اراده و بندگی در قوس صعود به سعه وجودی بندگی نزدیک به خدای رسیدند و به این مقام دست یافتند.
به باور شیخ صدو، پیامبران و ائمه (ع) از دوران کودکی تا پایان عمر معصوم و محفوظ از خطا و لغزش کبیره و صغیره اند که حق تعالی ناپاکی را از ایشان دور کرده و آنها را پاکیزه قرارداده است.
شیخ مفید هم، عصمت را از جانب خداوند برای حجت خود، توفیق دادن و لطف ‌می‌داند و چنگ زدن حجت‌های خدا به آن توفیق و لطف، از خلاصی از گناهان و دوری از اشتباه کردن در دین خداوند.
شیخ صدوق و مفید، هر دو قائل به عصمت مطلقه نسبت به پیامبر گرامی اسلام (ص) است که گستره عصمت او از ابتدای تولد تا وفات آن حضرت است. اما نسبت به باقی انبیا (ع) و امامان مرحوم صدوق قائل به عصمت مطلقه است ولی مرحوم مفید می‌فرماید از اینکه اینها بشر هستند هیچ مانع عقلی وجود ندارد که پیش از رسیدن به مقام امامت یا پیامبری در معرض گناهان کوچک که صلب اعتبار از ایشان نمی‌کند، به صورت غیر عمدی قرارگیرند.

کتابنامه
قرآن کریم
نهج البلاغه، مترجم محمد دشتی، ناشر انتشارات قم53086، چاپ اول، تاریخ چاپ 1379،
ابن بابويه، محمد بن على‏، شیخ صدوق: الاعتقادات الامامیه، کنگره شیخ مفید، قم، 1414، چاپ دوم.
ابن بابويه، محمد بن على‏، شیخ صدوق: خصال، جامعه مدرسین، قم، 1362، چاپ اول.
ابن بابويه، محمد بن على‏، شیخ صدوق: علل الشرایع، داوری، قم، چاپ اول.
ابن بابويه، محمد بن على‏، شیخ صدوق: علل الشرائع- ترجمه ذهنى تهرانى‏، سید محمد جواد ذهنى تهرانى‏، : انتشارات مؤمنین‏، قم، 1380، چاپ اول.
ابن بابويه، محمد بن على‏، شیخ صدوق: عیون اخبار الرضا، نشر جهان، تهران، 1378.
ابن بابويه، محمد بن على‏، شیخ صدوق: معانی الاخبار، جامعه مدرسین، قم، 1403، چاپ اول.
ابن سینا، النجاه، تهران، انتشارات دانشگاه، 1364.
ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقائیس اللغه، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، مرکزالنشر، 1404ق.
ابن منظور: ابو الفضل: جمال الدين: محمد بن مكرم: لسان العرب: 15 جلد: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع – دار صادر: بيروت – لبنان: سوم: 1414 ه‍ ق.
ابو الحسين: احمد بن فارس بن زكريا‌ معجم مقائيس اللغة‌ 395 ه‍ ق‌: محقق/ مصحح: عبد السلام محمد‌هارون‌: انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم‌: 1404 ه‍ ق‌: قم- ايران‌: اول.
اردبیلی، احمد بن محمد، زبدة البیان فی احکام القرآن، چاپ اول، تهران، المکتبه الجعفریه لاحیاء الآثار الجعفریه، ص 47.
اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، بیروت، لبنان دار النشر فرانز شتاینر.
آلوسى سيد محمود: روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم‏: دارالكتب العلميه: بيروت: 1415 ق: اول: تحقيق: على عبدالبارى عطية.
جوهرى: اسماعيل بن حماد: الصحاح- تاج اللغة و صحاح العربية‌: دار العلم للملايين: 1410 ه‍ ق‌: اول‌: بيروت – لبنان‌: محقق/ مصحح: احمد عبد الغفور عطار‌.
حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح: حسن حسن زاده آملی، موسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، قم ۱۴۲۲ق / ۱۳۸۰ش.
راغب اصفهانى: حسين بن محمد: مفردات ألفاظ القرآن‏: دار القلم: بيروت‏: 1412 ق‏: اول‏. تحقيق: صفوان عدنان داوودى.‏
شیخ مفيد، محمد بن محمد: الاختصاص، کنگره شیخ مفید.
شیخ مفيد، محمد بن محمد: الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، کنگره شیخ مفید، 1314، چاپ اول.
شیخ مفيد، محمد بن محمد: الفصول المختاره، کنگره شیخ مفید، قم، 1413، چاپ اول.
شیخ مفيد، محمد بن محمد: المقنعه، کنگره شیخ مفید، قم، 1413، چاپ اول.
شیخ مفيد، محمد بن محمد: النکت الاعتقادیه، مفید، کنگره شیخ مفید، قم، 1413ق.
شیخ مفيد، محمد بن محمد: اوائل المقالات، کنگره شیخ مفید، قم، 1413، چاپ اول.
شیخ مفيد، محمد بن محمد: تصحیح الاعتقادات، کنگره شیخ مفید، قم، 1413، چاپ دوم.
شیخ مفيد، محمد بن محمد: مسائل العکبریه، کنگره شیخ مفید، قم، 1413، چاپ اول.
طباطبايى: سيد محمد حسين: الميزان فى تفسير القرآن: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏: قم‏: 1417 ق: پنجم‏.
طبرسى: فضل بن حسن: مجمع البيان فى تفسير القرآن: انتشارات ناصر خسرو: تهران: 1372 ش‏: سوم: تحقيق: محمد جواد بلاغى‏.
فيومى: احمد بن محمد مقرى‌: المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي‌: 770 ه‍ ق‌: منشورات دار الرضي‌: قم- ايران‌: بی تا: اول‌.
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، مکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1362ش.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=19290

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب