منطق تفسیر قرآن (1) اثر محمدعلی رضایی اصفهانی، تلاشی است در ارائه مبانی و قواعد تفسیر.

تفسیر قرآن کریم، دانشى است مستقل که همچون هر دانش دیگر داراى مباحث مقدماتى: تعریف، هدف، مبانى، روش و… است. مجموع این مباحث مقدماتى را مى‌توان «منطق تفسیر قرآن» نامید، چون در فهم و تفسیر قرآن کمک و از خطاى فهم مفسر جلوگیرى مى‌کند و ضوابط‍‌ تفسیر معتبر را روشن سازد. این مباحث چند محور عمده دارد:

مبانى تفسیر؛ یعنى مبادى تصوری و تصدیقى تفسیر که آگاهى از آن‌ها و تعریف و انتخاب مبنا در مورد آن‌ها، قبل از تفسیر، براى مفسر لازم است؛ که شامل مباحثى همچون: مفهوم‌شناسى تفسیر، تأویل، بطن، منابع، شرایط‍‌ مفسر، پیش‌فرض‌ها و ضوابط‍‌ تفسیر معتبر مى‌شود.
قواعد تفسیر؛ یعنى قوانین کلى که واسطه استنباط‍‌ از آیات قرآن قرار مى‌گیرد و مخصوص آیه یا سوره خاصى نیست و شامل قواعد مشترک تفسیر و علوم دیگر و قواعد اختصاصى تفسیر مى‌گردد.
روش‌هاى تفسیر قرآن؛ که شیوه استناد مفسران و مستندات آنان در تفسیر را بیان مى‌کند و شامل روش‌هاى قرآن به قرآن، روایی، عقلى، علمى، اشارى و… مى‌شود.
گرایش‌هاى تفسیرى؛ که به تأثیر تخصص، علاقه، باورها و عقاید مفسر در تفسیر مى‌پردازد.
نویسنده دو مبحث نخست را تحت عنوان «منطق تفسیر قرآن (1)» در اثر حاضر، مورد بحث و بررسی قرار داده است.
کتاب با دو مقدمه از ناشر و نویسنده آغاز و مطالب در دو بخش کلی سامان یافته است. بخش اول با نام مبانی تفسیر شامل تفسیر، تأویل و بطون قرآن است و بخش دوم با نام قواعد تفسیر نیز شامل سه بخش کلیات، قواعد مشترک تفسیر و علوم قرآن و قواعد خاص تفسیر است.

در پایان هر بخش سؤالات مرتبط با آن و نیز ذکر منابعی جهت پژوهش و مطالعه بیشتر ارائه شده است.

مقدمات
در مقدمه نخست، به این نکته اشاره شده است که اثر حاضر، برای دروس دوره کارشناسی تفسیر و علوم قرآن نگارش یافته و در مقدمه دوم، تحت عنوان «درآمد»، به مفهوم‌شناسی منطق تفسیر پرداخته شده، سپس اهداف کتاب و ویژگی‌های متن آن، توضیح داده شده است.
بخش اول
در بخش اول، در سه قسمت زیر، به تبیین مبانی تفسیر، پرداخته شده است که به ترتیب عبارتند از:
الف) تفسیر؛ که خود شامل هفت بخش زیر است:
نظام‌شناسی دانش تفسیر؛ علم تفسير به دانشى گفته مى‌شود كه انسان را با معانى و مقاصد آيات قرآن و منابع، مبانى، روش‌ها، معيارها و قواعد آن آشنا مى‌سازد. به‌عبارت‌دیگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى‌شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط‍‌ مفسر؛ 5) سنجه‌هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش‌هاى تفسيرى؛ 7) گرايش‌ها (مكاتب) تفسيرى.
مفهوم‌شناسی تفسیر؛ در این قسمت، به تفسیر از منظر واژه‌شناسان و دانشمندان تفسیر و علوم قرآنی نگریسته شده و واژه تفسیر در قرآن و حدیث، بررسی و در نهایت، چنین نتیجه‌گیری شده است که با استفاده از معناى لغوى و تعاريف صاحب‌نظران، مى‌توان تفسير را این‌گونه تعريف كرد: «تفسير، كشف و پرده‌بردارى از ابهامات كلمات و جمله‌هاى قرآن و توضيح مقاصد و اهداف آن‌هاست»؛ به‌عبارت‌دیگر، «مقصود از تفسير، تبيين معناى استعمالى آيات قرآن و آشكار كردن مراد جدى آن بر اساس قواعد ادبيات عرب و اصول عقلائى محاوره، با استمداد از منابع و قرائن معتبر است».
علل و عوامل نیاز به تفسیر؛ قرآن كريم، در برخى آيات، خود را نور، كتاب مبين (روشن و روشنگر)، بيان، تبيان (بيان كننده همه‌چیز) و عربى مبين معرفى كرده است. پس به‌صورت طبيعى، بايد قرآن روشن و واضح بوده و نيازمند تفسير نباشد اما قرآن، در آيات ديگر، پيامبر(ص) را مبين و مفسر قرآن معرفى كرده است كه به نيازمندى قرآن به تفسير اشاره دارد. نيز مى‌بينيم كه در طول تاريخ، صدها تفسير در مورد قرآن نوشته شده و باز هم نوشته مى‌شود ولى نياز ما به تفسير هنوز پابرجاست. ازاين‌رو، در این قسمت، به بررسی عوامل و زمينه‌هاى نياز به تفسير قرآن، پرداخته شده است.
منابع تفسیر؛ مقصود از منابع تفسير، مستندات و اطلاعاتى است كه معانى و مقاصد آيات را روشن مى‌سازد و مفسر براى فهم آيات از آن‌ها استفاده مى‌كند. از اين منابع به‌عنوان مأخذ، قرائن، ابزارهاى فهم و مصادر تفسير ياد مى‌شود. منابع معرفی شده، عبارتند از: قرآن، سنت، عقل، علوم تجربی، منابع تاریخی و جغرافیایی، ادبیات عرب، علوم قرآن، شهود و مکاشفه، اجماع، اقوال مفسران و اجتهاد شخصی آنان و اقوال صحابه و تابعین.
شرایط مفسر قرآن؛ مفسر قرآن، كسى است كه بر اساس منابع، مستندات و قرائن معتبر و به‌وسیله روش صحيح، به استنباط‍‌ از متن قرآن مى‌پردازد تا معانى و مقاصد خداى متعال را روشن سازد. نویسنده معتقد است مفسر بايد داراى تخصص كافى و علوم و آگاهى‌هاى لازم و شرايط‍‌ روحى و اخلاقى متناسب باشد تا بتواند تفسير معتبرى ارائه كند؛ وگرنه گرفتار تفسير به رأى مى‌شود و تفسيرى غير معتبر ارائه مى‌كند و مفسران و صاحب‌نظران علوم قرآن از ديرباز به اين ضرورت پى برده و شرايط‍‌ مفسر قرآن را برشمرده‌اند.
پیش‌فرض‌های بنیادین فهم و تفسیر قرآن؛ به باور نویسنده، فهم و تفسير قرآن بر نهادهاى اساسى استوار است كه به‌عنوان پیش‌فرض در تفسير مطرح مى‌شود و مفسر قرآن هنگام تفسير، آن‌ها را مستقيماً مطرح و مستدل نمى‌سازد، بلكه قبل از ورود به تفسير، اين مطالب را پذيرفته است، چون در جاى خود مستدل شده و به‌صورت مقبولات ذهنى در آمده و مفسر ناخودآگاه به آن‌ها توجه دارد. گاهى مفسر هنگام تفسير از آن‌ها غفلت مى‌كند درحالی‌که تفسير قرآن در بسيارى از موارد بر اين نهادهاى اساسى بنيان گذاشته مى‌شود و گاهى فهم و تفسير قرآن بدون آن‌ها ممكن نيست، ازاين‌رو، مفسران قرآن لازم است آگاهانه يا ناخودآگاه به اين پیش‌فرض‌ها توجه كنند. این پیش‌فرض‌ها، عبارتند از: قرآن وحی الهی است؛ تحریف‌ناپذیری قرآن؛ حکیمانه بودن قرآن؛ هدفمندی و هدایت‌گری قرآن؛ هماهنگی آموزه‌های قرآن با فطرت انسان؛ قرآن دارای ساحت‌های فهم و بطون؛ حجیت ظواهر قرآن؛ امکان و جواز فهم و تفسیر قرآن؛ انسجام ساختاری قرآن؛ تعامل قرآن و فرهنگ زمانه؛ انتخاب مبانی علوم قرآنی؛ انتخاب نظریه در مورد زبان قرآن؛ وجود صنایع ادبی در قرآن؛ جامعیت قرآن جهانی و جاودانگی بودن آن؛ واقع‌نمایی و حجیت تفسیر و جدایی‌ناپذیری قرآن و سنت.
معیارها و ضوابط تفسیر معتبر؛ که مهم‌ترین آن، عبارتند از: تفسیر قرآن، بر اساس منابع و مستندات و قرائن معتبر؛ تفسیر قرآن بر اساس روش صحیح؛ تفسیر قرآن توسط مفسر دارای شرایط؛ پرهیز از پیش‌داوری و تفسیر به رأی.
ب) تأویل؛ در این قسمت، ابتدا به مفهوم‌شناسی تأویل پرداخته شده و سپس، جواز تأویل و ضوابط آن، به همراه رابطه تأویل و تفسیر، بررسی شده است.
ج) بطون قرآن؛ در این بخش، ضمن مفهوم‌شناسی «بطن»، دلایل وجود بطن قرآن و دیدگاهی اساسی در این زمینه، بررسی شده است.

بخش دوم
در بخش دوم، قواعد تفسیر، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. قواعد تفسیر، از شاخه‌هاى علوم قرآن بوده و منطق تفسیر یا شیوه صحیح استنباط‍‌ از قرآن را به ما مى‌آموزد جایگاه ویژه‌اى در میان علوم قرآنی دارد چون این قواعد چهارچوب و قوانین اساسى تفسیر را بیان مى‌کند که عدم توجه به آن‌ها موجب مى‌شود تفسیر به بیراهه رود و مفسر قرآن نتواند فهم و تفسیر درستى از متن قرآن داشته باشد و معناى آیات و مقاصد خداى متعال را به‌درستی درک و بیان کند. فهم متن قرآن، همچون هر متن دیگر داراى ضوابط‍‌ و قواعدى است که پایه‌هاى اساسى استنباط‍‌ از آن به شمار مى‌آید. این قواعد مى‌تواند ملاک و معیار انتخاب در موارد اختلاف‌نظرهای تفسیرى قرار گیرد و خطاهاى تفسیرى را کاهش دهد.

اهداف آموزشی کتاب که نویسنده به دنبال تحقق آن است، عبارتند از:
تبیین مبانى و پیش‌فرض‌های تفسیر و شرایط‍‌ مفسر؛
توضیح قواعد اختصاصى تفسیر و قواعد مشترک تفسیر و علوم دیگر؛
نقد و بررسى مختصر دیدگاه‌ها در موارد فوق؛
سامان‌دهى مبانى و قواعد تفسیر در قالب آموزشى.
ویژگی‌های کتاب
ویژگی‌های ذکر شده برای کتاب، عبارتند از:

تعریف و بررسى مبانى (مثل تفسیر، تأویل، بطن و…) و قواعد تفسیر و جداسازى آن‌ها و تبیین مرزهاى هر کدام؛
بهره‌گیرى از مطالب جدید دانش تفسیر، مثل زبان قرآن و قرآن و فرهنگ زمانه و ساماندهى آن‌ها در قالب مبانى و قواعد تفسیر؛
استفاده از قواعد تفسیرى که در کتاب‌هاى اهل سنت مطرح شده است و بومى‌سازى آن‌ها با توجه به مبانى فکرى مذهب اهل‌بیت(ع)؛
ارائه مطالب متناسب با متن آموزشى؛
تدریس مکرر متن در مراکز آموزشى، از جمله رشته تخصصى تفسیر حوزه علمیه قم و جامعة المصطفیٰ‌ العالمیة و آزمایش و بازخوردگیرى و اعمال آن‌ها در متن[.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=8026

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *