سیداسماعیل بلخی فرزند سید محمد که در سال 1299 خورشیدی در روستای «سرپل بلخاب» در استان «جوزجان» به دنیا آمد.
وی یکی از پیشگامان ادبیات انقلابی در افغانستان محسوب میشود که بیش از 15 سال از عمر خود را برای مبارزه علیه حکومت «ظاهر شاه» در زندان سپری کرد.
سیداسماعیل بلخی در دوران نوجوانی برای تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه مشهد آمد و از محضر اساتیدی چون «آیت الله میرزا محمد کفایی»، «شیخ محمد تقی ادیب نیشابوری»، «آیت الله سید صدرالدین صدر»، آیت «الله شیخ علی اکبر نهاوندی»، «علامه آقا بزرگ» و «آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی» بهرهمند شد.
در دوران اقامت در مشهد ضمن مطالعه مستمر در کتابخانه آستان مقدس علی ابن موسیالرضا (علیه السلام)، ذوق ادبی او بیدار میشود و از همین دوران سرودن شعر را آغاز میکند.
شهید بلخی که در سال 1347 خورشیدی در کابل به شهادت رسید، چهرهای محبوب در میان همه اقوام و فرق مذهبی در افغانستان محسوب میشود، چرا که وی بزرگترین منادی وحدت اقوام و فرقههای مذهبی در این کشور بود.
فریاد وحدت طلبی او که مسلمان افغانستان را به دوری از اختلاف و تفرقه دعوت میکند در اکثر اشعارش که در زندان «دهمزنگ» کابل سروده شده است موج میزند.
سرودهای از این شاعر مبارز افغانستان در توصیف وحدت و دوری از تفرقه زبانزد همه اقوام در افغانستان است:
چه ابتلا است که در هر بلاد مینگرم
نزاع مذهب و جنگ نژاد مینگرم
به نام صلح به اسباب جنگ میکوشند
ز بهر تفرقه در اتحاد مینگرم
نوای عدل بهر نای لیک وقت عمل
خلاف مصلحت و عدل و داد مینگرم
مگر نه جمله ز یک نسل پاک باباییم
ترا به محنت خود از چه شاد مینگرم
به عیب خود نگشودیم چشم و هر کس را
به عیب جامعه در انتقاد مینگرم
به روی سفره قسمت به دور هم جمعیم
برای لقمه ربودن عناد مینگرم
ز دیر و میکده آزاد باش میشنویم
چه کشمکش ز پی انقیاد مینگرم
بهانه چند نماییم به بیسوادی خلق
تمام مفسده در باسواد مینگرم
بیا بیا همه اعضای یک بدن باشیم
امور جمله به وفق مراد مینگرم
به رغم شیخ اگر وحدتی پدید آریم
متاع شیعه و سنی کساد مینگرم
میان ما و تو صد درد مشترک باقی است
ترا به خود ز چه بیاعتماد مینگرم
دل شکسته مظلوم بلخیا به کف آر
بنای ظلم سراسر به باد مینگرم