«معاشران گره از زلف یار وا نکنید»
حریم وحدت دل را ز هم جدا نکنید
به حکم «وَاعتَصِموا» مو به مو ببافیدش
بهروی شانه پراکندهاش رها نکنید
«شبی خوش است» ولی وقت قصه خواندن نیست
به خواب غفلت اگر چشم مبتلا نکنید
به تیغ تفرقه ما را هلاک کرد رقیب
چو دوستید طهارت به خون ما نکنید
نماز عشق به محراب ابروی یار است
در این طریق به هر قبله اقتدا نکنید
به پای خویش نیفتید خودپرستی را
به سجدهای هُبل نفس را خدا نکنید
خدا یکیست، محمد یکیست، عشق یکیست
یکی شوید و پراکندگی بنا نکنید
یکی شوید، نه چون دانههای یک تسبیح
به استخاره تن از یکدگر سوا نکنید
یکی شوید چنان قطرههای در دل رود
که تن به غیر خروشیدن آشنا نکنید
اگر که مست می وحدتید بسم الله
وگر هنوز خمارید ادعا نکنید
«حضور مجلس انس است و دوستان جمعند»
به روی غیر در بزم عشق وا نکنید