در ستایش و التجائیه به پیشگاه حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(علیه السلام)
خدایگان خراسان، خدیو خطه طوس سلیل احمد و هشتم اما، شمس شموس بر آستان تو روی نیاز اهل نیاز به خاک کوی تو انس و
خدایگان خراسان، خدیو خطه طوس سلیل احمد و هشتم اما، شمس شموس بر آستان تو روی نیاز اهل نیاز به خاک کوی تو انس و
بر نمیدارم دست از پنجره فولادت آمدم باز از این پنجره فریاد شوم وارد صحن من و این همه ایراد شوم آمدم چرخ زنم، چرخ
جاریست در هوای خراسان بهار تو در ذهن کوچهها و خیابان بهار تو امشب چقدر غرق تماشا نموده است آینه را به وقت زمستان بهار
واژهها ایستاده در تعظیم لب گشودند ماه بانوها السلام علیک یا مولا، حضرت عشق، یار آهوها بقچهای پُر میآورم آقا ، پرِ اندوه، گریه و
ای سلام گرم خورشید از فراسوها به تو شب پناه آورده با انبوه شببوها به تو بغض خود را ابرها پیش تو خالی میکنند از
یک کاسه آب سردِ سقاخانه نیست کم نوبت بگیر! زائر و پیمانه نیست کم چنگی بزن به پنجره فولاد و مست شو در صحن او
حسین بود و تو بودی، تو خواهری كردی حسین فاطمه را گرم، یاوری كردی غریب تا كه نمانَد حسین بی عباس به جای خواهری آنجا،
رود از راز و نیاز تو حکایت میکرد نور را عمق نگاه تو هدایت میکرد ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین میچرخید
بلند جوخه ی آتش گذاشت هیزم را گرفت شعله ی او آسمان هفتم را چگونه تاب بیارد کسی که غم دیده به روی سینه ی
دل غریب من از گردش زمانه گرفت به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت شبانه بغض گلو گیر من کنار بقیع شکست و دیده ز
دلم گر سبز مانده در زمستان، از بهار توست تمام باغهای سبز ساحل، یادگار توست میان دشتِ احساسِ تو موجی لاله میخیزد گلستانهای خوش بوی
بانوی آب آتش نمیفهمد زبانت را دیوار و در باید بگوید داستانت را شب رازدار دردهای تو شد و باید از چاههای شهر جویا شد