بازخوانی فرهنگ عاشورا

عبدالرحیم موگهی (شمیم)[۱]

مقدمه

حضرت امیرمؤمنان علی (ع) می‌فرماید: «لاَیَنْفَعُ اجْتِهادٌ بِغَیْرِ تَحْقیقٍ»[۲]؛ هیچ کوششی بدون تحقیق و حقیقت‌جویی سودی فراخنگ نمی‌آورد.

پژوهش‌نما و بترس از کمین سخن هرچه باشد به ژرفی ببین

در جنبش نرم‌افزاری و نهضت تولید علم و در قلمرو تولیدات و فرآورده‌های دینی، دست‌کم به سه امر مهم باید توجه کافی و وافی داشت:

  1. جنبش تهذیب و پالایش علمی تولیدات دینی؛
  2. جنبش تصحیح و ویرایش علمی تولیدات دینی؛
  3. جنبش تحلیل و پردازش علمی تولیدات دینی.

هر فرهنگ بالنده و زاینده و سازنده در مسیر رشد و پیشرفت خود و تا رسیدن به سرمنزل مقصود خویش، طبیعی است که با آسیب‌ها و کژی‌ها و ناصافی‌هایی روبه‌رو شود. از همین‌رو، بر فرهنگ‌مداران و فرهنگ‌بانان، نه فقط شایسته، بلکه بایسته است در مرحله اول به آسیب‌شناسی و در مرحله دوم به آسیب‌زدایی بپردازند و فرهنگ غنی‌شان را پاکیزه سازند و حقیقت ناب آن را برای خود و دیگران به ارمغان آورند.

فرهنگ شکوهمند و پیروزمند عاشورا نیز از این قاعده جدا و مستثنا نیست و هرگونه آسیب‌شناسی فرهنگ عاشورا و آسیب‌زدایی از آن، با روشی منطقی و محققانه و نیتی خالصانه و دلسوزانه، به بالندگی و زایندگی و سازندگی هرچه بهتر و بیشتر آن کمک خواهد کرد و ریشه درخت تنومند آن را گسترده‌تر و جاودانه‌تر خواهد ساخت.

آنچه مطالعه و ملاحظه خواهید کرد، بازخوانی فرهنگ عاشورا (تهذیب یا تصحیح یا تحلیل آن) است که با چنین هدف، روش و نیتی به قلم آمده است. امید می‌رود برای آنان که در پی حقیقت ناب و بدون کژتاب هستند و نمی‌خواهند آن را فدای عادت‌های فکری و نوستیزانه عوام کنند، مقبول افتد و در نظر آید؛ البته محققان، مؤلفان و مبلغان ارجمند و اندیشمند، این نکته مهم را فراروی خویش داشته باشند که اگر آنچه را در پی می‌آید، منطقی، مستدل و قابل قبول می‌دانند، فقط در ذهن و اندیشه خویش نگه دارند و از بیان آن‌ها برای عوام و نوستیزان خودداری ورزند؛ مگر در مواردی که اطمینان دارند زمینه پذیرش آن‌ها در مخاطبان کاملاً احساس می‌شود و احیاناً بازتاب منفی ندارد.

۱. إِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَ جِهادٌ

از سخنانی که دارای مضمونی حماسی و انقلابی است و آن را به امام حسین (ع) نسبت می‌دهند، این است: «إِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَ جِهادٌ»؛ زندگی جز عقیده و جهاد در راه آن، چیز دیگری نیست.

گفتنی است که این سخن، مصراع دوم از یک بیت و بدین‌گونه است:

قِفْ دُونَ رَأْیِکَ فی الْحَیاةِ مُجاهِداً

إِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَ جِهادٌ[۳]

در زندگی، در راه عقیده‌ات ایستادگی و جهاد کن؛ زیرا زندگی جز عقیده و جهاد در راه آن، چیز دیگری نیست.

برخی گفته‌اند که سراینده این شعر، شاعر معاصر عرب، احمد شوقي (۱۹۳۲-۱۸۶۸ م)، است؛ اما گوینده آن دقیقاً معلوم نیست که واقعاً چه کسی است[۴].

قابل یادسپاری است که در مقدمه کتاب «فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)» نیز چنین آمده است: برخی از روایات، علی‌رغم اشتهار آن، در هیچ‌یک از کتاب‌های بررسی‌شده دیده نشد؛ مانند: «إِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَ جِهادٌ …»[۵].

شهید مرتضی مطهری به نکته‌ای نغز و پرمغز در این باره اشاره می‌کنند: مطلبی می‌خواهم بگویم که شاید برای برخی ناراحت‌کننده باشد، چون بعضی از جوانان از شنیدن چیزی که برخلاف میل‌شان باشد، ناراحت می‌شوند. جمله‌ای به امام حسین (ع) منسوب شده است که نه معنای‌اش درست است و نه در هیچ کتابی گفته شده که این جمله از امام حسین (ع) است و چهل‌ـ‌پنجاه سال هم بیشتر نیست که در دهان‌ها افتاده است. می‌گویند امام حسین (ع) فرموده است: «إِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَ جِهادٌ»؛ حیات یعنی داشتن یک عقیده و در راه آن عقیده جهاد کردن. نه؛ این با فکر فرنگی‌ها جور درمی‌آید که می‌گویند انسان باید عقیده‌ای داشته باشد و در راه آن عقیده بجنگد. قرآن از «حق» سخن به میان می‌آورد. جهاد و حیات، از نظر قرآن، یعنی حق‌پرستی و جهاد در راه حق؛ نه عقیده و جهاد در راه عقیده. عقیده ممکن است حق باشد و ممکن است باطل باشد. عقیده انعقاد است. هزاران انعقاد در ذهن انسان پیدا می‌شود. این مکتب دیگری غیر اسلام است که می‌گوید انسان باید بالاخره یک عقیده و آرمان و ایده‌ای داشته باشد و باید در راه آن آرمان هم، جهاد و کوشش کند؛ حال آن عقیده چیست؟ می‌گویند هرچه می‌خواهد باشد. قرآن حرف‌هایش خیلی حساب‌شده است. قرآن همیشه می‌گوید حق و جهاد در راه حق؛ نمی‌گوید عقیده و جهاد در راه عقیده. می‌گوید اول عقیده‌ات را باید اصلاح کنی. بسا هست که اولین جهاد تو، جهاد با خود عقیده‌ات است؛ اول باید با عقیده‌ات جهاد کنی و عقیده درست و صحیح و حق را به دست بیاوری؛ بعد که حق را کشف کردی، باید در راه حق جهاد کنی[۶].

۲. کُلُّ یَوْمٍ عاشوراء…

از سخنانی که گاه آن را از احادیث اهل‌بیت (ع) برمی‌شمارند، این جمله شعرگونه و مشهور است: «کُلُّ یَوْمٍ عاشوراءُ وَ کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاءُ»؛ هر روزی، خود، عاشوراست؛ هر زمین، خود، کربلاست.

البته گاه نیز عبارت «کُلُّ شَهْرٍ مُحَرَّمٌ»؛ هر ماه هم است محرم را به آن می‌افزایند؛ ولی باید توجه داشت که مضمون آن، در سروده محمد بن سعید بوصیری، از شاعران قرن هفتم هجری قمری، در رثای امام حسین (ع) و یارانش بدین‌گونه آمده است:

کُلُّ یَوْمٍ وَ کُلُّ أَرْضٍ لِکَرْبِی

فی‌هِمْ کَرْبَلاءُ وَ عاشوراءُ[۷]

هر روز و هر سرزمینی، به دلیل اندوه من بر مصیبت آنان، کربلا و عاشوراست.

احتمالاً همین شعر ریشه اصلی آن جمله مشهور باشد. (رجوع کنید: اعیان‌الشیعة، سیدمحسن امین، ج ۱، ص ۶۲۵ و الدر النضید، سیدمحسن امین، ص ۱).[۸]

۳. إِنْ کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِمْ…

از سخنان مشهور و خوش‌محتوایی که به امام حسین (ع) نسبت می‌دهند، این است: «إِنْ کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِمْ إِلّا بِقَتْلی یا سُیُوفُ خُذینی»؛ اگر دین محمد جز با جان‌سپاری من استوار و ماندگار نمی‌ماند، ای شمشیرها! بیایید و مرا در آغوش خویش گیرید.

در کتاب دایرة‌المعارف تشیع این‌چنین آمده و نوشته شده است: شیخ محسن (۱۳۰۵-۱۲۳۵ ق)، فرزند حاج محمد حویزی حائری آل‌اب‌الحب، از اعاظم خطبا و شعرای شیعه و صاحب دیوان شعری به نام الحائریات و قصیده معروفی است که آن را در مجالس حسینی در سراسر جهان تشیع می‌خوانند و زبان حال ابی‌عبدالله الحسین (ع) است و دو بیت اول آن قصیده چنین است:

أَعْطَیْتُ رَبّی مُوَثَّقاً لاَیَنْتَهی

إِلّا بِقَتْلی فاصْعَدی وَ ذَرینی

إِنْ کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِمْ

إِلّا بِقَتْلی یا سُیُوفُ خُذینی[۹]

همچنین در مقدمه کتاب فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) گفته شده است که عبارت «إِنْ کانَ دینُ مُحَمَّدٍ»… از امام حسین (ع) نیست و به نقل از کتاب تراث کربلا، سلمان آل‌طعمه، ص ۸۶ از شاعری به نام شیخ محسن ابوالحب است که در سال ۱۳۰۵ هجری قمری درگذشته است[۱۰].

در همین کتاب فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) نیز آمده است: مرحوم سیدمحسن امین ـ در جلد اول، ص ۵۸۱ کتاب وزین اعیان‌الشیعة ـ این جمله را زبان حال امام دانسته است[۱۱].

۴. اسب ذوالجناح

در بعضی از کتاب‌ها و نوشته‌ها آمده و میان مردم نیز مشهور شده است که نام اسب امام حسین (ع) ذوالجناح بوده است. قابل گفتن است که در زبان عربی اوصاف «ذوالجناح» به معنای اسبی است که بال‌هایش قوی، چابک و تیزرو است، نه نام خاص اسب. بنابراین، چون اسب امام حسین (ع) دارای ویژگی‌های پیشین بوده، به ذوالجناح معروف و مشهور شده است؛ همچنان که حاج میرزا حسین نوری، از محدثان بزرگ شیعه، چنین می‌نویسد:

در مقاتل معتبره موجود است که اول صبح عاشورا، پس از آرایش صفوف، حضرت [امام حسین (ع)] بر شتری سوار شدند و آن خطبه بلیغه را به جهت اتمام حجت خواندند. آن‌گاه فرود آمدند و بر اسبی سوار شدند که به آن مُرَتَّجِز [خوش‌رجز و خوش‌شیهه] می‌گفتند و در لسان عوام به ذوالجناح معروف شده است و تا آخر کار سوار بودند[۱۲].

در این زمینه به دو نکته دیگر شایسته است که اشاره شود:

  1. اگر در برخی از متون دینی، مانند زیارت‌نامه‌ها، از واژه «جواد» برای اسب امام حسین (ع) استفاده شده است، به معنای این نیست که نام این اسب، جواد بوده است؛ بلکه عرب‌ها برای حیوان اسب از واژه‌های گوناگونی، مانند جواد، استفاده می‌کنند، همان‌گونه که گاه برای آن، واژه فرس را به کار می‌برند.
  2. در برخی از منابع و نوشته‌های تاریخی، گفته شده که اسب امام حسین (ع) در روز عاشورا همان اسب مخصوص پیامبر عزیز خدا بوده؛ زیرا نام اسب پیامبر ذوالجناح است. این سخن به نظر درست نمی‌آید؛ زیرا عمر متوسط اسب حدود ۲۷ سال و حداکثر ۳۰-۳۵ سال است. از سوی دیگر، رحلت پیامبر به سال ۱۱ هجری قمری و شهادت امام حسین (ع) نیز به سال ۶۱ هجری قمری اتفاق افتاده است. اگر حتی فرض شود این اسب در همان سال رحلت پیامبر به دنیا آمده که چنین چیزی نیز خیلی بعید است، عمر آن تا روز شهادت امام حسین (ع) باید ۵۰ سال باشد و این بسیار فراتر از حتی حداکثر عمر اسب خواهد بود که ۳۵ سال است. نتیجه آنکه چنانچه به اسب امام حسین (ع) از آن جهت که چابک و تیزرو بوده است، ذوالجناح گفته شود، مانعی ندارد، اما اگر از آن‌رو ذوالجناح گفته شود که اسب همان اسب پیامبر باشد، صحیح نیست.

در کتاب تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء چنین آمده است: این که در محافل و مجالس کنونی معروف شده که نام اسب آن حضرت، ذوالجناح بوده است، مستند به سند کهنی نیست. تنها یکی از سیره‌نویسان اوایل قرن پنجم، به نام ابوسعید واعظ خرگوشی (۴۰۶ ق)، در گزارشی به نقل از ابن‌عباس، نام اسب پیامبر را ذوالجناح دانسته است[۱۳]. حضور این اسب در کربلا مشروط به آن است که ذوالجناح پنجاه سال یا بیشتر عمر کرده باشد؛ اما افزون بر آنچه درباره عمر طبیعی اسب [۲۷ سال] گفتیم، هیچ گزارش تاریخی، حاکی از زنده بودن ذوالجناح تا عصر امام حسین (ع) در دست نیست… بررسی‌ها نشان می‌دهد که این موضوع سابقه‌ای بیش از پنج قرن ندارد. گویا نخستین نگاشته‌ای که نام اسب امام را ذوالجناح عنوان کرده، کتاب روضة‌الشهداء، تألیف ملاحسین واعظ کاشفی، است. وی در چندجا از اسب امام به این نام یاد کرده است[۱۴]. سپس این نام کم‌کم به مقتل‌های قرون بعدی، به‌ویژه به متون تعزیه و اشعار برخی از شعرایی که درباره عاشورا شعر می‌سرودند، راه یافت[۱۵].

۵. حج ناتمام امام حسین (ع)

از بعضی شنیده یا در برخی از کتاب‌ها خوانده‌اید که چون امام حسین (ع) متوجه شد مأموران یزید می‌خواهند او را در حرم امن الهی بکشند و خونش را در خانه خدا بریزند، حج خود را ناقص و ناتمام رها کرد و آن را به عمره مفرده تبدیل ساخت و سپس از احرام خارج و به سوی کربلا رهسپار شد.

به یاد سپردنی است شماری عقیده دارند که موضوع این‌گونه نبوده است؛ بلکه امام حسین (ع) از همان آغاز به نیت عمره مفرده احرام بسته بود و پس از آنکه عمره مفرده خویش را تمام کرد، از احرام خارج شد و از مکه به سوی کربلا حرکت کرد. بنابراین، امام حسین (ع) اصلاً حج خود را تبدیل نکرده و در آن تغییری نداده است.

شایان ذکر است که به طور کلی، هر مسلمانی می‌تواند در ماه‌های حج (شوال، ذی‌قعده و ذی‌حجه)، به نیت عمره مفرده، احرام حج ببندد و پس از آنکه عمره مفرده خود را تمام کرد، می‌تواند به هر جا که خواست برود؛ یا اینکه می‌تواند احرامی را که به نیت عمره مفرده بسته است، به عمره تمتع تبدیل کند و اعمال حج را به‌جا آورد[۱۶].

در حدیثی نیز نقل شده است که از امام صادق (ع) پرسیدند آیا انسان می‌تواند در ماه‌های حج، احرام عمره ببندد و پس از تمام کردن عمره خود به شهر و دیارش برگردد؟ حضرت در پاسخ می‌فرمایند که اشکالی ندارد؛ زیرا حسین بن علی (ع) نیز در روز ترویه (روز هشتم ماه ذی‌حجه) و در حالی که احرام عمره بسته بود، از احرام خارج شد و به سوی عراق حرکت کرد[۱۷].

در حدیث دیگری نیز امام صادق (ع) می‌فرمایند که امام حسین (ع) در ماه ذی‌حجه در حال عمره بود و سپس در روز ترویه و در حالی که مردم به طرف منی می‌رفتند، به سوی عراق رهسپار شد؛ زیرا کسی که نمی‌خواهد اعمال حج را به‌جا آورد، می‌تواند در ماه ذی‌حجه، عمره مفرده را انجام دهد[۱۸].

پی‌نوشت‌ها

  1. محقق و نویسنده.
  2. تمیمی آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص ۶۴۲، ح ۷۸۴۳.
  3. محمود شریفی و دیگران، فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص ۲۰؛ به نقل از: محمدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج ۸، ص ۱۱۸.
  4. مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء (ع)، ج ۲، ص ۵۶۶ (با اندکی ویرایش).
  5. محمود شریفی و دیگران، فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص ۲۰.
  6. مرتضی مطهری، انسان کامل، ص ۱۳۰-۱۳۱.
  7. محمد بن سعید بوصیری، اعیان‌الشیعة، ج ۱، ص ۶۲۵.
  8. سیدمحسن امین، الدر النضید، ص ۱.
  9. احمد صدر حاج سیدجوادی و دیگران، دایرة‌المعارف تشیع، ج ۱، ص ۱۳۷ (با اندکی ویرایش).
  10. محمود شریفی و دیگران، فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص ۲۰ و نیز پاورقی دوم صفحه بیست.
  11. مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء (ع)، ج ۲، ص ۵۶۷.
  12. میرزاحسین نوری، لؤلؤ و مرجان، ص ۱۷۸ (با اندکی ویرایش).
  13. ابوسعید واعظ خرگوشی، شرف النبی، ص ۳۵۹.
  14. ملاحسین واعظ کاشفی، روضة‌الشهداء، ص ۳۴۴ و ۳۴۷ و ۳۵۳.
  15. مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء (ع)، ج ۲، ص ۵۶۲-۵۶۴ (با اندکی ویرایش).
  16. محمد صحتی سردرودی، تحریف‌شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (ع)، ص ۱۳۷-۱۳۹ و سیدمحمدعلی قاضی‌طباطبایی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهداء (ع)، ص ۳۹.
  17. محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱۰، ص ۲۴۶.
  18. پیشین.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=67289

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب