سبک زندگی اهل بیت در تربیت فرزند
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا انصاری[۱]
اشاره
از اساسیترین نیازهای انسان، تربیت است. بشر تنها در پرتو تربیت صحیح میتواند مسیر زندگی را با موفقیت طی کرده و به کمال، سعادت و عبودیت دست یابد. از این رو، پیامبران الهی آمدهاند تا انسانها را تربیت کنند. از عوامل مهم تربیت، الگوپذیری است. ما باور داریم که اهل بیت، الگوهای شایسته هستند و تکیه بر دیدگاهها و رفتارهای تربیتی آنان، کارآمدترین راهکار تربیتی برای تربیت، بهویژه تربیت فرزندان است. این نوشتار، جستاری است در باره سیره و گفتار اهل بیت در تربیت فرزندان خود.
اهمیت تربیت فرزند
یکی از بسترهای زندگی اجتماعی، تربیت فرزندان است؛ زیرا استحکام خانواده متعادل و جامعه پویا، به این امر بستگی دارد. از این رو، تعلیم و تربیت فرزندان، همواره از دغدغههای انسانها بوده است. پیش از آن که سقراط را محاکمه کنند، از وی پرسیدند: بزرگترین آرزوی که در دل داری، چیست؟ پاسخ داد: «بزرگترین آرزوی من، این است که به بالاترین مکان آتن صعود کنم و با صدای بلند به مردم بگویم: ای دوستان! چرا با این حرص و ولع، بهترین و عزیزترین سالهای زندگی خود را به جمعآوری ثروت و سیم و طلا میگذرانید در حالی که به گونهای که باید و شاید، در تعلیم و تربیت اطفالتان که ناچار خواهید شد ثروت خود را برای آنها باقی بگذارید، همت نمیگمارید؟»[۲]
امروزه، تربیت فرزندان از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا دشمنان، فرزندان ما را نشانه رفته و در قالب جنگ نرم و ارائه الگوهای کاذب، در صدد سست نمودن عقاید و هویتزدایی از آنان هستند. یکی از روشهای مقابله با شبیخون فرهنگی، تربیت روشمند فرزندان است. در آیات و روایات نیز به تربیت فرزند و مصونیتبخشی خانواده از ناهنجاریها تأکید شده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ…»؛[۳] «ای کسانی که ایمان آوردهاید! خود و خانوادههایتان را از آتشی که هیزمش مردم و سنگها خواهند بود، نگه دارید». ابوبصیر میگوید: از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند: «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا» پرسیدم و گفتم: نفس خود را از آتش حفظ میکنم؛ اما چگونه خانواده خود را حفظ کنم؟ فرمود: «آنان را به آنچه خداوند امر فرموده، امر کن و از آنچه خدا نهی فرموده، نهی کن. پس اگر از تو پیروی کردند، تو آنان را حفظ نمودهای و اگر نافرمانی کردند، تو تکلیف خود را انجام دادهای»[۴].
اهل بیت و تربیت فرزندان
اهل بیت (ع) نیز به تربیت فرزندان خود اهتمام وافری میورزیدند؛ زیرا عبودیت، سعادت و طی مسیر پرفراز و نشیب زندگی فرزندان، نیازمند تربیت صحیح است. از این رو، علی (ع) در نامه ۳۱ نهجالبلاغه اصول تربیتی را برای فرزندش امام حسن (ع) بیان نمود. امامان دیگر نیز به این امر میپرداختند. آنان، تنها به تربیت فرزندان خود اکتفا نمیکردند؛ بلکه همگان را به این امر سفارش مینمودند. امام سجاد (ع) فرمود: «… و اما حق فرزندت آن است که بدانی او از توست و تو نسبت به تربیت شایسته او، مسئولی…»[۵].
روشهای تربیت در سیره اهل بیت
۱. انتخاب همسر شایسته
برخی تصور میکنند که تربیت فرزند، بعد از تولدش آغاز میشود، حال آن که این امر، به زمان پیش از تولد برمیگردد. از این رو، در منابع دینی برای قبل و بعد بارداری، آداب و شرایط خاصی تعریف شده است که رعایت آنها، در شخصیت و آینده فرزند تأثیر شگرفی دارد. به موجب آمار، تعداد بسیاری از کودکان ناقصالخلقه جهان و کودکان که رشد مغزی، عقلی و جسمی ناقص دارند، در دوران بارداری مادرانشان درست تغذیه نشدهاند[۶]. طبق برخی تحقیقات، علاقهمندی مادر به فرزند در هنگام شیردهی، در ثبات شخصیت او مؤثر است[۷]. به همین جهت، در روایات تأکید شده است که پیش و پس از بارداری، رعایت برخی مسائل ضرورت دارد. مثلاً سفارش شده که در هنگام ازدواج، برای فرزنددار شدن دعا کنیم. امام صادق (ع) میفرماید: وقتی قصد ازدواج داشتید، چنین دعا کنید: «اللَّهُمَّ… قَدِّرْ لِی وَلَدًا طَیِّبًا تَجْعَلُهُ خَلَفًا صَالِحًا فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَمَاتِی»[۸]. همچنین سفارش شده است که از خوردن لقمه و مال حرام پرهیز کنیم؛ زیرا این امر در روح و جسم فرزند تأثیر دارد. امام صادق (ع) فرمود: «کسب حرام، در نسل انسان آشکار میشود»[۹].
بر این اساس، انتخاب همسر شایسته، از مهمترین زمینههای تربیت فرزند است؛ زیرا طبق قانون وراثت، همانطور که صفات ظاهری والدین و اجداد به فرزند منتقل میشود، رفتار و فضایل اخلاقی آنان نیز به او انتقال مییابد. از این رو، اهل بیت (ع) در انتخاب همسر دقت مینمودند. چنانکه علی (ع) به برادرش عقیل دستور داد که همسر شایستهای برایش گزینش نماید. امام صادق (ع)، یکی از بهترین نوادگان امام ماتبی (ع) را به همسری انتخاب نمود که حاصل آن، تولد امام باقر (ع) بود[۱۰]. امام حسن عسکری (ع) نیز با همسری بافضیلت ازدواج کرد و اینگونه، ذخیره حضرت خداوند به دنیا آمد[۱۱].
معروما (ع)، نهتنها خود در انتخاب همسر دقت مینمودند، بلکه دیگران را نیز به این امر سفارش میکردند. امام صادق (ع) میفرماید: «از طایفه پاکدامن و خوشاخلاق، همسر انتخاب کنید. بهدرستی که عِرق (ژِن) در فرزندان اثر میگذارد»[۱۲]. علی (ع) نیز میفرماید: «سجایای اخلاقی، دلیلی بر پاکی وراثت و فضیلت ریشه خانوادگی است»[۱۳]. محمد حنفیه، فرزند علی (ع)، در جنگ جمل پرچمدار بود. علی (ع) به وی فرمان حمله داد و او نیز حمله کرد، ولی دشمن با تیر و ضربات نیزه، جلوی او را گرفت. محمد از پیشروی باز ماند. حضرت خود را به او رساند و فرمود: از حملات دشمن مترس، حمله کن. محمد، قدری پیشروی کرد ولی باز متوقف شد. علی (ع) از ضعف فرزندش رنجیدهخاطر شده، نزد او آمد و با قبضه شمشیر به دوشش کوبید و فرمود: «أدْرَکَکَ عِرْقُ أُمِّکَ»؛ «این ترس را از مادرت به ارث بردهای». من که پدر تو هستم، ترسی ندارم[۱۴].
۲. انتخاب نام نیکو
از روشهای مهم تربیت فرزند، انتخاب اسم خوب و زیبا برای فرزند است؛ زیرا نام، وسیلهای برای توجه به شخصیت فرزند بوده، خوبی و بدی آن در شخصیتسازی فرزند اثرگذار است. اگر نام خوب نباشد، سبب رنجش روحی و آزردگی خاطر کودک خواهد شد[۱۵].
پیشوایان معصوم (ع)، به نامگذاری فرزندان خود بسیار اهمیت میدادند و مقید بودند که نیکوترین و بهترین اسم را برای فرزندان خود گزینش کنند. از این رو، از بدو تولد نوزاد پسر تا روز هفتم، او را «محمد» مینامیدند تا از بدو تولد، روح، فکر و مغز کودک را با حضرت آشنا کرده باشند. امام صادق (ع) فرمود: «لَا یُولَدُ لَنَا وَلَدٌ إِلَّا سَمَّیْنَاهُ مُحَمَّدًا فَإِذَا مَضَى لَنَا سَبْعَةُ أَیَّامٍ فَإِنْ شِئْنَا غَیَّرْنَا وَ إِنْ شِئْنَا تَرَکْنَا»؛ «هیچ نوزادی برای ما متولد نمیشود، مگر آنکه نخست نام او را «محمد» مینامیم و پس از هفت روز، اگر خواستیم، نامش را تغییر میدهیم وگرنه همان نام را بر او میگذاریم»[۱۶].
ابوهارون میگوید: در مدینه همنشین امام صادق (ع) بودم. چند روزی حضرت مرا ندید و پس از چند روز، به حضورش رفتم. حضرت فرمود: ای ابوهارون! چند روزی است که تو را ندیدهام؟ عرض کردم: پسری برایم متولد شد. حضرت فرمود: مبارک باشد، او را چه نام میگذاری؟ عرض کردم: محمد. حضرت تا نام «محمد» را شنید، گونه خود را به طرف زمین برده و فرمود: محمد، محمد، محمد، به احترام نام محمد خم شد و سپس فرمود: جانم، فرزندم، همسرم، پدر و مادرم به فدای رسول خدا باد! مبادا او را دشنام دهی یا بزنی! مبادا با او بدی و بدرفتاری کنی[۱۷]!
عبدالرحمن بن محمد عزرمی میگوید: «معاویه به مروان بن حکم، والی مدینه، دستور داد تا برای جوانان قریش مبلغی مقرر کند. امام سجاد (ع) میفرماید: من نیز نزد او رفتم و او از نامم پرسید. گفتم: علیبن حسین. گفت: نام برادرت چیست؟ گفتم: علی. گفت: علی و علی! مثل آنکه پدرت قصد دارد نام تمام فرزندانش را علی بگذارد… از نزد او بیرون آمده و به حضور پدرم رسیدم و ماجرا را به ایشان عرض کردم. پدرم فرمود: اگر صاحب صد فرزند نیز شوم، دوست ندارم جز «علی» نامی بر آنها بگذارم»[۱۸].
امروزه، انتظار میرود مردم ما به فرهنگ نامگذاری اهل بیت (ع) بیشتر توجه کنند. اسامیای را برای فرزندان خود انتخاب کنند که با زمینههای دینی و فرهنگ ما همسویی داشته باشد. متأسفانه، برخی والدین تحت تأثیر فرهنگ بیگانه قرار گرفته و نامهایی را برای فرزندان خود گزینش میکنند که در شأن جامعه دینی نیست. البته ناگفته نماند که به حمدالله، تعداد فراوانی از فرزندان این مرز و بوم، به نام اهل بیت (ع) نامگذاری شدهاند.
۳. فرصتشناسی
اگرچه زمان تعلیم و تربیت، از گهواره تا گور است، اما برخی زمانها برای این امر مناسبتر است. دوران کودکی، فرصت خوبی برای تربیت است. در برخی روایات، تربیت در زمان کودکی و نوجوانی، به نقاشی بر سنگ تشبیه شده است[۱۹] که نشان از اهمیت توجه به زمان دارد. به تعبیر برخی روانشناسان بالینی، ذهن کودکان، مانند صفحه سفید، آماده نگاشتن تجارب است. در روانشناسی گفته شده است: «کودک در پنج و شش سالگی، نسخه کوچک جوانی است»[۲۰].
معصومان (ع)، تربیت فرزندان خود را از دوران کودکی آغاز مینمودند؛ زیرا هنوز گناه، قلب و روان کودکان را سیاه نکرده است. افزون بر آن، پدر و مادر همیشه توان تربیت فرزندان را ندارند؛ چون پیری توان آنها را خواهد گرفت. حضرت علی (ع) خطاب به فرزندش، امام حسن (ع) فرمود: «پسرم! هنگامی که دیدم سالیانی از من گذشت و توانم رو به کاستی رفت، به نوشتن وصیت برای تو شتاب کردم و ارزشهای اخلاقی را برای تو بر شمردم… پیش از آن که خواهشها و دگرگونیهای دنیا به تو هجوم آورند؛ زیرا قلب نوجوان، چونان زمین کاشتهنشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود. پس، در تربیت تو شتاب کردم پیش از آن که دل تو سخت شود…»[۲۱].
۴. تربیت دینی
همانگونه که اشاره شد، تربیت فرزندان اهمیت دارد؛ اما این امر بر اساس آموزههای دینی، از اهمیت وافری برخوردار است؛ زیرا عمقبخشی آموزههای دینی در نهاد کودکان و نوجوانان، آنان را از آسیبهای خطرآفرین و انحرافهای اخلاقی و اجتماعی حفظ میکند. از این رو، والدین باید به تعلیم و تربیت امور دینی فرزندان خود اهمیت دهند؛ وگرنه مسئول آینده آنان خواهند بود.
پیامبر اکرم (ص) وقتی بعضی کودکان را میدید، میفرمود: «وای به فرزندان آخرالزمان، از روش ناپسند پدرانشان»! عرض شد: «ای رسول خدا! از پدران مشرک؟» فرمود: «نه، از پدران مسلمان که به فرزندان خود هیچیک از فرایض دینی را نمیآموزند و به ناچیز امور مادی در باره آنان قناعت میکنند. من، از این مردم بری و بیزارم و آنان نیز از من بیزار»[۲۲].
علی (ع) نیز میفرماید: «باید خردسالان شما به بزرگسالان تأسی جویند و بزرگسالان شما به کودکانتان مهربان باشند. همچون ستمپیشگان دوران جاهلیت مباشید که نه آگاهی از دین داشتند و نه در شناسایی خداوند اندیشه میکردند»[۲۳].
حضرت به فرزندش امام حسن (ع) نوشت: «وَ أَنْ أَبْتَدِئَکَ بِتَعْلِیمِ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِیلِهِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أَحْکَامِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ لَا أَجَاوِزُ ذَلِکَ بِکَ إِلَى غَیْرِهِ…»؛ «در آغاز تربیت، تصمیم گرفتم تا کتاب خدای عزیز و بزرگ را همراه با تفسیرش و شریعت اسلام و احکام آن از حلال و حرام را به تو تعلیم دهم و به چیز دیگری نپردازم»[۲۴].
اهل بیت (ع) در یادگیری فرزندان، به برخی موضوعات دینی توجه خاص داشتند؛ از جمله: خداشناسی، تعلیم قرآن و محبت اهل بیت (ع). رسول خدا (ص) فرمود: «أَدِّبُوا أَوْلَادَکُمْ عَلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ: حُبِّ نَبِیِّکُمْ وَ حُبِّ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ»؛ «فرزندانتان را بر سه خصلت [نیکو] تربیت کنید؛ دوستی پیامبرتان و دوستی اهل بیت او و خواندن قرآن»[۲۵]. امام باقر (ع) نیز فرزندش را به چگونگی سپاسگزاری از خداوند و استغفار سفارش نمود[۲۶].
متأسفانه در عصر حاضر، برخی پدر و مادرها، به تعلیم موضوعات دینی فرزندان خود اهمیت نمیدهند و برای یادگیری زبان و مانند آن، برای کودکان و نوجوانان خود هزینه بسیاری میکنند، اما نسبت به نهادینهسازی معارف دینی و معنوی آنها، کمتوجه یا بیتفاوتاند!
۵. همسویی رفتار و گفتار
از مؤثرترین روشهای تربیت فرزندان، رفتارهای درست والدین است. چشم و گوش کودکان و نوجوانان، چون دریچههایی باز است و بهخوبی میبینند و میشنوند و ذهنشان، چون آیینهای است که هر چیزی در آن انعکاس مییابد، با این تفاوت که آیینه، تصویر اشیا را در خود نگه نمیدارد، ولی ذهن کودکان و نوجوانان، آنها را در خود نگه میدارند و الگو قرار میدهند. بنابراین، والدین باید مراقب باشند تا بین گفتار و عملشان تناقض به وجود نیاید.
در ره کج از به نهی پا را خود نش اختیار ای و با را
ای که به من راستی آموزی آموختگار خود خطا شوی ای [۲۷]
اهل بیت (ع) برای تربیت فرزندان خود، از اصل «خودسازی، مقدم بر دیگرانسازی» بهره میگرفتند؛ یعنی پیش از آن که به فرزندان خود بگویند فلان کار را انجام دهند، خود انجام میدادند و بین گفتار و رفتارشان همخوانی وجود داشت. علی (ع) میفرماید: «هرکه خود را پیشوای مردم سازد، باید پیش از تعلیم دیگران، به تعلیم خود بپردازد و باید تربیتکردنش، پیش از آن که با زبان باشد، با رفتارش باشد و کسی که خود را تعلیم و تربیت مینماید، از کسی که دیگری را تعلیم میدهد و تربیت مینماید، شایستهتر به بزرگداشت و احترام است»[۲۸].
فرزندان ائمه (ع) نیز از رفتار آنها پیروی مینمودند. شعیب بن عبدالرحمن خزاعی میگوید: هنگامی که امام حسین (ع) در کربلا به شهادت رسید، بر دوشش نشانهایی وجود داشت. از امام سجاد (ع) در باره آن پرسیدند. امام بسیار گریست و فرمود: «این، اثر بارهای سنگینی است که پدرم بر دوشش حمل میکرد و به خانههای تهیدستان میبرد»[۲۹]. امام سجاد (ع) این رفتار را از پدرش سرمشق گرفت، چنانکه امام (ع) فرمود: «پدرم شبها کیسه نان بر دوش حمل میکرد و صدقه میداد»[۳۰].
۶. مهرورزی
محبت، در تربیت کودکان و نوجوانان نقش کلیدی دارد. کودکان، بیش از بزرگترها به محبت نیاز دارند. آنان چندان توجهی ندارند که در کاخ زندگی میکنند یا کوخ؛ اما در این جهت که محبوب دیگران هستند یا نه، حساسیت دارند. افزون بر آن، محبت در مقاومسازی کودکان و نوجوانان در برابر ناهنجاریها بسیار مؤثر است؛ به همین جهت، از علل بزهکاری کودکان و نوجوانان، فقر عاطفی شمرده شده است. از این رو، اهل بیت (ع) محبت به کودکان را، جزء بهترین اعمال دانستهاند. امام صادق (ع) فرمود: «قَالَ مُوسَى: یَا رَبِّ أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَکَ؟ قَالَ: حُبُّ الْأَطْفَالِ فَإِنِّی فَطَرْتُهُمْ عَلَى تَوْحِیدِی فَإِنْ أَمَتُّهُمْ أَدْخَلْتُهُمْ جَنَّتِی بِرَحْمَتِی»؛ «موسی (ع) گفت: خدایا! کدام عمل نزد تو برتر است؟ خداوند فرمود: دوست داشتن کودکان؛ زیرا آنان را با توحید خود سرشتهام [و بر یگانگیام آفریدم] و اگر آنها را بمیرانم، با رحمتم به بهشتم داخل میگردانم»[۳۱].
اهل بیت (ع)، در تربیت فرزندان خود از اصل «محبت» استفاده کرده، آن را بهخوبی اظهار مینمودند. این امر، گاه با در آغوش گرفتن فرزند، و گاهی با بوسیدن او نمود پیدا میکرد. انس بن مالک میگوید: «من هیچ کس را ندیدم که با خانواده خود، از رسول خدا (ص) مهربانتر باشد»[۳۲]. حضرت هر روز صبح، بر سر فرزندان و نوادگان خود دست نوازش میکشید[۳۳]. عایشه میگوید: «هنگامی که ابراهیم، پسر پیامبر (ص) از دنیا رفت، حضرت گریست به گونهای که قطرات اشک بر گونههای ایشان سرازیر شد. گفتند: ای رسول خدا! شما دیگران را از گریستن منع میکنید در حالی که خود گریه میکنید؟ ایشان فرمود: این گریههایی نیست که از روی خشم باشد، بلکه از روی رحمت و مهربانی است»[۳۴].
گفتنی است، از افراط و تفریط در محبت نسبت به فرزندان باید پرهیز نمود؛ زیرا محبت و نوازشهای بیحساب، مانع برخورد فرزندان با سختیهای زندگی میشود، چنانکه کوچکترین حادثه ناملایمی آنها را از پا در میآورد[۳۵]. ژان ژاک روسو میگوید: «اگر جسم زیاد در آسایش باشد، روح فاسد میشود. کسی که درد و رنج را نشناسد، نه لذت شفقت را میشناسد و نه حلاوت ترحم را. چنین کسی، قلبش از هیچ چیز متأثر نخواهد شد و به این سبب، قابل معاشرت نبوده، مانند دیوی خواهد بود در میان آدمی»[۳۶].
۷. تشویق
از جمله شیوههای تربیت، تشویق است. تشویق، به منظور ایجاد انگیزه، شناسایی استعداد و قابلیتهای کودکان و نوجوانان، امری ضروری است. چه بسا فرزندانی که از تواناییها و قابلیتهای خود آگاه نباشند و والدین باید تواناییهای فرزندان خود را شناسایی کنند و آنها را به دلیل انجام کارهای خوب تشویق کنند. اهل بیت (ع) ضمن تشویق دیگران به این امر، فرزندان خود را نیز تشویق میکردند. امام سجاد (ع) فرمود: «من به بیماری شدیدی مبتلا شدم. پدرم بر بالینم آمد و فرمود: چه خواستهای داری؟ عرض کردم: دوست دارم از کسانی باشم که در باره آنچه خداوند برایم تدبیر کرده، نپرسم؟ پدرم در مقابل این جمله، به من آفرین گفت و فرمود: تو مانند ابراهیم خلیل به هنگام گرفتاری، جبرئیل نزدش آمد و پرسید: از ما کمک میخواهی؟ او در جواب فرمود: [در باره آنچه پیش آمده]، از خیر خداوند سؤال نمیکنم. خداوند مرا کافی است و او، بهترین وکیل است»[۳۷].
۸. احترام
یکی از خواستههای طبیعی نوجوانان، این است که مانند بزرگسالان به شخصیتشان احترام شود و به احساساتشان مورد تکریم دیگران قرار گیرد. نوجوانان انتظار دارند که پدران و مادران و همچنین بستگان و سایر مردم، آنها را به چشم یک فرد کامل نگاه کنند و در معاشرت و گفتوگو، و خلاصه در تمام شئون زندگی، با آنها مانند بزرگسالان برخورد کنند[۳۸]. از این رو، اهل بیت (ع) به احترام فرزندان سفارش مینمودند. رسول خدا (ص) فرمود: «أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ»؛ «فرزندان خود را احترام کنید و آنها را نیکو تربیت کنید»[۳۹]. امام رضا (ع) نیز میفرماید: «أَجْمَلِ مُعَاشَرَتَکَ مَعَ الصَّغِیرِ وَالْکَبِیرِ»؛ «برخورد و معاشرت خود را با کوچک و بزرگ، زیبا گردان»[۴۰].
اهل بیت (ع)، حرمت و کرامت فرزندان خود را حفظ کرده و به آنها احترام مینمودند، چنانکه رسول خدا (ص)، بارها به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) احترام کرد. روزی پیامبر اکرم (ص) نشسته بود که حسنین (ع) وارد شدند. حضرت به طرف کودکان رفت و با احترام از آنها استقبال نمود. بغل باز کرد و هر دو را بر شانه خود سوار نمود و به راه افتاد و خطاب به آنها فرمود: «نِعْمَ الْمَرْکَبُ مَرْکَبُکُمَا وَ نِعْمَ الرَّاکِبَانِ أَنْتُمَا»؛ «[فرزندان عزیز]! مرکب شما چه خوب مرکبی است و شما چه سواران خوبی هستید»[۴۱].
امام حسن و امام حسین (ع) نیز احترام آموخته را به فرزندانشان انتقال دادند. عبیدالله بن عتبه میگوید: «روزی در محضر سیدالشهدا (ع) بودم که امام سجاد (ع) وارد شد. امام او را پیش خوانده و به سینهاش چسبانید، پیشانیاش را بوسید و فرمود: «ثُمَّ قَالَ بِأَبِی أَنْتَ مَا أَطْیَبَ رِیحَکَ وَ أَحْسَنَ خَلْقَکَ»؛ «پدرم به فدایت باد! چقدر خوشبو و زیبایی»[۴۲].
بنابراین، فرزندان نیازمند احتراماند و اگر به آنها احترام نکنیم، دچار بیهویتی و انحرافهای اخلاقی میشوند. نوجوانی که مورد تکریم پدر و مادر نباشد، در ضمیر خود احساس پستی و حقارت مینماید و همواره، از این احساس درونی رنج میبرد. او میکوشد تا به هر وسیله، اظهار وجود کند و شخصیت خود را در میان خانواده و اجتماع اثبات نماید. جایی که از راه مشروع، به این کار موفق نشود، به کارهای غیر مشروع دست میزند و با خود میگوید:
در دل دوستان به هر حیله ره باید کرد
عزت از دست نیاید گر هوس باید کرد [۴۳]
وجود چنین جوانی، برای خانواده و اجتماع، مایه نگرانی و ناامنی است. او همواره در معرض انحراف و سقوط قرار دارد و ممکن است مرتکب جرایم بزرگ و جنایات دیگر قابل جبران شود[۴۴]، چنانکه منتصر، پدرش متوکل را به دلیل بیاحترامی به قتل رساند. متوکل عباسی، نسبت به علی (ع) به شدت اظهار دشمنی میکرد. او حضرت را فقط با کلمه «ابوتراب» میخواند و در مجالس عمومی و خصوصی، نام مبارکش را به بدی یاد مینمود. منتصر عباسی، فرزند جوان متوکل و ولیعهد کشور، از رفتار زشت پدرش نسبت به علی (ع) سخت ناراضی بود. روزی متوکل، طبق معمول، در مجلس خود با حضور جمعی از رجال کشور، نام علی (ع) را به زشتی یاد کرد و به صراحت جسارت نمود. منتصر که در مجلس حاضر بود، مانند همیشه از گفتار پدر ناراحت شد و رنگش تغییر کرد. این بار متوکل ساکت نماند و در حضور مردم، فرزندش را توبیخ و تحقیر کرد و به وی دشنام داد. برای منتصر که دارای مقام ولایتعهدی بود، دشنام پدرش دیر قابل تحمل بود. منتصر، از توهین متوکل سخت به خشم آمد و آتش نفرت و کینه در ضمیرش شعلهور شد. تصمیم گرفت عمل پدر را تلافی کند و انتقام بگیرد. در همان لحظه، کشتن پدر از خاطرش گذشت. از این رو، در اولین فرصت با چند نفر از دلمردان مخفی متوکل، نقشه قتل پدر را طرح کرد و ماجرا نقشه را با وعده مال و مقام آماده نمود. شبی متوکل در قصر اختصاصی خود با ندیمان میگساری میکرد. نزدیک نیمه شب، بغای صغیر که رئیس تشریفات کاخ خلافت بود، به تالار وارد شد و اعلام کرد وقت استراحت خلیفه است، ندیمان مرخصاند. همه از قصر خارج شدند و تنها فتح بن خاقان که مقام رفیعی نزد متوکل داشت، در حضور خلیفه ماند. در این موقع، دلمردان قوی که برای قتل متوکل تعیین شده بودند، از مخفیگاهها بیرون آمدند. فتح بن خاقان که از مشاهده این وضع به وحشت افتاده بود، فریاد کشید: مگر میخواهید خلیفه را بکشید؟ او برای محافظت از متوکل، خود را بر روی وی افکند، ولی دلمردان مهلت ندادند و با ضربات پیاپی، متوکل و فتح بن خاقان را کشتند و در همان نیمه شب، به قصر اختصاصی منتصر رفتند[۴۵].
۹. رعایت عدالت
واکنشهای متفاوت در برابر رفتارهای یکسان فرزندان، موجب کاهش علاقه به پدر و مادر و یا ایجاد کینه به خواهر یا برادری است که بیش از دیگری مورد توجه قرار گرفته است. والدین باید بکوشند، با فرزندان خود به عدالت رفتار کنند. اگر بنا به علتی، یکی از فرزندان را بیشتر دوست دارند، نباید علاقه خود را آشکار سازند؛ زیرا فرزندان به این مسئله حساساند و تحمل آن برایشان دشوار است. در برخی خانوادهها، والدین میان دختر و پسر تبعیض قائل میشوند. بدیهی است که اینگونه برخوردها، از نظر تربیتی آثار وخیمی دارد و باید از آنها پرهیز کرد[۴۶]. اهل بیت (ع) ضمن رعایت این امر نسبت به فرزندان خود، به دیگران سفارش مینمودند که بین فرزندان خود به عدالت رفتار کنید، چنانکه دوست دارید میان شما در نیکی و لطف، به عدالت و مساوات رفتار کنند[۴۷].
۱۰. نظارت
تربیت فرزندان، مانند پرورش نهالی است که نیاز به مراقبت دارد. باید به موقع، به نهال آب داد و شاخ و برگ زایدش را زد تا به درختی پرثمر تبدیل شود[۴۸]. در همین راستا، اهل بیت (ع) بر رفتار و گفتار فرزندان خود نظارت میکردند. این امر، در عرصههای متعدد صورت میگرفت. مثلاً ائمه (ع) بر نوع پوشش و انتخاب دوست فرزندان خود نظارت میکردند. سلمه میگوید: «نزد امام باقر (ع) بودم که امام صادق (ع) وارد شد. امام خطاب به او فرمود: پسرم! چرا لباست را مرتّب نمیکنی؟ امام صادق (ع) بیرون رفت و ما گمان کردیم لباسش کثیف است. سپس بازگشت. به امام عرض کرد: فدایت شوم، چه اشکالی داشت؟ فرمود: لباسش بلند بود…»[۴۹]. همچنین اهل بیت (ع) مراقب بودند که دوستان فرزندانشان چه کسانی هستند و فرزندانشان با چه کسانی رفتوآمد دارند. امام صادق (ع) به یکی از فرزندانش فرمود: «فرزندم! هرگاه میخواهی دیگری را زیارت کنی، خوبان را زیارت کن و بدان را زیارت نکن؛ زیرا بدان، مانند صخرهای که آب از آن نمیجوشد و درختی که برگ سبز ندارد و زمینی که در آن نمیروید، هستند»[۵۰].
متأسفانه، امروزه برخی پدر و مادرها به بهانه اینکه فرزندانشان بزرگ شدهاند، مراقب آنها نیستند. اینان پدر و مادرانی هستند تا وقتی فرزندشان مرتکب جرمی نگردیده و روانه زندان نشده است، نمیدانند او کجاست و چهکار میکند! این در حالی است که امروزه فرزندان ما، بیش از هر زمانی نیاز به مراقبت دارند؛ زیرا زمینه ناهنجاریها افزایش یافته و تهاجم فرهنگی، جوانان ما را تهدید مینماید. یکی از راههای مبارزه با این امر، نظارت بر رفتار فرزندان است. شاهد به دلیل اهمیت توجه به اصل نظارت باشد که معصومان (ع) سفارش نمودهاند مراقب رفتار و گفتار فرزندان خود باشید؛ زیرا دشمنان و جرثومههای انحرافی، عقاید آنها را نشانه گرفتهاند. امام صادق (ع) در باره گروههای انحرافی عصر خود میفرماید: «پیش از آنکه مرجئه بر شما پیشی گیرد و جوانان شما را منحرف سازد، آنها را با احادیث ما آشنا کنید»[۵۱].
چنانچه زمینه تربیت و نظارت بر فرزندان فراهم گردد، آنها زودتر خوبیها را میپذیرند. امام صادق (ع) به مؤمن طاق، یکی از دوستان نزدیکش، فرمود: «به سراغ جوانها برو که جوانها در کار خیر، پیشگاماند»[۵۲].
۱۱. موعظه
«موعظه، عملی است که در انسان حالت بازدارندگی از بدیها و گرایش به خوبی را ایجاد میکند و سختی را از دل انسان میشوید و زمینه را آماده ارتقا به کمالات الهی میکند»[۵۳]. موعظه، اصل مهمی است که قرآن ورهبران الهی مردم و خانوادهها را بدین فراخواندهاند. در قرآن کریم از زبان لقمان حکیم میخوانیم: «إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»[۵۴]؛ «و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خود، در حالی که وی او را اندرز میداد، گفت: ای پسر من! به خدا شرک میآور که بهراستی شرک، ستم بزرگی است». همچنین لقمان فرزندش را به نماز و امر به معروف و نهی از منکر توصیه مینماید: «یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ…»[۵۵]؛ «ای پسر من! نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند بازدار…».
اهل بیت (ع) نیز فرزندان خود را موعظه میکردند، چنانکه حضرت علی (ع) امام حسن (ع) را به خدا و معادباوری، تقواگرایی و موعظهپذیری سفارش کرد و فرمود: «إِنِّی أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ أَیْ بُنَیَّ وَلُزُومِ أَمْرِهِ وَعِمَارَةِ قَلْبِکَ بِذِکْرِهِ وَالِاعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ وَأَیُّ سَبَبٍ أَوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اللَّهِ إِنْ أَنْتَ أَخَذْتَ بِهِ أَحْیِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ…»؛ «پسرم! همانا تو را به ترس از خدا سفارش میکنم که پیوسته در فرمان او باشی، و دلت را با یاد خدا زنده کن، و به ریسمان او چنگ زن. چه وسیلهای مطمئنتر از رابطه تو با خدا است، اگر سررشته آن را در دست بگیری؟ دلت را با اندرز نیکو زنده کن»[۵۶].
یکی از اصحاب امام صادق (ع) میگوید: «خدمت امام رسیدم. فرزندش امام کاظم (ع) حاضر بود. امام وصیت کرد و فرمود: پسرم! به وصیت و گفته من عمل کن؛ زیرا اگر چنین کردی، زندگی سعادتمند و مرضی پسندیدهای خواهی داشت. هر کس به آنچه خداوند روزی او کرده، راضی باشد، بینیاز است و هر کس به آنچه در دست دیگران است، چشم بدوزد، فقیر خواهد شد»[۵۷].
پینوشتها:
۱. پژوهشگر.
۲. فردوسیان، فرحناز، «نکتههایی پیرامون تربیت فرزند»، مجله طوبی، ش ۱.
۳. تحریم، آیه ۶.
۴. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، مصحح: علیاکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ ق، ص ۲۴۰.
۵. امینی، ابراهیم، تربیت، قم: بوستان کتاب، هفتم، ۱۳۷۴ ش، ص ۱۷.
۶. حسینیزاده، علی، سیره تربیتی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) در تربیت فرزند، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۴ ش، ص ۱۱.
۷. همان، ص ۱۱.
۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، مصحح: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۲۷ ق، ج ۶، ص ۲۰.
۹. همان، ج ۵، ص ۱۲۵: «کَسْبُ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّةِ».
۱۰. نیشابوری، فتال، روضة الواعظین، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، اول، ۱۴۱۴ ق، ص ۱۲۱.
۱۱. همان.
۱۲. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، قم: الشریف الرضی، چهارم، ۱۴۱۲ ق، ص ۲۷۷: «تَزَوَّجُوا فِی الْحِجْرِ الصَّالِحِ فَإِنَّ الْعِرْقَ دَسَّاسٌ».
۱۳. خوانساری، آقا جمال، شرح غرر الحکم و درر الکلم، تهران: دانشگاه تهران، ج ۱، ص ۱۷۱: «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ بُرْهَانُ کَرَمِ الْأَعْرَاقِ».
۱۴. هاشمی خویی، میرزا حبیبالله، منهاج البراعة فی شرح نهجالبلاغة، مصحح: ابراهیم میانجی، تهران: المکتبة الإسلامیة، ج ۲۰، ص ۱۲.
۱۵. ر.ک: طبسی، محمدجواد، حقوق فرزند در مکتب اهل بیت (ع)، قم: بوستان کتاب، ص ۱۷.
۱۶. کلینی، الکافی، پیشین، ج ۶، ص ۲۲.
۱۷. همان، ص ۱۷.
۱۸. بروجردی، حسین، جامع أحادیث الشیعة، مصحح: جمعی از محققان، تهران: انتشارات فرهنگ سبز، اول، ۱۳۸۱ ش، ج ۱۲، ص ۷۱۲.
۱۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، دوم، ۱۴۲۷ ق، ج ۲، ص ۱۲۱: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: مَنْ تَعَلَّمَ فِی شَبَابِهِ کَانَ بِمَنْزِلَةِ الرَّسْمِ فِی الْحَجَرِ».
۲۰. افروز، غلامعلی، روانشناسی کودکان و نوجوانان، تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان، نهم، ۱۳۸۴ ش، ص ۱۱.
۲۱. دشتی، محمد، ترجمه نهجالبلاغه، قم: مفاتیح قرآن، اول، ص ۱۷۱.
۲۲. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة، قم: مؤسسة آل البیت، ج ۱۲، ص ۱۲۱.
۲۳. ابن أبیالحدید، شرح نهجالبلاغة، مصحح: ابراهیم محمد ابوالفضل، قم: مکتبة آیةالله المرعشی النجفی، اول، ۱۴۲۰ ق، ج ۲۰، ص ۱۲: «لِیَتَأَسَّ صَغِیرُکُمْ بِکَبِیرِکُمْ وَلْیَرْأَفْ کَبِیرُکُمْ بِصَغِیرِکُمْ وَلَا تَکُونُوا کَجُفَاةِ الْجَاهِلِیَّةِ لَا فِی الدِّینِ یَتَفَقَّهُونَ وَلَا عَنِ اللَّهِ یَعْقِلُونَ».
۲۴. دشتی، محمد، ترجمه نهجالبلاغه، پیشین، ص ۱۷۲.
۲۵. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، مصحح: محمد طوسی، مشهد: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، ۱۴۲۷ ق، ص ۴۴.
۲۶. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، مصحح: رسولی محلاتی، تبریز: بنیهاشمی، اول، ۱۳۸۱ ش، ج ۱، ص ۲۱۴.
۲۷. بلخی، جلالالدین محمد، مثنوی معنوی، انتشارات نگاه، ۱۳۷۱ ش، دفتر اول، بیت ۲۱۰۴.
۲۸. ابن أبیالحدید، شرح نهجالبلاغة، پیشین، ج ۲۰، ص ۱۲۴: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَامًا فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَلْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَمُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَمُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَمُؤَدِّبِهِمْ».
۲۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج ۴۴، ص ۲۷۲.
۳۰. همان.
۳۱. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، قم: الشریف الرضی، ۱۴۱۲ ق، ص ۱۲۷.
۳۲. ابن کثیر، اسماعیل، السیرة النبویة، بیروت: دار الکتب العربی، ۱۴۱۴ ق، ج ۴، ص ۱۲۱.
۳۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج ۴۳، ص ۷۷.
۳۴. طوسی، ابیجعفر محمد بن حسن، امالی، بغداد: انتشارات نعمان، ۱۳۸۰ ق، ج ۲، ص ۱۲۷.
۳۵. ر.ک: مجموعه آثار شهید مطهری، قم: انتشارات صدرا، ج ۱۳، ص ۷۱۴ـ۷۱۱.
۳۶. همان، ص ۷۱۲.
۳۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج ۴۶، ص ۱۲.
۳۸. فلسفی، محمدتقی، جوان از نظر عقل و احساسات، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، پانزدهم، ۱۳۸۱ ش، ج ۲، ص ۴۱۱.
۳۹. طبرسی، حسن، مکارم الأخلاق، قم: شریف رضی، چهارم، ۱۳۷۴ ش، ص ۱۲۱.
۴۰. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسة آل البیت، اول، ۱۴۱۲ ق، ج ۱۲، ص ۱۱۴.
۴۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج ۴۳، ص ۱۲۷.
۴۲. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر، مصحح: عبداللطیف، حسینی کوهکمری، قم: بیدار، ۱۴۱۲ ق، ص ۱۱۴.
۴۳. فلسفی، محمدتقی، جوان از نظر عقل و احساسات، پیشین، ص ۴۴۷.
۴۴. همان.
۴۵. همان، ص ۴۴۱ـ۴۴۴.
۴۶. ر.ک: یوسفیان، نعمتالله، تربیت دینی فرزندان، زمزم هدایت، پنجم، ۱۳۷۱ ش، ص ۲۰۱ـ۲۰۴.
۴۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج ۷۴، ص ۷۴: «إِعْدِلُوا بَیْنَ أَوْلَادِکُمْ کَمَا تُحِبُّونَ أَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُمْ فِی الْبِرِّ وَاللُّطْفِ».
۴۸. حسینیزاده، علی، سیره تربیتی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) در تربیت فرزند، پیشین، ص ۲۱۱.
۴۹. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق: رسولی محلاتی، قم: انتشارات اسماعیلیان، چهارم، ۱۴۱۲ ق، ج ۵، ص ۴۴۴ (اهراً آن زمان، پوشیدن لباس بلند، پسندیده نبوده است).
۵۰. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الأئمة، قم: دار الحدیث، اول، ۱۳۸۸ ق، ص ۱۱۴.
۵۱. کلینی، الکافی، پیشین، ج ۸، ص ۴۷: «بَادِرُوا أَحْدَاثَکُمْ بِالْحَدِیثِ قَبْلَ أَنْ تَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ».
۵۲. همان، ج ۲، ص ۷۴: «عَلَیْکَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى کُلِّ خَیْرٍ».
۵۳. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیری در تربیت اسلامی، تهران: انتشارات دریا، ۱۳۸۱ ش، ص ۱۷۰.
۵۴. لقمان، آیه ۱۳.
۵۵. لقمان، آیه ۱۷.
۵۶. دشتی، محمد، ترجمه نهجالبلاغه، پیشین، ص ۱۷۲.
۵۷. محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تبریز: بنیهاشمی، اول، ۱۳۸۱ ش، ج ۲، ص ۲۱۷.