پرسش:
معنا، کاربرد و تحقق “إِنْ شَاءَ ٱللَّٰه” و “ما شآءَ اللَّه – هیچ امری صرفاً با گفتن “اِن شاءَ الله و ما شآءَ الله” محقق نمیگردد.
پاسخ:
“إِنْ شَاءَ ٱللَّٰه” و “ما شآءَ اللَّه”، دو واژۀ قرآنی و رایج در فرهنگ اسلامی میباشند که وِرد زبان همگان شدهاند که البته بسیار هم خوب و لازم است، اما باید با معرفت و ایمان نسبت به این اذکار باشد.
*- برخی حتی برای فرار از تعهد، یا به اصطلاح “وعدۀ نادرست “إِنْ شَاءَ ٱللَّٰه”، میگویند! مثلاً قصد آمدن به جایی که دعوت شدهاند را ندارند و میگویند: «إِنْ شَاءَ ٱلله میآیم»، یا قصد انجام کاری را ندارند و میگویند: « إِنْ شَاءَ ٱلله انجام میدهم»! اینها میخواهند از یک سو به تصمیم خود تقدس ببخشند و از سویی دیگر، مخاطب را فریب دهند و از سویی دیگر، القا کنند که اگر من به وعده عمل ننمودم، خواست خداوند متعال بود و من کوتاهی نکردهام!
*- هم چنین برخی “ما شآءَ اللَّه” را فقط هنگام تعریف و برای مصون ماندن از چشم زخم به کار میبرند مثلاً میگویند: «چه صورت زیبایی ما شآءَ الله – یا چه قد بلندی ما شآءَ الله و … که البته درست هم هست؛ اما معارف و حقایقی در این ذکر وجود دارد که چنین اثراتی را مترتب میسازد.
●- “إِنْ شَاءَ الله” یعنی: «اگر خدا بخواهد – اگر خدا تحقق آن را انشاء نماید»؛ و این اظهار جهانبینی و اعتقاد به توحید و نیز مالکیت و ربوبیّت خداوند سبحان میباشد. اقرار به این است که اگر چه خداوند سبحان به من عقل، شعور، قوای تفکر و وحی، و نیز اختیار و انتخاب داده است و راه را نیز نشان داده است؛ اما در عین حال، ما و خلقتش را رها ننموده، بلکه ربوبیّت مینماید و تا او اجازه ندهد و نخواهد، کاری صورت نمیپذیرد.
●- “ما شآءَ الله” نیز یعنی: «آن چه خدا بخواهد»؛ یعنی گمان نشود این خوبی یا آن چه به چشم آمده و تحسین و تعریفش میکنید، از من یا دیگری است، بلکه فاعل اوست و آن چه خواسته به انجام رسیده و آن چه او بخواهد به انجام میرسد؛ لذا بسیار تأکید شده که پس از “ما شآءَ الله”، بگویند: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ الّا بِاللَّهِ».
“إِنْ شَاءَ الله”، مربوط به آینده است و شرط دارد: «اگر خدا بخواهد»، اما “ما شآءَ الله”، مربوط به حال است و آن چه واقع شده؛ که میگوییم بنا بر ارادۀ و به حول و قوۀ او به انجام رسیده است.
“إن شاء الله” در آیات قرآن مجید
در آیات بسیاری به “إِنْ شَاءَ الله”، تصریح شده و توجه داده است، به ویژه با واژۀ «مَنْ يَشَاءُ – هر که را او بخواهد»؛ چرا که انشای الهی، در بارۀ مخلوقات و بندگانش میباشد؛ مانند:
«وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ» (المدثر، ۵۶)
– و هيچكس پند نمیگيرد مگر اينكه خدا بخواهد، او اهل تقوی و آمرزش است.
«إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» (القصص، ۵۶)
– تو نمیتوانی هر كسی را كه دوست داری هدايت كنی، ولی خداوند هر كس را بخواهد هدايت میكند، و او از هدايت يافتگان آگاهتر است.
و البته، «خدا هر چه بخواهد -یا- هر کس را که خدا بخواهد»، همینطوری، یا دِیمی، اتفاقی و به قول معروف شانسی نیست؛ بلکه مبتنی بر علم، حکمت و مشیّت اوست و مفصل توضیح داده که چه چیزی را میخواهد و چه چیزی را نمیخواهد – چه کسانی را هدایت میکند و چه کسانی را هدایت نمینماید – چه کسانی را دوست دارد و چه کسانی را دوست ندارد.
“ما شآءَ الله” در آیات قرآن مجید
در آیاتی نیز به واژۀ “ما شآءَ الله” تصریح شده است، مانند:
«قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» (الأعراف، ۱۸۸)
– بگو که من مالک نفع و ضرر خویش نیستم مگر آنچه خدا خواسته، و اگر من از غیب (جز آنچه به وحی میدانم) آگاه بودم بر خیر و نفع خود همیشه میافزودم و هیچگاه زیان و رنج نمیدیدم، من نیستم مگر رسولی ترساننده (از عواقب سوء)، و بشارت دهنده (به رستگاری) گروهی که اهل ایمانند.
سه موقف برای گفتن «إن شاء الله و ما شآءَ اللَّهُ»
«إن شاء الله و ما شآءَ اللَّهُ» گفتن مواقفی دارند که به سه موقف آن اشاره میشود:
۱- یک موقف، تنبه میدهد و برای شکستن “کبر”، “خودبینی” و “خدا فراموشی” میباشد.
دو رفیق بودند که یکی خودش را داراتر از دیگری میدید و هنگام رفتن به باغش برای برداشت محصول، نسبت به او تکبر میورزید و او را تحقیر میکرد، و مدعی بود که این باغ را من کاشتم و همیشه باقی میماند و من از آن متنفع میگردم؛ و البته دربارۀ قیامت نیز تشکیک مینمود؛ اما ناگهان هنگام ورود دید که تمام باغ، درختان و میوههایش خشک شدهاند! رفیقش به او گفت:
«وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مَالًا وَوَلَدًا» (الکهف، ۳۹)
– تو چرا هنگامی كه وارد باغت شدی نگفتی اين نعمتی است كه خدا خواسته؟ قوت (و نيروئی) جز از ناحيه خدا نيست، اما اگر میبينی من از نظر مال و فرزند از تو كمترم (مطلب مهمی نيست) – باشد که خدا بهتر از باغ تو را به من عطا نماید.
۲- یک موقف برای “إن شاء الله” نیز تعلیمی و تربیتی میباشد؛ میفرماید: «هیچگاه برای آینده، وعدۀ قطعی نده، تو چه میدانی که در آینده هستی یا نه؛ -یا- میتوانی به وعدهات عمل کنی یا خیر؛ -یا” اصلاً به یادت میماند یا فراموش خواهی کرد؟! بلکه همیشه بگو: «إن شاء الله – اگر خدا بخواهد»؛ چنین خواهم کرد.
«وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا * إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا» (الکهف، ۲۳ و ۲۴)
– و هرگز نگو من [حتماً] فردا كاری انجام میدهم * مگر اینکه [بگویی]: اگر خدا بخواهد. و هرگاه [گفتن ان شاءالله را] از یاد بردی، پروردگات را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به چیزی که از این به صواب و مصلحت نزدیکتر باشد، راهنمایی کند [رشد دهد].
۳- موقف سوم، هنگام مواجه با عظمت و خیری است که میدانیم از ما نبوده و هیچ نقشی، حتی به عنوان واسطه در آن نداشتیم، لذا مقابلش «ما شآءَ الله» میگوییم؛ مثل این که گفته شود: «چه دریای با عظمتی، یا چه آفتاب درخشانی، ما شآءَ الله» – و یا آرزویی است که کاری از ما برای تحقق آن بر نمیآید؛ لذا به صورت دعا «إن شاء الله» میگوییم؛ مانند این که در خشکسالی میگوییم: «إن شاء الله باران ببارد».
إن شاء اللّهی که هیچ گاه محقق نمیگردد
دستۀ سوم از «إن شاء الله» گفتنها، هیچگاه محقق نمیگردد، چرا که کار خداوند سبحان، علیمانه و حکیمانه میباشد، برای هر چیزی، اندازههای معینی گذاشته است «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ – مائیم که هر چیزی را به [با] اندازه آفریدیم» (القمر، ۴۹)؛ و نظام علّی (علّت و معلول) را بر همه چیز حاکم نموده است؛ لذا اگر “علّت” نباشد، “معلول” نیز نخواهد بود و کار با «إن شاء الله و ما شآءَ اللَّهُ» گفتن به انجام نمیرسد!
*- حضرت موسی علیه السلام، از عبد صالح [خضر علیه السلام]، اجازه خواست او را تبیعت کند، تا از علم رشدی که به او داده شده بود، بیاموزد. حضرت خضر علیه السلام نفرمود که تو خودت پیامبر اولی العزمی – و نفرمود: به به، چه همراهیِ خوبی بین دو پیامبر! بلکه فرمود: «إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا – تو توان صبر، پایداری و استقامت با من را نداری»؛ و البته “علّت” را نیز بیان نمود، یعنی در همین پاسخ، علم رشد را به او تعلیم داد؛ و فرمود:
«وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا – و چگونه میتوانی بر چیزی که به آن احاطه [علمی – خبری] نداری شکیبایی ورزی؟!»
او در این بیان، تعلیم داد که «علم، آگاهی و خبر»، علّت برای توان صبر و مقاومت میباشد، و علّت که نباشد، معلول نیز نخواهد بود، هر چند که بارها «إن شاء الله» بگویی!
حضرت موسی علیه السلام که شوق فراگیری از عبد صالح را داشت، گفت:
«قَالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا» (الکهف، ۶۵ به بعد)
– گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت، و هیچ فرمانی را از تو مخالفت نخواهم کرد.
اگر چه حضرت موسی علیه السلام، که پیامبر اولی العزم و کلیم الله بود، «إن شاء الله» گفت، اما چنین إن شاء اللّهی، هرگز محقق نمیشد و نشد؛ چرا که علّت لازم (آگاهی) برای پیدایش معلول (صبر)، وجود نداشت؛ لذا کار به از دست دادن توفیق همراهی و جدایی رسید و عبد صالح در اعتراض سوم به او گفت:
«قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا» (الکهف، ۷۸)
– گفت: [ای موسی!] اکنون زمان جدایی میان من و توست؛ به زودی تو را به تأویل [و علت] آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی، آگاه میکنم.
●- بنابراین، ضمن آن که به مالکیت و ربوبیّت خداوند متعال شناخت و ایمان داریم و برای هر کاری «إن شاء الله – اگر خدا بخواهد» میگوییم، باید توجه داشته باشیم که هیچ کاری به صرف «إن شاء الله و ما شآءَ اللَّهُ» گفتن لفظی، محقق نمیشود، بلکه باید شرایط و لوازم تحقق آن فراهم گردد.
اگر گفتیم: «إن شاء الله امام زمان علیه السلام ظهور مینمایند و با قیام خود نظامات سلطه را سرنگون میکنند و حکومت عدل الهی را در سرتاسر جهان برپا میدارند» یا «إن شاء الله امریکا شکست میخورد و دست کم از این منطقه خارج میشود» یا «إن شاء الله اسرائیل جعلی، غاصب، جنایتکار، تروریست و کودککُش، نابود میشود و مردم غزه، لبنان، سوریه، یمن، کرانه باختری و تمامی مسلمانان جهان از شرّ آن رهایی مییابند» – یا «إن شاء الله کسب و کار موفقی خواهم داشت و ازدواج پایداری خواهم نمود» – یا هر « إن شاء الله» دیگری، باید بکوشیم تا زمینه، شرایط، اسباب و علل را فراهم گردانیم.
















