باز وا کرده نگاهت به حرم پای مرا

به ضریحت برسان دست تمنای مرا

 

چیست خاصیت این عشق که با جاذبه‌اش

می‌کشد سوی حرم خلوت شب‌های مرا

 

مثل من خستۀ دور از وطنی، می‌فهمی

بهتر از هر کس دیگر دل تنهای مرا

 

راستش غربت قم مثل خودش سوزان است

بنشاند مگر الطاف تو در سایه مرا

 

به گمانم خودش این غسل زیارت باشد

اشک شوقی که گرفته‌ست سراپای مرا

 

دل من کاشی صحن است، که معمار ازل

کرده محدود به دیوار تو دنیای مرا

 

باید ای خوب، ببخشی به بزرگیّ خودت

غصه پر می‌کند از آه اگر نای مرا

 

آمدم سوی ضریحت، بسپار امشب هم

خادمت باز کند پیش خودت جای مرا

 

/سروده ای از تکتم حسینی شاعر معاصر افغانستان/

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=9141

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *