بلند جوخه ی آتش گذاشت هیزم را
گرفت شعله ی او آسمان هفتم را
چگونه تاب بیارد کسی که غم دیده
به روی سینه ی خود این همه تراکم را
بقیع قطعه ی خاکی ست درخودش برده
به شکل تکّه ی نوری زحق تجسّم را
صدای ناله ی مردی میان نخلستان
به گریه برده همه کشت زار گندم را
چگونه درد تو را نقطه نقطه بنویسم
زِ یاد برده زبان واژه ی تکلّم را

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=15877

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب